eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.5هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
🙃🍃 قهر بودیم... درحال نمازخوندن بود نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن ولے من باز باهاش قهربودم!☹️ کتابو گذاشت کنار بهم نگاه کرد و گفت: غزل تمام نمازش تمام دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!🤭 بازم بهش نگاه نکردم اینبارپرسید: عاشقمی؟👀 سکوت کردم گفت: عاشقم گر نیستے لطفی بکن نفرت بورز😬 بےتفاوت بودنت هرلحظه آبم مےکند😢 دوباره با لبخند پرسید:😇 عاشقمی مگه نه؟🤨 گفتم: نه!😑 گفت: لبت نه گوید و پیداست مے گوید دلت آری😁 که این سان دشمنے یعنے که خیلے دوستـم دارے😉❤️ زدم زیرخنده😄 و روبروش نشستم دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم خداروشکر که هستے😍❤️ همسر S A J E D E H _ 3 1 3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدی:مامان زهرا کجاست ؟ کارش دارم _با صداش یکم ترسیدم ولی مهم نبود اصلا در اتاقم رو باز کردم دیدم مهدی جلو دره با یه دسته گل رز بزرگ که که خودم عاشقش شده بودم اومد به سمت ورودی اتاقم مهدی:بفرما آبجی عزیزم دوسش داری _بغض کرده بودم اشک تو چشم هام جمع شده بود مگه میشه دوسش نداشته باشم دست گل رو ازش گرفتم و پریدم بغلش چقدر تو بغل مهدی آرامش داشتم مهدی:بسه دیگه خودت لوس نکن بیا بشین ببینم چیکارا میکنی درس و مدرسه چطوره؟ _دست گل رو گذاشتم روی میزم و نشستم پیش مهدی، هیچی مدرسه و درس ها هم سلام دارن میگذره دیگه مهدی: امروز کجا ها رفتی _از مدرسه رفتم کتابخونه بعد اومدم خونه چطور مهدی:آها باش استراحت کن _شک کردم که جرا این سوال هارو میپرسه، چرا میپرسی اینارو نکنه بهم شک داری مهدی:نه فقط،میخواستم ببینم چیکارا میکنی آخه خیلی وقته باهم حرف نمیزدیم _باشه تو بگو تو کجا رفتی؟ مهدی:حالا میگم برات رفتم با دوستام ستاد و دادگان بعد کافه کار داشتیم، نن رفتم پایین توهم بیا _آها باش، احساس کردم من رو دیده و به روی خودش نمیاره ولی گلی که گرفته بود خیلی خوشحالم کرد اگه میدید خوب میگفت ولی حالا مهم نیست مامان:دخترم بیا پایین داریم شام میخوریم _باشه الان میام ، داشتم میرفتم پایین دیدم سجاد پیام داده سجاد:چی شد؟ میخواستم یه حرفی بگم _بگو؟ سجاد:خسته شدم از این بی تکلیفی میخوام تمومش کنیم _یعنی چی ادامه دارد و..... نویسنده:آیسان بانو
مهدی:مامان زهرا کجاست ؟ کارش دارم _با صداش یکم ترسیدم ولی مهم نبود اصلا در اتاقم رو باز کردم دیدم مهدی جلو دره با یه دسته گل رز بزرگ که که خودم عاشقش شده بودم اومد به سمت ورودی اتاقم مهدی:بفرما آبجی عزیزم دوسش داری _بغض کرده بودم اشک تو چشم هام جمع شده بود مگه میشه دوسش نداشته باشم دست گل رو ازش گرفتم و پریدم بغلش چقدر تو بغل مهدی آرامش داشتم مهدی:بسه دیگه خودت لوس نکن بیا بشین ببینم چیکارا میکنی درس و مدرسه چطوره؟ _دست گل رو گذاشتم روی میزم و نشستم پیش مهدی، هیچی مدرسه و درس ها هم سلام دارن میگذره دیگه مهدی: امروز کجا ها رفتی _از مدرسه رفتم کتابخونه بعد اومدم خونه چطور مهدی:آها باش استراحت کن _شک کردم که جرا این سوال هارو میپرسه، چرا میپرسی اینارو نکنه بهم شک داری مهدی:نه فقط،میخواستم ببینم چیکارا میکنی آخه خیلی وقته باهم حرف نمیزدیم _باشه تو بگو تو کجا رفتی؟ مهدی:حالا میگم برات رفتم با دوستام ستاد و دادگان بعد کافه کار داشتیم، نن رفتم پایین توهم بیا _آها باش، احساس کردم من رو دیده و به روی خودش نمیاره ولی گلی که گرفته بود خیلی خوشحالم کرد اگه میدید خوب میگفت ولی حالا مهم نیست مامان:دخترم بیا پایین داریم شام میخوریم _باشه الان میام ، داشتم میرفتم پایین دیدم سجاد پیام داده سجاد:چی شد؟ میخواستم یه حرفی بگم _بگو؟ سجاد:خسته شدم از این بی تکلیفی میخوام تمومش کنیم _یعنی چی ادامه دارد و..... نویسنده:آیسان بانو
انسان‌‌ چقدر‌ به‌‌ مرگ‌‌ نزدیک‌‌ است ، و چقدر‌ آن‌‌ را دور‌ میپندارد . -آیت‌الله‌بهجت-🌱
❗️ -میگفت.. خیلی‌نگو‌من‌گناهکارم؛ این‌روادامه‌نده‌تا‌به‌یقین‌برسه.. رویِ‌صفات‌وکارهای‌خوبت‌کارکن‌تابه‌یقین‌ برسه؛معصیت‌را‌به‌یقین‌نرسان؛ ایمان‌را‌به‌شک‌تبدیل‌نکن..! S A J E D E H _ 3 1 3
- یه دعای فرجِ مشتی برا امام‌زمانت میخونی مومن؟ :)🌸'
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما را کسی نخواست، تو هم گر نخواستی در گوشمان بگو که بمیریم گوشه ای(:!💔 @sajad110j
صد‌شڪر‌ڪه‌قسمت‌شده‌هرصبح‌بگیریم ؛ ما‌اذنِ‌نَفَس‌از‌پسر‌شاهِ‌نج‌ـف‌را..🤍🌱 S A J E D E H _ 3 1 3