eitaa logo
صالحین خراسان رضوی
1.6هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
285 فایل
شجره طیبه صالحين خراسان رضوی امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠همیشه معتقد بود من برای جهاد میرم نه شهادت، اونقدر مبارزه می کنم تا تکفیری های بیشتریو از بین ببرم، به صراحت می گفت من یکی از یاران امام زمان(عج) هستم. 🌷شهید مرتضی حسین پور نشر با ذکر 🌹 🌹 ➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ Sapp.ir/salehin_razavi Eitaa.com/salehin_razavi
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
پرچمتــ را هی برقصان روی گنبد دل ببر !! 💔 💔 💔 بنا نبود که ما را چنین ادب بکنید بنا نبود که اینگونه امتحان بدهیم .. .. 💚 💚 💚 چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی!؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین خراسان رضوی
✍️ #نامزد_شهادت #قسمت_چهارم 💠 صورتش در هم رفت، گونه هایش از ناراحتی گل انداخت و با لحنی گرفته اعتر
✍️ 💠 واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟» هر آنچه از حجم حرف هایم در دلش جمع شده بود با نفسی بلند بیرون داد. دقیقاً مقابلم ایستاد، کف دستش را به دیوار کنار سرم گذاشت، صورتش را به من نزدیک تر کرد طوری که فقط چشمانش را ببینم و صادقانه شهادت داد :«فرشته جان! من اگه تو دفتر میشینم واسه با بچه هاس، همین! همونطور که بچه های دیگه مناظره می کنن، نشریه می زنن، فعالیت می کنن، ما هم همین کارا رو می کنیم!» 💠 برای لحظاتی محو نگاه گرم و مهربانی شدم که احساس می کردم هنوز برایم قابل هستند، اما این چه شومی بود که پای عشقم را می لرزاند؟ باز نتوانستم ارتباط نگاهم را با نگاهش همچون گذشته برقرار کنم که مژگانم به زیر افتاد و نگاهم زیر پلک هایم پنهان شد و او می خواست بحث را عوض کند که با مهربانی زمزمه کرد :«مثل اینکه قرار بود فردا که تولد (علیهاالسلام) هستش، بیایم خونه تون واسه تعیین زمان عروسی، یادت رفته؟» 💠 از این حرفش دلم لرزید، من حالا به همه چیز شک کرده بودم، اصلاً دیگر از این مرد می ترسیدم که بیشتر در خودم فرو رفتم و او بی خبر از تردیدم، با آرامشی ادامه داد :«یه برگزار شد، من و تو هر کدوم طرفدار یه بودیم، این مدت هم کلی با هم کلنجار رفتیم، حالا یکی بُرده یکی باخته! اگه واقعاً به سطح شهر و مردم هم نگاه می کردی، می دیدی اکثر مردم طرفدار بودن.» سپس با لبخندی معنادار مقنعه سبزم را نشانه رفت و برایم دلیل آورد :«اما بخاطر همین رنگ سبزی که همه تون استفاده می کردید و تو تجمعات تون می دیدید همه هستن، این احساس براتون ایجاد شده بود که طرفدارای بیشترن، درحالی که قشر اصلی جامعه با احمدی نژاد بودن. خب حالا هم همه چی تموم شده، ما هم دیگه باید برگردیم سر زندگی خودمون...» 💠 و نگذاشتم حرفش به آخر برسد که دوباره کاسه صبرم سر رفت :«هیچ چی تموم نشده! تو هنوزم داری می گی! میرحسین نباخته، اتفاقاً میرحسین انتخابات رو بُرده! شماها کردید! شماها دروغ میگید! اکثریت جامعه ما بودیم، اما شماها مون رو دزدیدید!!!» سفیدی چشمان کشیده اش از عصبانیت سرخ شد و من احساس می کردم دیگر در برابر این مرد چیزی برای از دست دادن ندارم که اختیار زبانم را از دست دادم :«شماها میخواید هر غلطی بکنید، همه مردم مثل گوسفند سرشون رو بندازن پایین و هیچی نگن! اما من گوسفند نیستم! با تو هم سر هیچ خونه زندگی نمیام!» 💠 از شدت عصبانیت رگ پیشانی‌اش از خون پُر شد، می دیدم قلب نگاهش می لرزد و درست در لحظه ای که خواست پاسخم را بدهد صدای بلندی سرش را چرخاند. من هم از دیوار کَندم و قدمی جلوتر رفتم تا ببینم چه خبر شده که دیدم همان دوستان دخترم به همراه تعداد زیادی از دانشجوهای دختر و پسر که همگی از طرفداران و بودند، در انتهای راهرو و در محوطه باز بین کلاس ها، چند حلقه تو در تو تشکیل داده و می چرخند. 