eitaa logo
سجاد روان مرد
892 دنبال‌کننده
320 عکس
146 ویدیو
3 فایل
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ انتشار اشعار آئینی با توجه به مناسبت ها انتشار اشعار و سبک های سروده شده در نهایت مفتخر به نوکری کردن... راه ارتباطی @Sajadravanmard
مشاهده در ایتا
دانلود
@sajad_ravanmard بسم الله الرحمن الرحیم هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت دست خالی هر‌ کسی آمد به دیدار کریم دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا! بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت خواب دیدم فرش‌های دست‌باف اصفهان در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت @sajad_ravanmard
@sajad_ravanmard بسم الله الرحمن الرحیم عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله پس از علی ولی الله در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره روزی شب های خویش مفتخرم برای اینکه حسن ماه آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته اند هزار شکر که در شهر این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما اما همیشه گفته حسن جان حسین جان من است @sajad_ravanmard
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را ✏️شعر : @sajad_ravanmard
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را ✏️شعر : گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را ✏️شعر : گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @sajad_ravanmard
بسم الله الرحمن الرحیم هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت روزی سالانه ی دیگِ اجاقش را گرفت رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت دست خالی هر‌ کسی آمد به دیدار کریم دست پر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت نوکری،در بین روضه گفت؛ آقا کربلا! بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت خواب دیدم فرش‌های دست‌باف اصفهان در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت شاعری میخواست مدحش را بگوید ناگهان غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را ✏️شعر : گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را ✏️شعر : گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @sajad_ravanmard