«♥️»
‹مـاتشنهيعشقیمو
شنیدیمکهگفتند
رفععَطَشِعشق
فقطنامحـسیناست...♥️
#امام_حسین
#کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخاطرعلمدار...
بیاورودلایماداغحرمرونگذار...💔
ایستادم که فقط دست بگیری از من
مثل کوری که عصایش به زمین افتاده..!
#حسین_جان😭💔
#بطلب_کرببلا
🖥 #سریال_ایرانی « #دیو_و_ماه_پیشونی » قسمت اول
📌 موضوع: درام | خانوادگی
سال تولید: ۱۴۰۱
سال انتشار: ۱۴۰۱
👥 بازیگران: علی صادقی،ستایش موسوی، افسانه بایگان، حسن پورشیرازی، لیلا اوتادی، میرطاهر مظلومی، رضا شفیعی جم، اصغر سمسارزاده، نگین معتضدی، رامین ناصر نصیر، خشایار راد،سیاوش چراغی پور و..
👤 کارگردان: حسین قناعت
☑️ خلاصه داستان:ماه پیشونی در اتفاقاتی عجیب، پدر و مادرش را از دست میدهد. اما زمانی که می فهمد آنها توسط دیوی پلید طلسم شده اند، برای نجاتشان، دست به کار میشود....
.
May 11
قولمید؎!
اگہخوند؎!🙂
تویکۍازگروههایــاڪانالاکہ!
هستۍڪپۍکنی!
اللهـــــــــم!(:
عجــــــل!(:
لولیـڪ!(:
الفـرج!(:
اگہپا؎قولتهستۍ
کپیڪنتاهمہبرا؎ظهور
حضرتمهد؎‹عج›دعاڪنن♥️!'
🌼🍃🌺 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌺🍃🌼
ِ
<< اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُستعان وَالیکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ
🍃🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺🌼🍃🌺🌼
🌴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌴
دعای حضرت زهرا سلام الله علیها در روز پنجشنبه 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺:
اَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُکَ الْهُدَی وَالتُّقی وَالْعِفافَ وَالْغِنَی، وَالْعَمَلَ بِما تُحِبُّ وَ تَرْضی .
اَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُکَ مِنْ قُوَّتِکَ لِضَعْفِنا، وَمِنْ غِناکَ لِفَقْرِنا وَ فَاقَتِنا، وَ مِنْ حِلْمِکَ وَ عِلْمِکَ لِجَهْلِنا.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أعِنّا عَلی شُکْرِکَ وَ ذِکْرِکَ، وَ طاعَتِکَ وَ عِبادَتِکَ، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الّراحِمینَ .
خداوندا! من از تو هدایت و تقوا و عفت و بی نیازی و عمل به آنچه را که تو دوست می داری و بدان رضایت می دهی، می خواهم.
پروردگارا! از تو مسألت دارم که ما را قدرتی دهی تا ضعف و نیستی مان را بهبود بخشیم، و از صبر و علمت بهره ای دهی تا جهلمان را درمان کنیم .
خداوندگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را بر شکر و ذکر و فرمانبرداری و عبادتت یاری فرما، به رحمتت سوگند ای مهربانترین مهربانان .
🌹دعای روز پنجشنبه حضرت فاطمه زهرا علیها سلام🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
مــــــنازلیلۍومجنـون
دࢪسِعشقمࢪانمۍگیࢪم
کہباشــــدحضـࢪٺِزهࢪا
هنــوزملیـلۍِحـیـدࢪ؏:)
#عآشقآنھ_مذهبی
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
‹🤎⃟🎻⸾⸾@sajad110j
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽؛
📚#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتـ_اوّل
پسری بودم ڪه در مسجد و پای منبرها بزرگ شدم. در خانواده ای مذهبی رشد ڪردمــ و در پایگاه بسیج یڪی از مساجد شہر فعالیت داشتمــ.
در دوران مدرسه و سالهای پایانے دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود. سالهای آخر دفاع مقدس با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجامــ توانستمــ برای مدتے ڪوتاه، حضور در جمع رزمندگان اسلامــ و فضای معنوی جبہه را تجربه ڪنمــ.
راستی من در آن زمان در یڪی از شہرستانہای ڪوچڪ استان اصفہان زندگی مےڪردم . دوران جبهه و جهاد خیلے زود برای من تمامــ شد و حسرتـــ شہادت بر دل من ماند.😢
امــا از آن روز تمـــامـ تلاش خود را در راه ڪسب معنویتــ انجام میدادمــ. میدانستم ڪه شہدا قبل از جہاد اصغر، در جہاد اکبر مؤفق بودند ،لذا در نوجوانے تمامــ همتــ من این بود ڪه گناه نڪنمــ. وقتے به مسجد میرفتم سرمــ پایین بود ڪه نگاهمـ با نامحرمــ برخورد نداشته باشد.😔
یڪ شبــ با خدا خلوتــ ڪردم و خیلی گریه ڪردمــ. در همان حال و هوای هفدهسالگی از خدا خواستمــ تا من آلوده به این دنیا و زشتیها و گناهان نشومــ. بعد با التماس از خدا خواستمـ تا مرگمــ را زودتر برساند.
گفتمــ من نمےخواهم باطن آلوده داشته باشمــ. من میترسم به روزمرگی دنیا مبتلا شومــ و عاقبتــ خود را تباه کنم. لذا به حضرتــ عزرائیل التماس مےکردمــ که زودتر به سراغمــ بیاید!
چند روز بعد با دوستان مسجدی پیگیری ڪردیمــ تا یڪ ڪاروان مشہد برای اهالی محل و خانوادههای شہدا راهاندازی ڪنیم.
با سختیهای فراوان ڪارهای این سفر را انجام دادمــ و قرار شد قبل از ظہر پنجشنبه ڪاروان ما حرڪتــ ڪند. روز چہارشنبه با خستگی زیاد به خانه آمدم.
قبل از خواب دوباره به یاد حضرتــ عزرائیل افتادم و شروع به دعا برای نزدیکی مرگ کردم ......😱
#ادامه_دارد✋
•√
•√
😌👌.•░از ڪسےڪه ڪتاب نمےخونه بترس
از اونےڪه فڪر میڪنه
خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