eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
خوشحال شدم باهاشون حرف زدم 🌹 در مورد کتاب من چیزی نگفتید بخرید خیلی خوبه موفق باشید یا علی مدد خدانگهدار
یه‍‌ دستیِ‌میرسونیدبِشیم 2230 ؟🤌🫀 - تـگ‌میزارم .👀 جهت ِارسال‌تگ : @Namiraa313 .
بچه‌ها ! اگه آدم بشید ، گریه کنید توسل کنید ، مراقبت کنید ؛ می‌رسیم به نقطه ظهور ! می‌رسیم به نقطه امام زمان عج ! چون آقا لَنگِ آدما نیست که بیان ، آقا یه جا وایساده میگه بیا . . ما باید بِکِشونیم و خودمونو برسونیم به اون بالای قلّه . - حاج‌حسین‌یکتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🌿
°•°•° السلام علیک یا حجة الله فی ارضه سلام بر تو ای حجت خدا در زمین ...☘
🌻||• °•🌨️🍓• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 ((دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!)) نفسم بند اومده بود، قلبم تندتند می زد وسرم داغ شده بود.. توی دلم حال عجیبی داشتم. حالا فهمیدم الکی نبود که یک دفعه نظرم عوض شد.☹️ انگار دست امام (ع)بود و دل من😅☺️☹️ ازنوزده سالگی اش گفت که قصد ازدواج داشته و دنبال گزینه مناسب بوده. دقیقا جمله اش این بود;((راست کار نبودن،گیر وگور داشتن!))😬 گفتم:((ازکجا معلوم من به دردتون بخورم؟))🤔 خندید و گفت:((توی این سالا شما رو خوب شناختم!))😊 یکی از چیزهایی که خیلی نظرش را جلب کرده بود، کتاب هایی📚 بود که دیده و شنیده بود می خوانم. همان کتاب های پالتویی روایت فتح، خاطرات همسران شهدا. می گفت:((خـوشم میاد شما این کتابارو نخوندین بلکه خوردین!))😂 فهمیدم خودش هم دستی برآتش دارد. می گفت:((وقتی این کتابارو می خوندم، واقعا به حال اونا غبطه می خوردم که اگه پنج سال ده سال یا حتی یه لحظه باهم زندگی کردن، واقعا زندگی کردن! اینا خیلی کم دیده می شه، نایابه!))☺️ من هم وقتی آن ها را می خواندم، به همین رسیده بودم که اگر الان سختی می کشند، ولی حلاوتی را که آنها چشیده اند، خیلی ها نچشیده اند🙃 این جمله راهم ضمیمه اش کرد که: ((اگه همین امشب جنگ بشه، منم می رم ..🚶🏻‍♀مثل وهب! ))😊 *═══❖•ೋ°⁦♥️⁩°ೋ•❖═══* . •||" هم عشق حسیݩ ، معنے زندگے اسـٺ هم گریہ بࢪ او ڪمال سازندگے اسـٺ🌱🥀••||⿻
🌻||• °•🌨️🍓• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 می خواستم کم نیاورم، گفتم:((خب منم میام!))😁 منـبـر کاملی رفت مثل آخوندها، از دانشگاه و مسائل جامعه گرفته تا اهداف زندگی اش .. از خواستگاری هایش گفت واینکه کجاها رفته و هرکدام را چه کسی معرفی کرده، حتی چیزهایی که به آن ها گفته بود🤦🏻‍♀ گفتم:((من نیازی نمی بینم اینا رو بشنویم!))😐 می گفت:((اتفاقا باید بدونین تا بتونین خوب تصمیم بگیرین!))☺️ گفت:((ازوقتی شما به دلم نشستین، به خاطر اصرار خانواده بقیه خواستگاریا رو صوری می رفتم. می رفتم تا بهونه ای پیدا کنم یا بهونه ای بدم دست طرف!))😅 می خندیدکه:((چون اکثر دخترا از ریش بلند خوششون نمیاد، این شکلی می رفتم. اگه کسی هم پیدا می شد که خوشش میومد و می پرسید که آیا ریشاتون رو درست و مرتب می کنین، می گفتم نه من همین ریختی می چرخم!))😂 یادم می آید از قبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم. مادرم در زد و چای و میوه آورد وگفت:((حرفتون که تموم شد،کارتون دارم!))😊 ازبس دل شوره داشتم، دست و دلم به هیچ چیز نمی رفت. یک ریزحرف می زد لابه لایش میوه پوست می کند و می خورد.. گاهی با خنده به من تعارف می کرد:((خونه خودتونه، بفرمایین!))😁😂 زیاد سوال می پرسید. بعضی هایش سخت بود، بعضی هم خنده دار😅 خاطرم هست که پرسید:((نظرشمادرباره حضرت آقا چیه؟))🤔 گفتم:((ایشون رو قبول دارم و هرچی بگن اطاعت می کنم!)) گیرداد که((چقدر قبولشون دارید؟))🤔 در آن لحظه مضطرب بودم وچیزی به ذهنم نمی رسید ..🚶🏻‍♀ ═❖•ೋ°⁦♥️⁩°ೋ•❖═ . •||" هم عشق حسیݩ ، معنے زندگے اسـٺ هم گریہ بࢪ او ڪمال سازندگے اسـٺ🌱🥀••||
بسم الله الرحمن الرحیم
ـ ﻣﺍﻫِ ﻗﺷﻧگِ ﻣَن:) ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
هنــگام‌ورودآن‌حـضرت، در‌کاشان‌حدودشش‌هزار نــفربرای‌اســتقبال‌آمدند. حضرت‌به‌مدت‌سه‌سال‌به‌ امرتبلیغ‌وارشاد‌مردم‌منطقه همت‌گماشت.
‐ پروفایل‌ ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
فارغ از هیاهوی دنیا یه سلام بدیم به مولامون 💚 آمدم ای شاه سلامَت کُنم عرض ارادت به مقامت کنم🕊 ساجده|𝑺𝒂𝒋𝒆𝒅𝒆𝒉
بسم الله الرحمن الرحیم
قرار بود که ما محفل در مورد عشق بگذاریم وفا به عهد بکنیم
ببینید عشق الان خیلی توی دهن های ما افتاده
من دوستت دارم من عاشقتم من میمیرم برات من دیوانه وار تو رو دوست دارم اینا همه درست ولی یه سوال؟
عشق به خدا اوله یا عشق این دنیا