eitaa logo
صالحی - ارتباط کاربران
1.5هزار دنبال‌کننده
989 عکس
394 ویدیو
371 فایل
﷽ 💫 طلبه ای ساده دروس خارج حوزه قم لیسانس نرم افزار ارشد مهندسیIT دکتری عرفان اسلامی ✅ اینجا نشر پژوهش‌ها، و پرسش وپاسخهای کاربران 📌خصوصی @mSalehi ✅ تدریس فعلی: 1. @Shia_erfan 2. @Sania_Ashar ✅ کانال اصلی بنده @Salehy 📲نرم‌افزارهای مفید @SalehiApps
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله ⚡️ *«اسم اعظم در حروف اسامی چهارده معصوم (علیهم السلام)»* 🔸 🔸 در نقلی که قبل از این از کتاب *«شیدای گمنامی»* به نقل از *آیت آلله سید حسین قاضی طباطبایی* (برادرزاده آیت الله سید علی قاضی) ذکر کردیم، در ص55 بند 17 یادداشت های ایشان که فرمودند: ⚡️«از آقای (سید علی) قاضی سؤال کردم از «اسم اعظم الهی»، فرمود: «درحروف نورانی است»، و فرمود: *«حروف نورانی، حروف مقطعه سوره قرآنی نیست، بلکه حروف اسما چهارده معصوم به است به حذف مکرر»* . عرض کردم: چطور؟ فرمود: «مجاز نیستم بگویم.» https://eitaa.com/salehi786/804 🔸 🔸حال تکمیل آن نقل را در بیان *علامه حسن زاده آملی* به نقل از اساتیدشان در کتاب «هزار و یک کلمه» کلمه 343 (ج3 ص419) به جان بنوشید، که میفرمایند: ⚡️«روز پنجشنبه بيستم شعبان المعظم 1378 ه ق 2 آذر 1346 ه ش، در قم در محضر روحانى بزرگوار جناب آقاى حاج سيد حسين قاضى طباطبائى ابن عم آية الله حاج سيد على قاضى تبريزى (رضوان الله عليهما) بودم، فرمودند مرحوم كفعمى كتابى به نام صفوة الصفات فى شرح دعاء السمات دارد؛ در آن كتاب مى‏گويد كه اسماى دوازده امام (عليهم السلام) آنچه مكرر است القاء شود باقى مى‏شود *«علم حين فسّر وجد»* ، و ما اين را ندانستيم يعنى چه، از جناب آقا سيد محمد حسن إلهى (آية اللّه استاد إلهى برادر علامه آقا سيد محمد حسين طباطبائى صاحب تفسير الميزان، و اين هر دو بزرگوار (روحى لهما الفداء) از استادان اين كمترين بوده‏اند) سؤال كرديم، آن جناب مرحوم آية اللّه حاج سيد على قاضى (نام برده) را إحضار كرده است و معنى جمله مذكور را از ايشان پرسيدند، آن مرحوم در جواب فرمود كه با *اسماء چهارده معصوم* چنين كنند كه مى‏شود *«طاها علم حين فسّر وجد»* ولى آن را بيان نفرموده‏اند.» انتهای بیان علامه حسن زاده (حفظه الله). 🔸 🔻بنده: به نظر میرسد این کلام *«طاها علم حين فسّر وجد»* معنایی اینگونه تحت اللفظی دارد: «طاها علم (اسم اعظم) است، هنگامی که تفسیر شود وجد و یافت (شهودی) میگردد». والسلام 🔸 🔸 در طه 👇 🌐 https://eitaa.com/salehi786/826 🔸 🔻 «ماجرای طی الارض آملی (رضوان الله تعالی علیه)» 👇 🌐 https://eitaa.com/salehy/1842 🔸 @Salehi786
صالحی - ارتباط کاربران
بسم الله ⚡️ *«اسم اعظم در حروف اسامی چهارده معصوم (علیهم السلام)»* 🔸 🔸 در نقلی که قبل از این از کتاب
بسم الله 🔸 *طی الأرض در طه* 🔸 🔻 ادامه مطلب ذیل👇 https://eitaa.com/salehi786/805 🔸 🔻 در یکی از قرائات نقل شده از آیه اول سوره طه در قرآن کریم دارد: *«طَأها»* که طَأ فعل امر از وطئ هست و ها به زمین برمی‌گردد *(طأها) أمرا من وطئ، بمعنی: دس علیها، أی علی الأرض بقدمیک* (طأ الأرض بقدمیک) (الموسوعة القرآنیة المتخصصة، ص۴۰۴) 🔸 ✅ قال الطبرسی رحمه الله روی عن الحسن أنه قرأ طه بفتح الطاء و سکون الهاء فإن صح ذلک عنه فأصله طأ فأبدل من الهمزة هاء أو