سلام بر آل یاسین
اینم گوشه ای از پیامهاتون
شرمنده واقعا حجم پیامها خیلی تو پارتای اخیر بالا بوده نمیشه همه رو گذاشت
دوستتون دارم و از اینکه همراهیمون میکنید خدا رو شاکرم 🙏🌸
راستی اینم بگم که سوال خیلیا بود رمان آنلاین نوشته میشه و مشخص نیست پارت خواهد بود
✍آیت الله فاطمی نیا
علت خیلی از #مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و ... اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن. تو خونه مون پر نمیزنن... ذکر نمیگن. خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت. پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا. حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟ چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟
❶ حدیث کسا زیاد بخونیم.
❷ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه.
❸ نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره.
❹ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه.
❺ توی خونه داد نزنیم. حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن.
❻ حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه.
❼ سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم.
❽ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست.
#أَسْتَغْفِرُاللهَربیٖوَاَتوبُاِلیه
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
21.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرازی از یک سخنرانی در مورد بحران #جمعیت
🔸در بازار تهران یه یهودی سرمایه دار هست که هزینه ازدواج جوانان را می دهد؟!!
#فرزند_آوری
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا خیلی بزرگتر از دلواپسی های ماست ....
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
🔹﷽🔹
#ࢪَنْجِ_عشـــق💞
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت902
_ آرام : مریم جان اگر به خاطر حرف خاله سوری میگی که همه اونو میشناسن و ميدونند چه آدمیه
خودتو برای این حرفا اذیت نکن
بلند شدمو چادرمو با یک دستم کشیدم جلو و راه افتادم به سمت ماشین
چشمم سیاهی میرفت و آرام متوجه شدو دستمو گرفت
_ میشه دست از سرم بردارید ؟
_ میثم : زن داداش خاله سوری از روی کینه اون حرفا رو زد ، شما مادر بچه های برادر مایید و همیشه برای همه مون عزیزید و عزیز میمونید و هیچ کسی نمیتونه نجابت شما رو زیر سوال ببره
دوباره اشک مهمون چشمام شد
_ هیچ وقت نمیتونم خاله تونو ببخشم
_ حق دارید زن داداش نبخشید
_ آقا میثم ...
_ بله
با پشت دست سالمم صورتمو پاک کردم و پرسیدم
_ چرا راضی شدید برای امیرحسین ختم بگیرید ، باورتون شده که دیگه زنده نیست ؟؟؟
سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت
_ من ... من نمیتونم باور کنم که دیگه نفس نمیکشه ، هیچ وقت باورم نمیشه
امیرحسین قول داده برمیگرده
تا به حال دیدید که قولی بده و عمل نکنه ؟
شونه هاش لریزیدو سرشو انداخت پایین
_ زن داداش به خدا دلم براش پر پر میزنه ... امروز برام مرگ بود وقتی عکسشو پشت در خونه ی رضوان اینا دیدم ... ای کاش واقعا زنده باشه
_ هست ... هست آقا میثم
نفس عمیقی گرفت
_ تموم آرزوم اینه زن داداش
... بیایید زودتر بریم بیمارستان که خدای نکرده دستتون عفونت نکنه
**
از بیمارستان که خسته و کوفته برگشتیم ، رضوان اینا خونه بودنو آقا حامدو آقا مجتبی هم با سه قلو ها بازی میکردن
احوالپرسی کردیم و نشستیم که متوجه ی نگاه نگران زینب و امیرمحمد شدم
اشاره کردم نگران نباشند اما انگار اونا هم میدونستن که زورم بهشون نمیرسه
🔹
🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
🔹
⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست.
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍
🔹﷽🔹
#ࢪَنْجِ_عشـــق💞
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت903
_ زهرا : ماما دستت اوخ سده ؟؟؟
_ آره مامان
_ درد داله ؟
_ نه عزیزم درد نداره
و پشت بندش سوال و جواب بقیه شون شروع شد که آقا میثم گفت : فضولباشیای عمو کی میاد بریم خرید ؟
کوچولو ها از سرو گردنش آویزون شدنو بزرگا رو هم به زور با خودش برد
با رفتنشون آقا مجتبی گفت: راستش ما بابت عذرخواهی اومدیم ، ی وقت چرندیات خاله سوریو به حساب ما نزاری زن داداش
_ اختیار دارید این چه حرفیه
_ مریم ما فقط ی مجلسِ ...
نمیدونم از کجا ، با چه قدرتی گفتم :
_ مشکلی نیست راضیه جان
من امروز اومده بودم باهاتون حرف بزنم
_ راضیه: در چه موردی ؟
_ امیرمحمد و زینب
_ آقا مجتبی : این دیگه باشه برای زمانیکه حالتون مساعد تر بود
_ الان همه جمع هستیم اجازه بدید تکلیف این دو تا بچه روشن بشه
_ راضیه: تکلیف معلومه مریم جان
_ منم فکر میکردم با صحبتی که وحید باهاتون داشته واقعا برای همه روشنه اما دیشب امیرمحمد خیلی حالش بد بود گویا چیز دیگه ای بهش گفتید
_ رضوان: ببین مریم جان تو این چند سال برای بچه ها مادری کردی
دستت درد نکنه خیلی زحمتشونو کشیدی ما مدیونتیم اما دیگه بهتره پیش ما باشند
_ این بهتری که میگید از بابت خودتونه یا بچه ها ؟؟؟
_ رضوان : مریم به نفع همه ست که اینطوری باشه
_ به نفع هر کی باشه به نفع بچه ها نیست ؛ میدونید دیشب چی کشیدن ؟
امیرمحمد کل کتاباشو ریز ریز کرده
رضوان ما برای رفع اضطراب این بچه خیلی تلاش کردیم ؛ چند سال مداوم جلسات کاردرمانی و روان درمانی میبردیمش تازه داشت میفتاد رو غلتک ، خواهش میکنم نزار دوباره برگرده به اون روزا
_رضوان : من خواهرشونم غریبه که نیستم ، از جون براشون مایه میزارم
_ زینب منو مامان خودش میدونه ، درک میکنی که ی بچه رو از مادرش جدا کردن چه آسیبی براش داره
نکنید اینکارو ... بچه ها نابود میشن
_ راضیه : مریم جان فک و فامیل و دوست آشنا ، وقتی ببینن خواهر و برادرای بزرگترشون نشستن کنارو بچه ها رو زن داداششون داره بزرگ میکنه چی میگن ؟
_ اگر ازین میترسید بهشون یاد میدم که هر کی پرسید بگن با شما زندگی میکنند
_ راضیه: دایه ی مهربون تر از مادر شدی ؟؟؟
_ مجتبی : راضیه !!!!
🔹
🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه
🔹
⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست.
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
.
دایه ی مهربان تر از مادر شدی ؟!!!🤭😦
دستت درد نکنه راضیه ، تو نبود امیرحسین خوب داری جواب مریمو میدی 😠
لینک نظرات در مورد رنج عشق 🌱
https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
دوستان عزیزی که درخواست vip رنج عشق رو دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید
📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید
https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f
✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه.
💢💢💢💢💢💢💢💢💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و بزرگی می گفت
چای روضه ،بر اخلاق اثر دارد....
. ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐
↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401