@بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان@
#مجموعه خاطرات بسیجی ولایت #
#توفیق دیدار خانواده معظم شهید مدافع حرم حسن رجایی فر درمنزل پدرشهید درروستای کامیکلاه بابل نصیبمون شده بود.
#انقدر صفا وعشق وآرامش دردرون دلهای خدایی این پدر ومادر باصفا بودکه شرمنده شده بودیم.
پدرشهید، خودش رزمنده دوران دفاع مقدس بود وهزاران خاطره از ان روزهای حماسه وایثارداشت
فرزندانی را تربیت کرده بودکه همگی سربازان امام خمینی وامام خامنه ای بوده و هستند
#از فرزندشهیدش گفت که او ازطفولیت سربازی امام را درخوابهای صادقه اش دیده بود ووقتی که به سن سربازی رسید هم خدمت کرد وهم لباس سبزپاسداری رابرای دفاع از انقلاب اسلامی برتن کرد.
#عاشق ولایت وامامت بود وبسیار درترببت وشکوفایی نوجوانان و جوانان محل تلاش میکرد.
دارالقرانی ساخت وبرای بچه ها کلاسهای آموزشی قرآن رادایرمیکرد.
#پدرشهید ادامه داد ومیگفت:
دراخرین مرحله قبل از ماموریت به سوریه باهم به دارالقرآن آمدیم وسفارشاتی داشت.
برایش خیلی سخت بود.
سرش راپایین انداخت و گفت پدرم، این نقطه دارالقرآن محل دفن وقبرم باشه.
#به حسن اقا گفتم دادا، چی میگی؟
شرم کرد بخاطردلم گفت بابا هروقت شهید شدم متواینجا دفن کنید.
البته، چون خودم رزمتده بودم دلی قوی داشتم واز جهاد وشهادت فرزندانم لذت میبردم.
#لذا پس از اعزام وحماسه کربلای خان طومان ٩۵ه ش، پسرم شهید شد وپس از سالها پیکرش برگشت وما برحسب سفارش ووصیتش اورادردارالقران خاکسپاری کردیم.
افتخارمیکنم که فررندم حسن اقا که خواب سربازی امام رادیده بود وپاسدارامام خامنه ای عزیز شده بود،
جانثارراه ولایت وامامت شد وفدای راه امام حسین علیه السلام ومدافع حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام شد وبه مقام عندربهم یرزقون رسبد.
#مادرمحضر پدر ومادر وخانواده معظم شهید درسها اموختیم وازمحضرشون مرخص شده و
نثارشادی روحش سلام الهی راتقدیم نمودیم.
روحش شاد و راهش پررهرو باد.
(انصار الولایه)