معناه *طأ الأرض بقدمیک جمیعا*، فقد روی أن النبی (صلی الله علیه و آله) کان یرفع إحدی رجلیه فی الصلاة لیزید تعبه فأنزل الله «طه *(طأها)* ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» فوضعها  [بحارالانوار ج۶٨ ص٢٧] 🔸 در مورد پاهای پیامبر در قرآن کریم : ✅ *رِجْلَهُ «طه ما أَنْزَلْنا»  یَعْنِی طَأِ الْأَرْضَ بِقَدَمَیْکَ*  [بحارالانوار ج١۶ ص٣٣٩] 🔸 ✅ الإمامُ علیٌّ علیه السلام : *لَمّا نَزَلَ علَی النَّبیِّ صلی الله علیه و آله «یا أیُّهاالمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّیلَ إلّا قَلیلاً» (المزمل 1و2) ، قامَ اللَّیلَ کلَّهُ حتّی تَوَرَّمَت قَدَماهُ ، فجَعَلَ یَرفَعُ رِجلاً ویَضَعُ رِجلاً ، فهَبَطَ علَیهِ جِبریلُ فقالَ : «طه» یَعنی الأرضَ بِقدَمَیکَ یا محمّدُ «ما أنزَلْنا عَلَیْکَ القُرْآنَ لِتَشْقی» ، وأنزَلَ «فاقْرأوا ما تَیَسَّرَ مِنَ القُرْآنِ»* (میزان الحکمه، ج۸ ص۵٨۵) 🔸 ✅ مقاتل بن حیّان گفت، معنی طه آن است که: *طَاءِ الارض بقدمیک*، و گفت سبب آن بود که: رسول- علیه السّلام- در نماز یک پای بر گرفتی و بر یک پای باستادی تا رنج بیش بود و ثواب بیشتر باشد، خدای تعالی اینکه آیت فرستاد و گفت: *هر دو پای بر زمین نه*. جعفر بن محمّد الصّادق- علیهم السّلام- گفت: طه، طهارت اهل البیت رسول است. آنگه اینکه آیت برخواند: ... «إِنَّما یُرِیدُ اللّه ُ لِیُذهِب َ عَنکُم ُ الرِّجس َ أَهل َ البَیت ِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً» (احزاب، ٣٣). (روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج١٣ ص١۶۵و١۶۶) 🔸 🔸علامه طباطبایی راجع به طىّ‌ الأرض فرمودند: «حقيقت آن پيچيدن زمين در زير گام راه رونده است.» فرمودند: برادر مرحوم ما آقاى سيّد محمّد حسن قاضى، يك‌روز به وسيله شاگردى كه داشت و احضار ارواح مى‌نمود (نه با آئينه يا با ميز سه گوشه، بلكه دستى به چشم خود مى‌كشيد و فوراً احضار مى‌كرد) از روح مرحوم حاج ميرزا على آقاى قاضى - رضوان الله عليه - راجع به طىّ‌ الارض سؤال كرده بود؛ مرحوم قاضى در جواب فرموده بودند: طىّ‌ الأرض شش آيه از اوّل سورۀ طه (تا آخر «له الاسماء الحسنی») است: 🔻بسم الله الرحمن الرحیم طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ‌ الْقُرْآنَ‌ لِتَشْقى‌ (1)* إِلاّ تَذْكِرَةً‌ لِمَنْ‌ يَخْشى‌ تَنْزِيلاً مِمَّنْ‌ خَلَقَ‌ الْأَرْضَ‌ وَ السَّماواتِ‌ الْعُلى‌ (2)* اَلرَّحْمنُ‌ عَلَى الْعَرْشِ‌ اسْتَوى‌ (3)* لَهُ‌ ما فِي السَّماواتِ‌ وَ ما فِي الْأَرْضِ‌ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ‌ الثَّرى‌ (4)* وَ إِنْ‌ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ‌ فَإِنَّهُ‌ يَعْلَمُ‌ السِّرَّ وَ أَخْفى‌ (5)* اَللّهُ‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ لَهُ‌ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ (6)* من عرض كردم: مراد از اين آيات چيست‌؟ آيا مرحوم قاضى خواسته‌اند به طور رمز صحبت كنند و مثلاً بگويند طىّ‌ الارض به اتّصاف به صفات الهيّه حاصل مى‌شود؟ علامه طباطبایی فرمودند: نه، برادر ما مردى باهوش و چيز فهم بود، و طورى مطلب را بيان مى‌كرد مثل آنكه دستورالعمل براى طىّ‌ الارض را خودش از اين آيات فهميده است، و اين آيات بسيار عجيب است به خصوص آيه: اللّهُ‌ لا إِلهَ‌ إِلاّ هُوَ لَهُ‌ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ ؛ چون اين آيه تمام اسماء را در وجود مقدّس حضرت پروردگار جمع مى‌كند و مانند جامعيّت اين آيه در قرآن كريم نداريم. (نقل علامه طهرانی از علامه طباطبایی، در کتاب «مطلع الانوار ج٢ ص٢۵٩ و ٢۶٠») 🔸 @Salehy @Salehi786
