eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23.1هزار دنبال‌کننده
881 عکس
1.5هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر آل یاسین
اینم گوشه ای از پیامهاتون شرمنده واقعا حجم پیام‌ها خیلی تو پارتای اخیر بالا بوده نمیشه همه رو گذاشت دوستتون دارم و از اینکه همراهیمون میکنید خدا رو شاکرم 🙏🌸 راستی اینم بگم که سوال خیلیا بود رمان آنلاین نوشته میشه و مشخص نیست پارت خواهد بود
✍آیت الله فاطمی نیا علت خیلی از که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و ... اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن. تو خونه مون پر نمیزنن... ذکر نمیگن. خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت. پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا. حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟ چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟ ❶ حدیث کسا زیاد بخونیم. ❷ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه. ❸ نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره. ❹ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه. ❺ توی خونه داد نزنیم. حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن. ❻ حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه. ❼ سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم. ❽ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست. . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
21.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرازی از یک سخنرانی در مورد بحران 🔸در بازار تهران یه یهودی سرمایه دار هست که هزینه ازدواج جوانان را می دهد؟!! . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا خیلی بزرگتر از دلواپسی های ماست .... ‌ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : _ آرام : مریم جان اگر به خاطر حرف خاله سوری میگی که همه اونو می‌شناسن و ميدونند چه آدمیه خودتو برای این حرفا اذیت نکن بلند شدمو چادرمو با یک دستم کشیدم جلو و راه افتادم به سمت ماشین چشمم سیاهی می‌رفت و آرام متوجه شدو دستمو گرفت ‌_ میشه دست از سرم بردارید ؟ _ میثم : زن داداش خاله سوری از روی کینه اون حرفا رو زد ، شما مادر بچه های برادر مایید و همیشه برای همه مون عزیزید و عزیز میمونید و هیچ کسی نمیتونه نجابت شما رو زیر سوال ببره دوباره اشک مهمون چشمام شد _ هیچ وقت نمیتونم خاله تونو ببخشم _ حق دارید زن داداش نبخشید _ آقا میثم ... _ بله با پشت دست سالمم صورتمو پاک کردم و پرسیدم _ چرا راضی شدید برای امیرحسین ختم بگیرید ، باورتون شده که دیگه زنده نیست ؟؟؟ سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت _ من ... من نمیتونم باور کنم که دیگه نفس نمیکشه ، هیچ وقت باورم نمیشه امیرحسین قول داده برمی‌گرده تا به حال دیدید که قولی بده و عمل نکنه ؟ شونه هاش لریزیدو سرشو انداخت پایین _ زن داداش به خدا دلم براش پر پر میزنه ... امروز برام مرگ بود وقتی عکسشو پشت در خونه ی رضوان اینا دیدم ... ای کاش واقعا زنده باشه _ هست ... هست آقا میثم نفس عمیقی گرفت _ تموم آرزوم اینه زن داداش ... بیایید زودتر بریم بیمارستان که خدای نکرده دستتون عفونت نکنه ** از بیمارستان که خسته و کوفته برگشتیم ، رضوان اینا خونه بودنو آقا حامدو آقا مجتبی هم با سه قلو ها بازی می‌کردن احوالپرسی کردیم و نشستیم که متوجه ی نگاه نگران زینب و امیرمحمد شدم اشاره کردم نگران نباشند اما انگار اونا هم می‌دونستن که زورم بهشون نمی‌رسه 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : _ زهرا : ماما دستت اوخ سده ؟؟؟ _ آره مامان _ درد داله ؟ _ نه عزیزم درد نداره و پشت بندش سوال و جواب بقیه شون شروع شد که آقا میثم گفت : فضولباشیای عمو کی میاد بریم خرید ؟ کوچولو ها از سرو گردنش آویزون شدنو بزرگا رو هم به زور با خودش برد با رفتنشون آقا مجتبی گفت: راستش ما بابت عذرخواهی اومدیم ، ی وقت چرندیات خاله سوریو به حساب ما نزاری زن داداش _ اختیار دارید این چه حرفیه _ مریم ما فقط ی مجلسِ ... نمیدونم از کجا ، با چه قدرتی گفتم : _ مشکلی نیست راضیه جان من امروز اومده بودم باهاتون حرف بزنم _ راضیه: در چه موردی ؟ _ امیرمحمد و زینب _ آقا مجتبی : این دیگه باشه برای زمانیکه حالتون مساعد تر بود _ الان همه جمع هستیم اجازه بدید تکلیف این دو تا بچه روشن بشه _ راضیه: تکلیف معلومه مریم جان _ منم فکر میکردم با صحبتی که وحید باهاتون داشته واقعا برای همه روشنه اما دیشب امیرمحمد خیلی حالش بد بود گویا چیز دیگه ای بهش گفتید _ رضوان: ببین مریم جان تو این چند سال برای بچه ها مادری کردی دستت درد نکنه خیلی زحمتشونو کشیدی ما مدیونتیم اما دیگه بهتره پیش ما باشند _ این بهتری که میگید از بابت خودتونه یا بچه ها ؟؟؟ _ رضوان : مریم به نفع همه ست که اینطوری باشه _ به نفع هر کی باشه به نفع بچه ها نیست ؛ میدونید دیشب چی کشیدن ؟ امیرمحمد کل کتاباشو ریز ریز کرده رضوان ما برای رفع اضطراب این بچه خیلی تلاش کردیم ؛ چند سال مداوم جلسات کاردرمانی و روان درمانی میبردیمش تازه داشت میفتاد رو غلتک ، خواهش میکنم نزار دوباره برگرده به اون روزا _رضوان : من خواهرشونم غریبه که نیستم ، از جون براشون مایه میزارم _ زینب منو مامان خودش میدونه ، درک می‌کنی که ی بچه رو از مادرش جدا کردن چه آسیبی براش داره نکنید اینکارو ... بچه ها نابود میشن _ راضیه : مریم جان فک و فامیل و دوست آشنا ، وقتی ببینن خواهر و برادرای بزرگترشون نشستن کنارو بچه ها رو زن داداششون داره بزرگ میکنه چی میگن ؟ _ اگر ازین می‌ترسید بهشون یاد میدم که هر کی پرسید بگن با شما زندگی می‌کنند _ راضیه: دایه ی مهربون تر از مادر شدی ؟؟؟ _ مجتبی : راضیه !!!! 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
. دایه ی مهربان تر از مادر شدی ؟!!!🤭😦 دستت درد نکنه راضیه ، تو نبود امیرحسین خوب داری جواب مریمو میدی 😠 لینک نظرات در مورد رنج عشق 🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 دوستان عزیزی که درخواست vip رنج عشق رو دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید 📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f ✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه. 💢💢💢💢💢💢💢💢💢
ودرهیاهوی‌دنیایی‌پرازجمعیت‌سلام‌براو‌ که‌جایش‌همیشه‌خالیست.💛(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و بزرگی می گفت چای روضه ،بر اخلاق اثر دارد.... ‌‎‎‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‎‎‎‎‌‌‎‎‌‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌ . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401