امام رضا عليهالسلام🌹
مَن سألَ اللّهَ الجَنّةَ و لَم يَصْبِرْ على الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ.
كسى كه از خدا بهشت بخواهد امّا در برابر سختیها شكيبا نباشد، خود را به سخره گرفته است.
📚 بحار الأنوار، ج٧٨، ص٣۵۶، ح١١
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱شهید محسن حججی
بعضی از روز های جمعه تلفن همراهش خاموش بود!
وقتی دلیلش رو می پرسیدم می گفت:
ارتباطم رو با دنیا کمتر می کنم
تا امروز که متعلق به امام زمانم هست؛
بیشتر با امام زمان باشم،
بیشتر به یاد امام زمان باشم،
امروزم اختصاص داره به آقا!✨
#کلامشهید
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
-چـآدُریَـعنۍبگذآرتآهَستهمـہِبرآۍطُبـاشد
مَنهَمینتڪہپـارچِہمِشڪیامچـادُر
رامیـخوآهَمونیـمنِگآهۍازآنبالاهآ:)
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حجتالاسلام والمسلمین فرحزاد :
ثواب #صلوات در شب و روز جمعه
#فضیلت_صلوات
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
#یکآیه_یکپیام
#دفاع_مقدس
#مرگ_شرافتمندانه
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با تو نَگفته بودم از گریه های هرشب…
عشقَت نِشسته بر دل جانم رِسیده بر لب
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
♨️📸 ثبت دو تصویر ماندگار از سیدابراهیمرئیسی، رئیسجمهور ایران در سازمان ملل متحد طی دو سال متوالی
📌سال ۱۴۰۲: یک جلد قرآن کریم
📌سال ۱۴۰۱: تصویر شهید سلیمانی
✌️یک تار #عبای_رئیسی میارزد به کیلومترها #عمامه_انگلیسی
#جهاد_تبیین
#ایران_مقتدر
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اشاره رهبر انقلاب به سخنان یکی از راویان دفاع مقدس درباره تحول روحی یک جوان فریبخورده در اغتشاشات سال گذشته در اردوی راهیان نور
🔹 بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت
#دفاع_مقدس
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
#من_زنده_ام
قسمت۸۴
به سختی از آن منطقه عبور کردین.
با یک بقچه نان و چند قالب پنیر و صد و بیست بچه که آنها را در چهار اتوبوس تقسیم کرده بودیم،راه افتادیم.ب ای بچه ها دیدن شهر بمباران شده و خمپاره خورده،سنگر بندی های سر کوچه و خیابان ها و در و دیوارهای زهمی،مثل یک فیلم سینمایی جنگی بود.آنها هیجان زده صحنه ها را تماشا میکردند.بین راه دائماًیا لقمه نان و پنیر میگرفتند یا آب میخواستند یا دنبال سرویس بهداشتی میگشتند.
پرورشگاه شیراز با آمادگی کامل بجه ها را پذیرفت و محلی را برای اسکان موقت آنها در نظر گرفت.لحظه به لحظه خبر جنگ و جبهه ی جنوب و غرب را رصد میکردم.تصمیم نداشتم بعد از استقرار بچه ها در شیراز بمانم.مشغول خداحافظی با بچه ها بودم که سید آمد و با کلی من و من گفت:معصومه خانم می تونم یه کاغذ خدمتتون بدم؟
گفتم :کاغذ چی؟
گفت:یه سری حرف بود که باید به شما میزدم اما نتونستم حضوری بگم.
نامه را گرفتم و از سید خداحافظی کردم.دلم میخواست یک شب حرم نشین شاهچراغ باشم.در آخرین لحظات نسیبه پرسید:کی بر میگردی؟
گفتم:فقط میدونم دارم می رم شاهچراغ و احتمالاًتا فردا صبح در حرم شاهچراغ میمونم.
وارد حرموکه شدم تعداد زیادی از جنگ زده های آبادانوو خرمشهر را دیدم با یک بقچه که تنها حاصلشان از یک عمر زندگی بود،با لباسهای ژنده و چهره های ژولیده و درهم،گوشه و کنار صحن نشسته یا خوابیده بودند.ساعت به ساعت به تعداد این آوارگان اضافه میشد.از لابلای این جمعیت مادر نسیبه مرا شناخت.مادر نسیبه ..
ادامه دارد...
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
#من_زنده_ام
قسمت۸۵
بعد از فوت همسرش،نسیبه را به پرورشگاه سپرده بود و در ازدواج مجددش با یک کاسب جزءصاحب سه فرزند دیگر شده بود.ولی گاهگاهی به نسیبه هم سر میزد.سراغ نسیبه را از من گرفت.برایش تعریف کردم که بچه ها به شیراز انتقال پیدا کرده اند و حال نسیبه خوب است و آدرس پرورشگاه شیراز را به او دادم.همین طور که حرف میزد با صورتی رنگ پریده و لبانی خشکیده اسک می ریخت و دستم را گرفته بود و میبوسید و به چشمانش میکشید.در حال گریه دعا میکرد:به حق این بارگاه شاهچراغ به عدد موهای سر این بچه های یتیم،خدا برات خوش بخواد،خیر پیش پات باشه،ننه سبز بخت شی،بچه ها رو از زیر آتیش در آوردی.
کنار ضریح شاهچراغ رفتم در گوشه ای از ضریح نو عروس و دامادی فارغ از جنگ و غوغای بیرون،تنگ دل هم نشسته بودند و دل میدادند.نامه ام را از جیبم در آوردم و خواندم:به نام خدایی که از روحش در ما دمید تا مثل او باشیم.به رنگ او،هم نفس او و هم میمان رسالت او.میدانم که در روزهای خون و آتش و جنگ از صلح و از زندگی و از عشق گفتن از دید خیلی ها بی معنا و مفهوم باشد.اما از دید من درست امروز وقت گفتن است.امروز که مردن و زندگی ارزان است.امروز که جنگ دارد ما را به امتحان و بلا میکشاند.اگر ازدواج برای تکامل و تکمیل شدن است من برآب طی این مسیر نیازمند کسی هستم که بال باشد برای پرواز،پا باشد برای رفتن،چشم باشد برای دیدن.
در رویا و واقعیت به دنبال کسی بودن که از نگاهش،رفتارش،صدایش خدا را ببینم.به دنبال هر چه بودم در تو یافتم...
ادامه دارد..
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