💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌
💓 #دســــٺ_و_ݐـــا_ڇلفتــــــــے
💓قسمت #بیست_وسه
.
💓از زبان مینا💓
.
قرار بود فردا خواستگارا بیان و من نگران و افسرده بودم.😥
نمیدونستم قراره چی بر سر آیندم بیاد 😞
حوصله هیچ کس رو نداشتم و فقط با شیوا چت میکردم و براش درد و دل میکردم و گریه میکردم و ازش کمک میخواستم.
اونم نمیدونست چی باید بگه و دلداریم میداد و میگفت فردا به خود پسره بگو که نمیخوای اونو.
ولی میدونستم که اگه بیان به من اجازه صحبت نمیدن و خودشون میبرن و میدوزن😕
با دیدن عکسهای #محسن تو گروه داغ دلم تازه تر میشد و گریم میگرفت😢
میخواستم دلم رو بزنم به دریا و بهش بگم تا اون کاری کنه ولی شیوا جلوم رو گرفت و گفت با این کار فقط اون رو از خودم دور میکنم😞
داشتم دیوونه میشدم...
سر ناهار مامان گفت
_بعد از ظهر خاله اینا میخوان بیان اینجا😊
ولی من خودم رو به نشنیدن زدم و رفتم تو اتاقم و تو همون حالت قهرم موندم 😞
میدونستم حتما برا فوضولی میخواستن بیان که ببینن خواستگار کیه و😤
.
خوابم برد و بعد از ظهر وقتی از خواب بیدار شدم دیدم صدای صحبت خاله میاد...
چون اتاقم نزدیک پذیرایی بود صداشون کامل میومد...
خاله داشت به مامان میگفت:
-راستش غرض از مزاحمت آقا مجید ما یه چیزیش اینجا جا مونده😉
-چی جا گذاشته؟؟ دسته کلیدشو؟؟😳
-نه خواهر😂😅یه چیز مهم تر☺
-چرا بیست سوالی میپرسی.بگو برم بیارم دیگه😐
-نه به این راحتیا نیست اوردنش😂 آخه دلش جا مونده اینجا😊
-دلش؟؟؟ یعنی چی؟؟😳
-یعنی اینکه عاشق مینا خانم شما شده اونم نه یک دل بلکه هزار دل☺️
-چییی؟؟ مجید؟؟ شوخی میکنی 😧
-شوخی چیه...از اونروز شنیده که برا خانم خانما خواستگار میخواد بیاد نه غذا میخوره نه دانشگاه میره بچم😊
-خب چرا زودتر نگفت آخه؟؟😧
-خجالت میکشید بچم☺️
-خودمینا هم خبر داره؟؟😟
-نمیدونم والا😊
-اخه اینا فردا دارن میان با حلقه هم دارن میان و اصن میان قرار عقد رو مشخص کنن🙄
-حالا خودت یه کاری بکن دیگه خواهر☺️
-ای کاش زودتر میگفت.😕هم من هم بابای مینا مجید رو خیلی دوست داریم... مخصوصا آقا همش مجیدرو به عنوان یه جوان سالم مثال میزنه ولی بازم نمیدونم. 🙁حالا شب با مینا حرف میزنم ببینم چی میگه.الان که قهر کرده..شایدم به خاطر اقا مجید شما قهر کرده😅😊
.
.
این حرفها رو که میشنیدم عصبانیتم بیشتر میشد...😡
میخواستم برم بیرون داد و بیداد کنم و بگم چی از جون اینده من میخواید
قضیه رو به شیوا گفتم و گفت:
-جدی میگی مینا؟ یعنی اقا مجید دلو به دریا زد 😯😳
-آره 😞اینم شد قوز بالا قوز
-خب مبارکه 😂😂
-اصن حوصله شوخی ندارما شیوا😑عهههه
-خب حالا...ولی خب این خنگ تره بهتره دیگه 😆😜
-شیواااا😑😡
-مینا😨مینا یه فکری به ذهنم زد
-چی؟😯
💓💓💓💓💓💓💓💓💓
ادامه دارد...
✍نویسنده؛ سیدمهدی هاشمی
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌
💓 #دســــٺ_و_ݐـــا_ڇلفتــــــــے
💓قسمت #بیست_وچهار
.
-اصن حوصله شوخی ندارما شیوا😑عهههه
-خب حالا...ولی خب این خنگ تره بهتره دیگه 😆😜
-شیوااااااا 😑😑😡
-مینا....مینا یه فکری به ذهنم زد...😇
-چی شده؟؟🙄
-فک کنم خدا جواب دعاهاتو داد
-میگی یا نه؟؟ جون به لب شدم 😒
-مگه نگفتی این مجیده هم سن توهه...
-اره..خب؟
-خب هنوز سنش به عنوان یه پسر برا ازدواج کمه. درسته؟
-خب که چی؟وایسم بزرگ بشه😒
-نه خله 😂😂😃به خانوادت بگو به مجید علاقه داری
-وااااااا....که چی بشه؟😒
-بگو علاقه داری ولی باید بمونین حد اقل بیست سالتون بشه که هم اون بزرگ تر بشه و ثابت کنه عشقش از رو هوس نیست هم تو بتونی فکر کنی..👌
-خب برای چی؟؟ من صد سالم فکر کنم باز دوسش ندارم 😑
-برای اینکه به این بهونه این خواستگار فردا رو کنسل کنی👎 از اونورم این دوسال هی فرت فرت خواستگار نیاد برات از اینورم کلی وقت داریم برای نزدیک کردنت به محسن 😊😊
-واییی راست میگیا...اما #گناه_داره مجید😕نمیخوام دلبسته تر بشه 😞
-خب تو اینو به خانواده ها میگی عوضش از اونور باز باهاش سردی کن و جوابش رو دیر به دیر بده و یه جوری که ازت دل بکنه😕فقط بگو خانوادت به این مجیده هیچ قولی ندن و بگن فاصلتون مثل قدیما باید حفظ بشه و زیاد خودشو بهت نزدیک نکنه...😐
.