💠 می چرخیدند، دستان شان را بالای سرشان به هم می زدند و سرود "" را با صدای بلند می خواندند. اولین باری نبود که دانشگاه ما شاهد این شکل از بود و حالا امروز دانشجوها در اعتراض به تقلب در انتخابات، بار دیگر دانشکده را به هم ریخته بودند. 💠 می دانستم حق دارند و دلم می خواست وارد حلقه اعتراض شان شوم، اما این دست و پایم را بند کرده بود. دیگر حواسم به مَهدی نبود، محو جسارت دوستانم شده بودم که برای احقاق حق شان کرده و اصلاً نمی دیدم مَهدی چطور مات فرشته‌ای شده است که انگار دیگر او را نمی شناخت. 💠 قدمی به سمتم آمد، نگاهش سرد شده بود، اصلاً انگار دلش یخ زده بود که با نفسی که از اعماق سینه اش به سختی برمی آمد، صدایم کرد :«دیگه نمی شناسمت فرشته...» هنوز نگاهم می کرد اما انگار دیگر حرفی برای گفتن نداشت که همچنانکه رویش به من بود، چند قدمی عقب رفت. 💠 نگاهش به قدری سنگین بود که احساس کردم همه وجودم را در هم شکست و دیگر حتی نمی خواست نگاهم کند که رویش را از من گرداند و به سرعت دور شد. همهمه یار دبستانی من، دانشجویانی که برای به پا خواسته بودند، عشقی که رهایم کرد و دلی که در سینه ام بیصدا جان داد؛ اصلاً اینها چه ارتباطی با هم داشتند؟ 💠 راستی مَهدی کجا می رفت؟ بی اختیار چند قدمی دنبالش رفتم، به سمت دفتر بسیج دانشکده می رفت، یعنی برای می رفت؟ بهانه خوبی بود تا هم عقده حرف هایش را سرش خالی کنم هم عشقم را بگیرم که تقریباً دنبالش دویدم... ✍️نویسنده: 💚 💚 🍃🌸🌸 🌸🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر فداکاری بزرگ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام نمی‌بود که این فداکاری، وجدان تاریخ را به کلی متوجه و بیدار کرد در همان قرن اول یا نیمه‌ی قرن دوم هجری، بساط اسلام به کلی برچیده می‌شد. ۱۳۷۲/۰۳/۲۶
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝 « چرا از اول محرم مشکی میپوشیم؟ » ✅ استاد رائفی‌پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت صادق علیه السلام: مَن أرادَ اللّهُ بِهِ الخَيرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَينِ عليه‌السلام و حُبَّ زيارَتِهِ کسی‌که خداوند متعال خیرخواه او باشد، محبّت و دوستی حسين، و شوق زيارتش را در دل او می‌اندازد. /جلد ۹۸، صفحه ۷۶
هدایت شده از  ایستگاه_نماز
🌷▪️🌷▪️🌷 سلام امسال اولین سالی است که سردار دلها و همراهانش در کنار مانیستند یاد سال گذشته در اربعین افتادم که قدمها رو بیاد رهبران سردار دلها و مدافعان حرم و شهدا برمیداشتیم بیایید با هم عهد کنیم هر قدمی که برای اباعبدالله برمی‌داریم از طرف شهدا باشه بویژه سردار دلها چون بقول سردارمان و با تبعیت واجرای اوامر رهبرمان از دشمن ترسو خواهیم گرفت 🌷▪️🌷▪️🦋▪️🌷▪️🌷
روز اول محرم سلامی عرض کنیم خدمت السلام علی اول الشهداء و سید السُّعداء مسلم درس فدا شدن در راه ولی خدا را از کوچه های بنی هاشم در مدینه آموخته بود و به همین خاطر 4شباهت میان روضه حضرت مسلم (ع) و مادر سادات (س) وجود دارد: الف) کوچه، کوچه های مدینه و کوچه های کوفه هر دو تنگ بود هم مسلم(ع) و هم مادر مارا در این کوچه ها گیر انداختند ب) آتش، روی سر مسلم(ع) آتش ریختند، مادر مارا هم پشت درب نیم سوخته قرار دادند ج) تازیانه، وقتی مسلم(ع) را محاصره کردند با تازیانه بر بدن او زدند، اما وای بر بدن مادر و بازوی ایشان د) چند نفر به یک نفر، ........ میان اشک هایتان ما رو هم دعا کنید..... 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🔺نهضت حسینی بزرگ‌ترین حماسه تاریخ 💠رهبرانقلاب: اگر امام حسین قیام نمیکرد، اسلام از بین میرفت. امام حسین در واقع مثل آن میخ عظیمى شد که این خیمه‌اى را که طوفان داشت [آن را] میبرد، با خون خودش نگه داشت. خب این بزرگ‌ترین حماسه‌ى تاریخ اسلام بلکه بزرگ‌ترین حماسه‌ى تاریخ است؛ این را باید حفظ کرد، این را باید زنده نگه داشت، این را باید به عنوان یک گره‌گشا در امورِ همیشه‌ى تاریخ مسلمین، مورد استفاده قرار داد. 🔗 مطالعه متن کامل بیانات: farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4625