eitaa logo
سلمان رئوفی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
329 ویدیو
187 فایل
🔆قال رسول‌الله ص: ان هذا الدين متین 🔆کانال‌سلمان‌رئوفی 🔆مکتب شناسی فقهی، عرفان شیعی ،سیره ائمه ع ،علوم انسانی، فرهنگ و سیاست راه ارتباط @srsr1359 🔆صوت دروس در کانال سروش @salmanraoufi سایت boohoos.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓سالروز فوت منتظری/۵ 💠امام خمینی: ‼️آقای منتظری، شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند! ۶۸/۱/۶ ⚠️توجه؛ 🏴از بزرگترین اقدامات منتظری که حاکی از کینه وی به امام و احمدخمینی است، کتاب خاطرات اوست، کتاب خاطرات منتظری در روز دوشنبه ۱۳۷۹/۹/۲۱ منتشر شد که انتشار آن به حدی موجب خوشحالی ضدانقلاب شد که رادیو صدای آمریکا در ۷۹/۹/۲۶ گفت آیةالله العظمی منتظری با انتشار کتاب خاطرات خود بزرگترین ضربه را به پیکر جمهوری اسلامی وارد کرد! کتاب سیر در بی‌راهه ص۱۱۶ #نشربامنبع @Jahade_tabeini
🗓سالروز فوت منتظری/۱ 💠رهبرانقلاب ‼️ایشان فقیهی متبحّر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم‌الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی‌های زیادی در این راه تحمل کردند.در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره‌ی آن قرار دهد! ۸۸/۹/۲۹ #نشربامنبع @Jahade_tabeini
🗓سالروز فوت منتظری/۲ 💠امام خمینی: ‼️از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل‌کرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید، در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد! ۶۸/۱/۶ #نشربامنبع @Jahade_tabeini
هدایت شده از سلمان
✅ دو فصلنامه علمی ـ پژوهشي مطالعات جنسيت و خانواده از علاقمندان دعوت به عمل می‌آورد مقالات خود را از طریق سامانه دوفصلنامه به آدرس زیر ارسال نمایند. http://gfs.wrc.ir/ @salmanraoofi
🔴فوری 🔴 ✳️🔷استفتاء از محضر فقیه محقق آیت الله سیفی مازندرانی (حفظه الله) پیرامون شایعاتی نسبت به دیدار بعض گروه خاص عرفانی با معظم له
هدایت شده از Aminikhaah
💠 این متن برای انتشار در "آمدنیوز" نوشته شده!!: 🔶 جان به جان جنس ایرانی کنی ، نامرغوب است. نمونه اش همین دیکتاتور رژیم آخوندی! این چه دیکتاتوری است که در مرکز حکومتش درس می دهد و در کلاسش به روی همه باز است؟ این چه دیکتاتوری است که کلاس درسش نرده ندارد و شاگردانش بعد از درس ، به او هجوم می آورند؟ این چه دیکتاتوری است که شاگردش جسارت سوال ، بل داد و فریاد دارد؟ این چه دیکتاتوری است که بادیگاردهایش فریادگر را در گونی نمی کنند؟ این چه دیکتاتوری است که فریاد شاگردی همسال فرزندش را با فریاد و تهدید نمی دهد؟ این چه دیکتاتوری است که از شاگرد فریادگر ، در میان جمع شاگردان و بادیگاردها ، بابت تلخی در رفتار ، عذرخواهی می کند؟ رژیم آخوندی ، عرضه دیکتاتوری هم ندارد! ✅ @Aminikhaah
هدایت شده از وحید یامین پور
❌تلویزیون را چه کسی اداره می‌کند؟ 🔸احتمالا شما هم در این روزها هر شبکه ای می‌زنید با برنامه‌ای مواجه می‌شوید که با تبلیغ یک کالا، یک اپلیکیشن، یک موسسه یا بانک و... همراه است. اسپانسرها تلویزیون را اشغال کرده‌اند. آنها سفارش می‌دهند، طراحی می‌کنند، مهمان و مجری می‌آورند، جایزه می‌دهند و در یک‌کلام روی سبیل شاه نقاره می‌زنند. در واقع این آنها هستند که مدیر رسانه بوده و متناسب با ذائقه مخاطبان با سرعت در حال مبتذل کردن فرم و محتوا هستند. اسپانسرها دستمزدها و هزینه ساخت در رسانه را بحران زده کرده اند. به طور مثال در شبکه سه به یک استار سینمایی برای هر برنامه‌ی یکساعته، ۴۵ میلیون تومان دستمزد می‌دهند و همان وقت از قِبل او چند برابرش را به جیب می‌زنند. هیچ مدیری حتی اگر بخواهد نمی‌تواند در مقابل این روال نابودکننده مقاومت کند. چون این خواست سازمان صدا و سیماست که هزینه اداره خودش را از دست پولدارها گدایی کند. مدیران برای اثبات کفایت و توانمندی خود در جذب اسپانسر رقابت می‌کنند و در این مسابقه مبتذل، شبکه سه و نسیم پیشتازند. اینکه آلودگی مالی ناشی از حضور اسپانسرها چقدر دامان مدیران و برنامه سازان را گرفته بخش ناگفته و مبهم این ماجراست ولی شنیده‌ها حاکی است برخی از دست اندرکاران برنامه‌ها حتی به اندازه درآمد رسمی شان طبق قرارداد، به طور غیررسمی از اسپانسرها هدیه می‌گیرند. بسیاری از تهیه‌کنندگان سنت حرفه‌ای خود در طراحی محتوا و فرم برنامه را رها کرده‌اند و به کارچاق کن‌ها و دلالان جذب اسپانسر تبدیل شده‌اند. 💠فرجام این فاجعه چیزی نیست جز ابتذال محض تلویزیون در آینده نزدیک. 🆔️ @yaminpour