بسم الله 🔸 داستان طی الارض جابر جعفی و حقیقت مقام *کن فیکون* امام باقر (علیه السلام) 🔸 جامع الأحادیث https://hadith.inoor.ir/hadith/322262 شناسه حدیث : ۳۲۲۲۶۲ نشانی : اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی) ج ۱، ص ۱۹۷ نَصْرُ بْنُ اَلصَّبَّاحِ، قَالَ حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْبَصْرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَنْصُورٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، قَالَ، قَالَ: . أَتَى رَجُلٌ جَابِرَ بْنَ يَزِيدَ فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ: ⚡ تُرِيدُ أَنْ تَرَى أَبَا جَعْفَرٍ؟ قَالَ نَعَمْ، قَالَ فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيَّ فَمَرَرْتُ وَ أَنَا أَسْبِقُ اَلرِّيحَ حَتَّى صِرْتُ إِلَى اَلْمَدِينَةِ ، قَالَ فَبَيْنَا أَنَا كَذَلِكَ مُتَعَجِّبٌ إِذْ فَكَّرْتُ فَقُلْتُ مَا أَحْوَجَنِي إِلَى وَتِدٍ أَتِدُهُ فَإِذَا حَجَجْتُ عَاماً قَابِلاً نَظَرْتُ هَاهُنَا هُوَ أَمْ لاَ، . فَلَمْ أَعْلَمْ إِلاَّ وَ جَابِرٌ بَيْنَ يَدَيَّ يُعْطِينِي وَتِداً، قَالَ فَفَزِعْتُ، فَقَالَ: ⚡ هَذَا عَمَلُ اَلْعَبْدِ بِإِذْنِ اَللَّهِ فَكَيْفَ لَوْ رَأَيْتَ اَلسَّيِّدَ اَلْأَكْبَرَ ! . قَالَ ثُمَّ لَمْ أَرَهُ، قَالَ فَمَضَيْتُ حَتَّى صِرْتُ إِلَى بَابِ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فَإِذَا هُوَ يَصِيحُ بِي اُدْخُلْ لاَ بَأْسَ عَلَيْكَ! . فَدَخَلْتُ فَإِذَا جَابِرٌ عِنْدَهُ، . قَالَ، فَقَالَ لِجَابِرٍ: يَا نُوحُ غَرَّقْتَهُمْ أَوَّلاً بِالْمَاءِ وَ غَرَّقْتَهُمْ آخِراً بِالْعِلْمِ، فَإِذَا كَسَرْتَ فَاجْبُرْ، . قَالَ، ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ أُطِيعَ، أَيُّ اَلْبِلاَدِ أَحَبُّ إِلَيْكَ؟ . قَالَ قُلْتُ: اَلْكُوفَةُ ، . قَالَ : بِالْكُوفَةِ فَكُنْ، . قَالَ سَمِعْتُ أَخَا اَلنُّونِ بِالْكُوفَةِ ، . قَالَ فَبَقِيتُ مُتَعَجِّباً مِنْ قَوْلِ جَابِرٍ فَجِئْتُ فَإِذَا بِهِ فِي مَوْضِعِهِ اَلَّذِي كَانَ فِيهِ قَاعِداً، . قَالَ: فَسَأَلْتُ اَلْقَوْمَ هَلْ قَامَ أَوْ تَنَحَّى؟ قَالَ، فَقَالُوا: لاَ، . وَ كَانَ سَبَبُ تَوْحِيدِي أَنْ سَمِعْتُ قَوْلَهُ بِالْإِلَهِيَّةِ وَ فِي اَلْأَئِمَّةِ. 🔸 مردی خدمت جابربن یزید رسید. جابر به او گفت: « آیا می خواهی امام باقر علیه السلام را ببینی؟ گفت: بله جابر دستی به چشمش کشید و او فوراً خود را درمدینه دید. تعجب کرد و هنوز باور نداشت که در مدینه است. پیش خود گفت: اگر میخی داشتم و اینجا به عنوان نشانه می کوبیدم تاسال آینده که به حج می روم آن را ببینم که آیا هست یا نه. آن مرد می گوید : در این فکر بودم که دیدم خود جابر آمد و میخی به دست من داد. من ترسیدم. گفت: این عمل بنده خداست به اذن خدا؛ اگر مولای بزرگمان (اَلسَّيِّدَ اَلْأَكْبَرَ) امام باقر (علیه السلام) را ببینی، چگونه خواهی بود؟ در این حین ناگهان جابر از مقابل چشمانم محو شد. به سوی درب خانه امام باقر رفتم. در جلوی درب که رسیدم ناگهان حضرت باقر (علیه السلام) از داخل مرا صدا زدند و فرمودند داخل شو (ادخل لا باس علیک). من داخل شدم. دیدم جابر خدمت امام باقر (علیه السلام) نشسته. حضرت رو به جابر فرمود: ای [مَثَل] نوح! اول آنها را در آب غرق کردی، و آخر هم ایشان را در علم غرق کرده ای. پس هرگاه چیزی از آنها شکست، تو آن را بند بزن. سپس رو به من گفتند: هر کس خدا را اطاعت کند، آسمانها و زمین از او اطاعت می‌کنند. اکنون کجا می خواهی باشی؟ گفتم: کوفه. حضرت فرمود: «بالکوفة کن»، در کوفه باش! هنوز سخنش تمام نشده بود که خود را در کوفه دیدم و حرف «ن» در «کن» را در کوفه شنیدم. پس از سخنان جابر متعجب شدم و بعد مجددا به مکان اول خود (در کوفه) آمدم. دیدم جابر هنوز همانجا نشسته است. از مردم پرسیدم: در این مدت جابر جایی نرفته بود؟ گفتند: نه. و (راوی گفت) سبب و دلیل شناخت توحیدی من این بود که سخنان جابر را درباره الوهیت خدای سبحان و مقام والای امامت ائمه (علیهم السلام) شنیدم. 🔸 @Salehi786
بسم الله 🔸 یک قرآنی برای طی الارض 🔸 🔻 خدای سبحان در آیه ۳۱ سوره رعد می‌فرمایند: ⚡ «وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ...» 🔻اگر به‌وسیله‌ی [آیه‌ی] قرآنی، کوه‌ها به حرکت درآیند و جابجا شوند (چنانکه کوه طور برای موسی ع حرکت داده شد)، یا به‌وسیله‌ی آن زمین قطعه‌قطعه طی شود (یعنی با قرآن طی الارض داده شود چنانکه برای سلیمان ع توسط آصف بن برخیا تخت بلقیس طی الارض داده شد)، یا به‌وسیله‌ی آن با مردگان سخن گفته‌ شود (چنانکه برای عیسی ع تکلم با مردگان واقع شد)، [همه‌ی آن معجزات انبیاء الهی، یکباره و یکجا در کتاب خاتم الانبیاء، یعنی در حقیقت با عظمت قرآن کریم، قرار داده شده است، اما باز هم با وجود این قرآنِ عظیم، در آنان اثری نمی‌کند، و افرادی که از روی عناد و دشمنی کافرند، ایمان نمی‌آورند، مگر آنکه خدا بخواهد بدون استحقاق‌شان هدایت یابند]، چراکه تمام امور و کارها فقط در اختیار خداست [اما خدا نمیخواهد کسی را اجبارا هدایت کند، و به حکمتش میخواهد انسان به اختیارش ایمان آورد] ... 🔸 🔻امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند: ⚡ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی»، وَ قَدْ وَرِثْنَا نَحْنُ هَذَا الْقُرْآنَ الَّذِی فِیهِ مَا تُسَیَّرُ بِهِ الْجِبَالُ، وَ تُقَطَّعُ بِهِ الْبُلْدَانُ، وَ تُحْیَا بِهِ الْمَوْتَی. 🔻 خداوند سبحان در کتابش فرموده است: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ المَوْتَی»، و ما وارث این قرآنی هستیم که در آن چنان قدرتی هست که کوه‌ها را جابجا کرده، و به آن در سرزمین‌ها طی الارض کرده، و مردگان با آن به سخن در می‌آیند. https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/104506 [الکافی؛ ج۱، ص۲۲۶ / بحارالأنوار؛ ج۱۴، ص۱۱۲/ تأویل الآیات الظاهرة؛ ص۴۸۰/ قصص الأنبیاءللجزایری؛ ص۳۷۶/ نورالثقلین/ البرهان] 🔸 📌 در ادامه، دستورالعملی قرآنی از کتاب مطلع الانوار (علامه طهرانی)، ج٢ ص٣٧۶ در این زمینه (طی الارض با قرآن) ذکر می‌کنیم: ✍ ذیل عنوان «مكاشفاتى از رضوان الله عليه» 👇 🔻 لقطع‌ الأرض (برای طی الأرض) تا چهل روز صبح و شام اول يك مرتبه اين صلوات را