⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_سیونهمـ
#گره_گشایی
خودمـ شرایط مالے خوبے نداشتمـ. چطور باید به آنها ڪمڪ مےڪردمـ؟؟! فڪری به ذهنمـ رسید . به سراغ خالهام رفتمـ .
او همسر شهید، انسان مؤمن و دستــ به خیری بوده و هست. او را به منزل آنها آوردمـ. شرایط منزلشان را دید. خودمـ نیز ڪمک کردم و همان شبــ برای آن دو دختر ڪاپشن و لباس مناسب خریدیمـ.🧤🧣🧦
خالهام آخر شب با ڪلی وسایل به خانه آنها برگشتــ. و یخچال آنها را پر از مواد غذایی ڪرد. ماههای بعد تا توانست زندگے آنها را تأمین نمود.👜🎒🛒🎁🛍
وقتی در آن سوی هستی، مشغول بررسی اعمال بودمـ مشاهده ڪردمـ که شوهرخاله ام به سمتم آمد. او از رفقایمـ بود ڪه شهید شد و در ڪنار دیگر شهدا در بهشت برزخی ✨عند ربهمـ یُرزقون✨ بود.
به من ڪه رسید در آغوشم گرفت و صورتمـ را بوسید. خیلی از من تشڪر ڪرد. وقتے علتــ را سوال ڪردمـ ، گفتـ: توفیق رسیدگے به آن خانواده یتیمـ را شما به همسر من دادی. نمیدانے چه خیرات و برڪاتے نصیب شما و همسر من شد. 🌹🍃🍃🍃🌹
خدا مےداند با گره گشایی از ڪار مردمـ چه مشکلات دنیایی و آخرتے از شما حل مےشود.
#ادامه_دارد
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ
.