eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
👈کمک به نیازمندان شهید مدافع حرم پویا ایزدی چند روز به عید نوروز مونده بود هنوز هم کلی کار در خانه داشتیم یه روز عصر پویا از خونه رفت بیرون بهش گفتم زود برگرد ولی ساعت 12 شب اومد خونه بعد از شهادتش فهمیدم اون شب بسته ها و اقلامی را تهیه کرده و برای نیازمندان برده تا آنها هم شب عیدی با خوشحالی و شادی به استقبال سال جدید بروند راوی: همسر شهید 🌷شادی روحش 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#درمکتب_شهادت 🔸زمان #ارتقاء درجه اش رسیده بود. آن روزها داشت آماده می شد دوباره برگردد #سوریه. هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای اداری #ترفیع و بیشترشان هم درجه ی جدید🏅 روی دوششان نشسته بود. 🔹مدام هم به #حامد می گفتند :«بیا برو دنبال درجه ات. خودت پی کارت رو نگیری، کسی نمیاره #درجه بچسبونه روی دوشت❌» 🔸حامد این ها را می شنید👂 و لبخند می زد☺️ یک بار هم که یکی از #رفقای صمیمی اش💞 پاپیچ اش شد که «چرا نمی ری سراغ کارای درجه ات⁉️» 🔹گفت: «عجله نکن #عبدالله! درجه دادن و درجه گرفتن بازی دنیاستـ🌎 اصلش اونه که درجه رو #خدا به آدم بده! خدا بخواد می بینی که درجه ام رو توی #سوریه از دست خودش می گیرم😊» #شهیدمدافع_حرم_حامد_جوانی 🌷روحش شاد و راهش پر رهرو باد به برکت #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آماده‌ایم آماده!» هر کسی هم که دستش به مهدی می‌رسید، امان نمی‌داد؛ شروع می‌کرد به بوسیدن. مخمصه‌ای بود برای خودش. خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می‌زد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا این‌قدر بهت اهمیت می‌دن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجی‌هایی...». 📚کتــاب 14 سردار 🌷یادش با 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
پیرمرد داشت با موبایلش حرف می‌زد. گل‌ از گلش شکفته بود. من که از کنارش رد شدم داشت می‌گفت: «خیلی ممنون، خدا احوالتو بپرسه.» باورت می‌شه؟ چه عبارت بکری؛ چه تمنای لطیفی؛ چه تعارف نغزی! مثلا خدا بهت بگه چطوری بنده‌ی من؟ روبه‌‌راهی؟ رو به‌ رشدی؟ کم‌ و کسری که نداری؟ ها؟ آخ آخ، می‌شه یعنی؟
🔸به پدرانتان افتخار کنید 🔹رهبر انقلاب: فرزندان شهدا به نام پدرانشان افتخار کنند. آنها کسانی بودند که در راه حفظ میهن، استقلال و شرف ملی ایستادگی کردند.۸۶/۲/۲۷
reaiat.mp3
2.17M
#کلیپ_صوتی 💠 اهمیت حقوق مردم در رفتار امیر المومنین علی علیه السلام 🌸 به مناسبت ولادت حضرت علی علیه السلام 🎤استاد #رفیعی 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
بخشی از شهید ((ما که این لباس نبرد را بر تن کرده ایم ، باید (عج) باشیم . باید از زندگی و خانواده و . اگر کمک برادران بسیجی نبود،سپاه به اینجا نمی رسید و این تجربیات را بدست نمی آورد و اگر خدای ناکرده سپاه یک زمانی بودنش را از دست بدهد،دیگر فاتحه سپاه را باید خواند.)) 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
Eitaa-3.1.14.apk
14.57M
✅ آپدیت ایتا نسخه 3.1.14 🔸 تغییر تم 🔸 ایموجی جدید 🔸 ویدیو شناور 🔸 و 40 قابلیت جدید اطلاع از قابلیت های جدید در لینک زیر👇 https://eitaa.com/eitaa/131 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
✍رضایت خدا ملاک کارتان باشد: یه روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی از در اومدن داخل اتاق گفتم فرمانده چه خبر کجا بودید که این طور خاکی و گلی شدید لبخند ملیحی زد و رفت نشست میدونستم داره از گفتن موضوع خودداری میکنه چند روزی تکرار شد تا اینکه ی شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم میبرد و چرت میزدم یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمام رد شد وسوسه شدم و سایه رو تعقیب کردم ببینم چکار میکنه دنبالش رفتم دیدم ایشون مشغول نظافت حیاط و سرویسهای بهداشتی هستند خجالت کشیدم ودویدم سمتشون و از ایشون خواستم ادامه کار رو به من بسپرن ✍گفتم شما فرماندهی این کارا وظیفه ماست که نیروی شما هستیم ایشون جواب دادن کاری که واسه رضای خدا باشه جایگاه انسان رو تغییر نمیده من این کارو دوست دارم و انجام میدم چون میدونستم بچه ها نمیذارن انجام بدم قبل از نمازصبح و تو تاریکی انجام میدم. از خودم خجالت کشیدم سرمو پایین انداختم وگفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری.. راوے :همرزم شهید 🌷سردار شهید حجت باقری ، شادی روحش 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌹نزدیک شدن به لحظه طلایی #قرار_عاشقی یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم‌مخور...