بخواند: ⚡ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ العَن أَعْداءَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، مَا شَاءَ اَللَّهُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ اَلْعُلِى اَلْعَظِيمِ، «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّـهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ». (غافر، ۴۴) 🔻 بعدش هزار مرتبه بگوید: ⚡ «يا صَمَدُ، يا وَدود» 🔻در موقع عمل (حرکت کردن برای طی الارض)، آيۀ هفتم [سوره‌ی] «المص» (اعراف) 👇را بخواند و چهارده قدم برود: ⚡ «فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيهِم بِعِلمٍ و مَا كُنَّا غَآئِبِين» (اعراف، ۷) (اتمام دستور) 🔸 ✅ چند نکته مهم: 🔻اولاً، شرط تاثیر این ختومات، دینداری کامل است، یعنی: ⚡انجام واجبات (نماز و روزه و خمس و زکات و حج)، ⚡قصد جدی بر ترک محرمات، ⚡رعایت تقوا و حریم نوامیس الهی (شریعت الهی)، ⚡و رعایت حق الناس و حریم عیال الله (مخلوقات الهی)؛ 🔻ثانیاً، این دستورات معنوی را فقط خالص برای توجه به خدای سبحان انجام دهید، نه برای مطامع نفسانی (مثل طی الارض)، ولو از آثار وضعی این دستورات بدست آمدن آن امور خارق العاده باشد، اما اینها نباید مورد اعتنای سالک باشد 🔻به بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام): ⚡ حقیقتِ ذکر خدا، فنای نفس و فراموشی مطامع آن در برابر خدای مذکور است hadith.inoor.ir/hadith/460414 🔻در این زمینه، نقل است که وقتی يکی از دراویش به گفته بود میخواهم طی الارض به شما بياموزم؛ ايشان فرمودند: ⚡ «ما بهترش را داريم؛ ما توحيد داريم که ما را از دیگر چیزها بی نیاز کرده است. برنامه دین و انجام عبادات، برای آدم کردن و رسیدن به مقام توحید است، نه برای به دست آوردن این امور» (حکمتی و حکایتی، ص١۵١) به تعبیر سعدی: خلاف طریقت بود کاولیا تمنا کنند از خدا جز خدا گر از دوست، چشمت به احسان اوست تو در بند خویشی نه در بند دوست 🔻برای رسیدن به کمال حقیقی، با معرفت الله و تبعیت از دستورات خدا، «امر رب» (و اسماء الله) در «وجود عبد» جلوه میکند، که این تجلی الهی با اخلاص عبد محقق می‌شود. 🔻ثالثاً، طبق همین نکته‌ی اخلاص در نفس سالک، اثر ذکر «الله الصمد» و ذکر «سوره اخلاص» در تحقق طی الارض مشهورست، چراکه عبد، ظهورِ امر صمدیّت خدا میشود و ازخدا می‌بیند، همانطورکه در آیه اثر قرآن (رعد ٣١) فرمود: «بل للّٰه الأمرُ جمیعا» 🔸 @Salehi786
بسم الله 🔸 ترجمه کرامتی از مولا علی (علیه السلام) (متن عربی حدیث) https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/315111 🔸 🔻سید رضی در کتاب «خصائص الأئمه (علیهم السلام)» می‌گوید: نقل شده است که امیر المؤمنین علی (علیه السلام در مسجد نشسته بود که دو مرد برای رفع خصومت نزد امام آمدند. یکی از این دو نفر از خوارج بود و حُکم به ضرر وی بود. بنابراین امیر المؤمنین (علیه السلام) علیه او حکم کرد. آن مرد خارجی (جزو خوارج) با خشم به امام گفت: به خدا سوگند، که به عدالت قضاوت نکردی، و در این قضیه، راه دادگری پیش نگرفتی، و حکم تو در درگاه خدا پذیرفته نیست. پس در این‌هنگام امیر المؤمنین (علیه السلام) در حالی که با انگشت به وی اشاره نمود، به وی فرمود: «اِخْسَأْ!، عَدُوَّ الله» «دورشو (چخه!)