مجبور بودم پیشنهاد شیوا رو قبول کنم چون تنها راهی بود که برای بیرون رفتن از این گرفتاری داشتم..😞
.
شب مامان اومد پیشم و من همچنان با خالت قهر سر سنگین بودم باهاش...
قضیه مجید رو تعریف کرد و کاملا ساکت بودم...آخرش پرسید:
_مینا؟ تو به مجید علاقه داری؟
به نفس عمیق کشیدم و گفتم:
_بالاخره از هر پسری مجید رو بیشتر میشناسم و با خصوصیاتش آشنا ترم...
-اااااا؟؟ پس تو هم بهش علاقه داری ناقلا
-هیچی نگفتم و سرم رو پایین انداختم...نه میخواستم دروغ بگم نه میخواستم نقشمون خراب بشه 😞
-قربون اون حیا و خجالتت برم...☺️
-مامان حالا قضیه خواستگاری فردا چی میشه؟؟
-قضیه مجید رو بابات که شنید با اینکه خیلی جلوی رییسش رودروایسی داره ولی گفت با توجه به شناختی که از هردوتا داره مجید گزینه بهتریه و آقا تره...حداقل سطح فرهنگ و خونوادش مثل ماست...
-با شنیدن این حرف از خوشحالی تو دلم قند داشت آب میشد ولی نمیخواستم مامان بفهمه...😍🙊
-خب مینا؟؟ الان به خالت چی بگم؟ فردا منتظر جوابه...بگه بیان خواستگاری؟
-نه مامان...چه خواستگاری ما که هم مجید رو میشناسیم هم میدونیم خانوادش کیه...غریبه نیست که...الانم که فعلا مجید مستقل نیست و فک نکنم امادگی ازدواج داشته باشه..یه یکی دوسالی صبر کنیم تا هم عشقش ثابت بشه هم بزرگتر بشه....😇
💓💓💓💓💓💓💓💓💓
ادامه دارد...
✍نویسنده؛ سیدمهدی هاشمی
#تلنگرانه🌺
دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت : خیلی مغروری ازت خوشم میاد. هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد، من اومدم جلو خودم ازت شمارتو بگیرم باهم دوست شیم.😉
👤پسرگفت : شرمنده نمیتوانم من صاحب دارم ☺️
👩🏻دختره که از حسودی داشت میترکید گفت : خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته...
پسره گفت : نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم.
دختره گفت اوه چه رمانتیک این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده؟
عکسشو داری ببینمش؟☺️
پسر گفت : عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین ادم دنیاست.
دختره شروع کرد به خندیدن
ندیده عاشقش شدی؟
نکنه اسمشم نمیدونی؟
👤پسر سرشو بالا گرفت گفت : آره ندیده عاشقش شدم اما اسمشو میدونم...😊
🌸اسمش مهدی فاطمه است...🌸
دوست مهدی با نامحرم دوست نمیشه
««ما با حجاب مان جهاد میکنیم»
#معرفی_کتاب 📙
این ۱۰ کتاب رو برای ایجاد انگیزه، غلبه بر تنبلی و عقب ننداختن کارهات بخون:
عادت های اتمی "جیمز کلییر"
اثر مرکب "دارن هاردی"
قدرت عادت "چارلز داهیگ"
صبح جادویی "هل الراد"
تخت خوابت رو مرتب کن "ژنرال ویلیام"
قانون ۵ ثانیه "مل رابینز"
قدرت عادت "چارلیز دوهیگ"
مادمازل شنل "سی دابلیو گورتن"
شما که غریبه نیستید "هوشنگ مرادی کرمانی"
کفش باز "فیل نایت"
↳. #معرفی👧🏻🌿.𖧷.!
‹هشتـگا؎ِڪانـٰالدلبـرمــۅن
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #دلبـرآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #چـادرآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #حـدیثآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #شهیـدآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #تباهیـآت›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #بسیـجۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #چـریکـۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #استـورۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #پروفـٰآیل›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #منآسبـتۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #انگـیزشۍ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #قشنگیـآت›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #منتظـرـآنه›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #تأمـل_تآیـم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #بیـو_ٺایم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #ست_گـراف›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #تـرك_گنـآـہ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #خـدآ_جـٰآنم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #سـردآر_دلهـا›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #دلتنگ_حـرم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #رفیـق_گـراف›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #وصیـت_شهدآ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #مولودے_تآیـم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #شـٰاه_خرآسان›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #اربـآب_حـسیݩ›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #استـاد_پناهیـان›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #مـدآحۍ_ٺآیـم›
‹🤎⃟🎻⸾⸾ #عـاشقآنہ_ٺـآیم›
ــ ـ ـ ـ ـ ـ ــــــ𑁍ــــــ ـ ـ ـ ـ ــ
لینڪڪانالقـشݩگمــوݩ
‹🤎⃟🎻⸾⸾@sajad110j
May 11
فردا روزه گرفتن معادل هفتاد سال روزه گرفتنه😍🤭
هرکی فردا روزه نگیره قطعا پشیمون میشه...
اگه میتونید حتما بگیرید❤️
فقطهمین الان ساعت کوک کن که سحری خواب نمونی😉⏰
#روزدحوالارضهستش