4_6044192842983670619.mp3
6.79M
👤شعر خوانی زیبای استاد #رائفی_پور 🔅روز عرفه روز استغفار و پاک شدن است 🔅روز گرفتن رزق محرم است 🔅روز دعا برای ظهور است 🎵آهنگ:محمد نعیم 🎚میکس:محراب قلی پور 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#ایهاالصاحب جنس تبریک عید... دگر برایم خیلی تکراریست من دلم تبریکی از جنس آمدن تو میخواهد ... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
گر تو؛ همراهم نباشی! وایِ من... #شهید
ahangdownload.com-2016100320430015698.mp3.mp3
4.08M
🔹سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود 🔹کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود... 🏴وفات حضرت زینب کبری(س) تسلیت باد. 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌷خاطرات شهدا 🔸آخر خوردنی های مختلف می‌آوردیم و تا نیمه‌های شب فیلم و سریال📺 و... نگاه می کردیم 🔹همان زمان‌ها هم با خودم میگفتم چقدر به من میگذرد، و چقدر زندگی خوبی دارم😍 واقعا هم همین‌طور بود. 🔸من با داشتن 💞 خوشبخت ‌ترین زن دنـیـا بودم، بعدها هرکس زندگی مارا می دید، برایش سخت بود باور کند. با این‌ همه سرسختی و غـرور چنین خصوصیـاتی داشته باشد 🔹موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را کنم. یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم⛔️ خودش با مرا در به اسـارت خودش درآورده بـود😍 واقعا سیاست داشت در ..😌💖 ✍همسر شهید 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
قبل از آشنایی با محمد جواد به حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.🙂 روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم . از او خواستم که به من بدهد که به انتخاب خودش باشد...💓 البته آن روزها نمیدانستم که ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.😍😌 از سفر که برگشتیم، محمد جواد به من آمد.آن زمانها در یک کارخانه مشغول به کار بود.😊 پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود. حتی از جوانی و زمانیکه بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس 💐خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست. سر پناهی که ستونهایش را از دست داد.😔تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و طرح کاشی ها همه وهمه به من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار است در این خانه بمانی...نه من....😔 آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به دیدار تو در زمان ظهور (عج)😍😌 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#سیره_شهدا #سردارشهیدحاج_یدالله_کلهر برای هر کاری خیری پیش قدم می شد. دست به خیر بود. رفته بود خواستگاری برای یکی از همکارانش. بعد از صحبت های مقدماتی ، پرسیده بودند که آقا داماد منزل مستقل دارد یا نه؟! داماد سرش را انداخته بود پایین و گفته بود:« نه خیر. خانه مستقل ندارم». داشته قول و قرار عروسی شان بهم می خورده که حاج یدالله گفته بود : «آقا داماد از خودشان منزل دارند و خانه مناسبی هم هست» انکار داماد هم به جایی نرسیده و جلسه به خوشی تمام شده بود. و قرار عروسی هم گذاشته بودند بعدها وقتی آقا داماد فهمید خانه ای که از طرف سپاه ساخته شده برای حاج یدالله، ولی به اسم داماد در آمده بود. شرمنده شد حاجی خانه ای را که از طرف سپاه بهش داده بودند را بخشیده بود به آقا داماد که زندگیشون به هم نخوره البته تمام خرج و مخارج خانه را هم خود حاجی پرداخت کرده بود و اقساطش از حقوق حاجی کم می شد 🌷یادش با #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌷در محضر شهدا #سردارشهیدعلی_تجلایی #وصيت_نامه در همه حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر براعمال خود بدانید یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمامی مستضعفین باشید.مبادا یتیمان و فرزندان شهدا را فراموش کنید 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
« تنهــــا تـرس دشمـن از مـا همین روحیـه ماست اگر ما این روحیـه را نداشتیـم تا حالا بساط شیـعه در دنیا برچیده شده بود.» 🍃شهید_حسین_مشتاقی 🌷یادش با 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
ساݪ ۶۲ در عاݪـم بچگے از پسـرخاله‌ام باهیجـاݩ پرسیدم: شما رزمنده اسلامین؟! گفت: نه عزیزم! ما شرمنده اسلامیم... مےگفت از آن موقع فڪر مےڪردم شرمنده اسلام یڪ رده بالاتره و افتخار مےڪردم پسر خاله‌ام شرمنده اسلامه! تا شهید شد... 🌷سردار شهید یدالله کلهر یادش با 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌸راه سردار ، 💕کلام سردار 👈شـرط 🕊شهیـد🌷 شدن شهیـد بـودن است اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام ، رفتار و اخلاق او استشمام شد، بدانید او 🌷شهید🕊 خواهدشد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند 🌷سلامتی رهبر معظم انقلاب و ذوالفقار سید علی سردار سلیمانی #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
💠محدثه باقری دختر شهید #مدافع_حرم ، #عبدالله_باقری : آن دنیا پیش حضرت زینب(س)سرمان پایین نیست که ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایه ی اشک هستی؟ کلیپ2دقیقه ای از این شهید مدافع حرم رو ببین... شهیدی که3فرزند دختر داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیای بمب‌ها! روایت مدافعان حرم از بمب و موشک هایی که به گنبد و حرم حضرت زینب (س) اصابت کردند ولی منفجر نشدند!