، ای دشمن خدا!» در همین حال، با کلام و اشاره حضرت، آن مرد تبدیل به یک سگ سیاه شد!! کسانی که در مجلس حاضر بودند گفته اند: به خدا سوگند! دیدیم که چگونه لباس‌های وی در هوا پرتاب شد. سپس دیدیم که آن مرد که بصورت سگ درآمده بود، بسوی امیرالمؤمنین تَبَصبُص می‌کند [یعنی از روی التماس یا ترس، دم خود را می‌جنباند] و اشک در چشمانش حلقه زده و بر صورتش جاری شده است. و بعد دیدیم که امیر المؤمنین (علیه السلام) دلش برای او سوخت و به او رحم کرد. سپس نگاهی به آسمان کرده و به لب‌هایش چیزهایی فرمود که ما نمی‌شنیدیم، و به خدا سوگند ناگهان دیدیم که آن مرد دوباره به صورت انسان مبدّل گشت و لباس هایش از هوا برگشته و روی کتف هایش افتادند، و دیدیم که چگونه دستپاچه و وحشت زده از مسجد گریخت. در این حال، ما همگی حیرت زده به امیر المؤمنین (علیه السلام) نظر دوخته بودیم. امام (علیه السلام) فرمود: شما را چه می‌شود که اینطور شگفت زده، این‌چنین نگاه می‌کنید؟ عرض کردیم: ای امیر مؤمنان! چگونه تعجّب نکنیم، در حالی که دیدیم چه کردید؟ حضرت فرمود: مگر نمی دانید که آصف بن برخیا، وصیّ سلیمان بن داود (علیهما السلام) کاری شبیه به این انجام داد و خداوند متعال داستان او را در قرآن نقل کرده و فرموده است: «أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ * قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ * قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ» [نمل/ ۴۰-۳۸] [ (سپس) سلیمان گفت: ای سران (کشور)! کدام یک از شما تخت بلقیس را پیش از آن که مطیعانه نزد من آیند برای من می‌آورد * عفریتی از جن گفت: من آن را پیش از آن که از مجلس خود برخیزی برای تو می‌آورم و بر این (کار) سخت توانا و مورد اعتمادم * (سپس آصف بن برخیا) کسی که نزد او دانشی از کتاب (الهی) بود، گفت: من آن را پیش از آن که چشم خود را بر هم زنی برایت می‌آورم. پس چون (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقر دید، گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می‌کنم]، [این کرامت، فضل خدا بر ایشان بود،] حال شما بگویید که کدام یک نزد خدا بزرگوارترند و کرامت‌شان بالاتر است، پیامبر شما حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله)، یا حضرت سلیمان (علیهما السلام) [که این واقعه را برایش در قرآن بیان فرموده] ؟ یاران گفتند: بلکه پیامبر ما بالاتر است ای امیر المؤمنین. حضرت فرمود: بنابراين وصیّ نبی شما (یعنی امیرالمؤمنین) نیز ارجمندتر از وصیّ سلیمان است. و همانا وصیّ سلیمان فقط یک حرف از حروف اسم اعظم خدا را می‌دانست و خداوند به وسیله همان یک حرف زمین میان او و تخت بلقیس را برایش شکافت و داد، به گونه ای که توانست در کمتر از یک چشم برهم زدن تخت را بیاورد، [و این‌همه را با همان یک حرف از ۷۳ حرف اسم اعظمِ خدا انجام داد]، و حال آن که ما (اهل البیت علیهم السلام) هفتاد و دو حرف از اسم اعظم خدا را می‌دانیم، و یک حرف هفتاد و سوم و نهایی آن (اسم مستأثر و مکنون و مخزون الهی) نزد خود خداست، و آن را به خودش مختص فرموده، دون از مخلوقاتش! [یعنی در دامنه‌ی خَلق، بجهت حدود خلقی، امکان ظهور و بروز آن حرف مستأثر و مختص خدا نیست. چون‌که در آن مقام، خلق فانی‌ست، و جنبه‌ی خلقی را نیاز و ظرفیت یافتن آن حرف و اسم و وجه مختص احدیت الهی نیست].