4_6023772713032615551.mp3
19.71M
#بہ_یاد_شهدا 🌹 نہ این رسم رفاقت نیس رفیق نیمہ راه من خداحافظ💔 چہ روز و شبهایی ڪنار هم بودیم تو بی قراری ها قرار هم بودیم😔 🎤 سید رضا نریمانی #پیشنهاددانلود 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید مدافع‌حرم مصطفی صدرزاده و شهید مدافع حرم فرمانده دلاور مرتضی عطایی (ابوعلی)🌹 ‌ 🍂عهد ماندگار @SALAMbarEbrahimm
🔅کوه در برابر عظمت این مردان مرد تعظیم نکند، چه کند! شهید صادق مزدستان: "مادرم! می‌دانم اگر سر بريده‌ام را هم برايت بياورند به جبهه‌های نبرد پرتاب می‌کنی. برادرم! وقتي تابوتم از كوچه‌ها مي‌گذرد مبادا كه به تشييع من بيايي، وقت تنگ است به جبهه برو! تا سنگرم خالي نماند. اي امام! مرا ببخش كه فقط يك‌بار به فرمانت شهيد شدم. باراِلها! اگر لايق بهشت هستم به جای بهشت كربلا نصيبم كن تا تربت پاك حسين(ع) را در آغوش بگيرم." 🔸بخشی از وصيت نامه سردارشهید صادق مزدستان؛ فرمانده گردان صاحب الزمان و تيپ دوم لشکر 25 کربلا 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم. آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد و مرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده.... 🌷نزدیک غروب شد. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم. احساس کردم از دور چيزى پیداست و در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود، سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند و در مسير مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند و زخمى و خسته به سمت ما می آمدند. معلوم بود از کانال می آیند. فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم. به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید. بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. 🌷پرسیدم: از کجا می آیید. حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها [آب] خواست، سریع قمقمه رو به او دادم. دیگری هم از شدت ضعف و گرسنگى بدنش می لرزید. و سومى بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند، گفتند: از بچه های کمیل هستند. با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت: فکر نمی کنم کسی غیر از ما زنده باشد. 🌷هول شده بودم. دوباره و با تعجب پرسیدم: این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ با همان بی رمقی اش جواب داد: زیر جنازه ها مخفی شده بودیم. اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. عجب آدمی بود! یک طرف آر.پی.جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون سه نفر پريد توی حرفش و گفت: همه شهدا رو ته کانال [كنار] هم می چید. آذوقه و آب رو پخش می کرد، به مجروح ها می رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت. 🌷گفتم: مگر فرمانده ها و معاون های دو تا گردان شهید نشدن، پس از کی داری حرف می زنی؟ گفت: یه جوونی بود که نمی شناختیمش، موهایش این جوری بود.... لباسش اون جوری و چفیه.... داشت روح از بدنم جدا می شد. سرم داغ شده بود. آب دهانم را قورت دادم. اینها همه مشخصه های ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم: آقا ابراهیم الان کجاست؟ 🌷گفت: تا آخرین لحظه که عراق، آتش می ریخت زنده بود و به ما گفت: تا می تونید سریع بلند بشید و تا کانال رو زیر و رو نکردند فرار کنید. یکی از اون سه نفر هم گفت: من دیدم که زدنش. با همون انفجار اول افتاد روی زمین. این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود. 🌷چند سال بعد از عملیات، تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که در وسايل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، در آخرين صفحه این دفترچه نوشته شده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنار هم قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه (س).