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
✅ با تکیه بر قدرت و اندیشه‌ی جوانان، شعار را محقق کنید ✍ در نامه‌ جمعی از فعالان و کاربران فضای‌مجازی، به شورای عالی فضای مجازی بیان شد؛ 🔻 ▫️تسریع در تکمیل "شبکه ملی اطلاعات" ▫️ اقدام جدی و انقلابی در حمایت از "بسترهای بومی" جهت جایگزینی با نمونه های خارجی ▫️"تولید اشتغال" بیشتر در این حوزه با حمایت از استارت‌آپ‌ها ▫️اقدام جدی برای "حذف تمام سرویسهای خارجی" که موجب خروج از کشور شده و همچنین سرویس‌هایی که کشور ما توان "اعمال قانون و حاکمیت" بر آنها را ندارد. ▫️برنامه‌ریزی ویژه و جدی برای حمایت از "پیام‌رسان‌ها"، "میکروبلاگ‌ها" و "شبکه‌های اجتماعی" بومی، در حد و اندازه حمایت از پروژه های ملی ▫️"قانونمند کردن فضای مجازی" برای مصون ماندن خانواده‌ها، خصوصا کودکان، نوجوانان و جوانان از آسیبهای بسیار زیاد فضای مجازی ▫️برنامه ریزی جهت مسدودسازی فیلترشکن‌ها و قانون‌گذاری بازدارنده در خصوص استفاده از فیلترشکن متن‌کامل:👇 http://hawzahnews.com/detail/News/472689
هدایت شده از Aminikhaah
💠 چند کلمه درباره شب یلدا: 1⃣ اگر منزل برزگترها می رویم ، هزینه ها را بین کوچکترها تقسیم کنیم و هر کدام ، بخشی از پذیرایی را تقبل کنیم. 2⃣ از طرح گفتگوهای سیاسی اختلاف آفرین و تنش زا خودداری کنیم. 3⃣ از حال یکدیگر ، تفقد کنیم ؛ ولی تجسس نه. گره هایی که با دست ما گشوده می شود را کشف و رفع کنیم. 4⃣ از درگذشتگان و غایبان ، ذکر خیر کنیم. برایشان دعای خیر داشته باشیم. از اعماق قلب ، دلگیری های از اموات را ببخشیم؛ که خدا می داند در عالم برزخ چه زجرهایی می کشند و چقدر به عفو ما محتاج اند. 6⃣ سالخوردگان و خردسالان را احترام و اعتنای ویژه کنیم. شباهت های این دو گروه در نیاز عاطفی و جسمانی را دستمایه تنبه و توجهی کنیم ، به گذشته و آینده. 7⃣ با گوشه گیران و تازه واردان انس بگیریم. با بذله گویی و صمیمیت ، کنترل جمع را دست بگیریم؛ تا هم باعث نور و هم مانع نار باشیم. 8⃣ از چشم و هم چشمی ، خودنمایی ، رقابت سازی ، تحقیر ، قضاوت ، تمسخر ، تکبر و ... فرار کنیم. ✅ @Aminikhaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فرهنگی 🔆مراسم شکرانه انار در یلدای نیاوران 🔆نمونه ای از کارهای فرهنگی دولت غیر اسلامی 🔆از وزیر ارشاد تحصیل کرده حوزه هم متشکریم 🔆شهدا رفتند تا فرهنگ مملکت پر از این خلاف شرعها بشود اصلا هدف شهدا ترویج خلاف شرع در جمهوری اسلامی بود و هدف امام خمینی ره هم ترویج رقص و موسیقی بود 🔆خدایا به حق صاحب امروز، منافقین و مروجین منکرات را دچار مرگ مفتضحانه و عذاب دنیوی بفرما و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین @salmanraoofi
هدایت شده از محمدتقی اکبرنژاد
🔴شما به کنترل شدن أولاترید تا آقای ازغدی! ▪️جوابیه استاد اکبرنژاد به واکنش برخی مسئولان حوزه در قبال انتقادات رحیم پور ازغدی: 🔸مشکل اصلی این کشور آن است که هیچ فرد و نهاد و سازمانی نمی خواهد زیر بار تغییر برود و بپذیرد که بخشی از گرفتاری های جامعه مربوط به سوء عملکرد اوست. 🔸حوزه علمیه و بزرگان آن خود را در مسند قداست نشانده اند و نه تن به نقد درون گفتمانی می دهند تا حداقل در جلسات آخوندی از همدیگر انتقاد کنند و نه نقد دلسوزان بیرون از حوزه را بر می تابند. امروز در جلسه اساتید ولایی بودم، سخنران آن گونه از حوزه و خدمات آن می گفت که گویی مأموریتی جز تملّق ندارد و گویا این حوزه کم و کاستی ندارد. چرا می خواهیم در روز روشن ضعف های بیّن را انکار کنیم و از پاسخ گویی شانه خالی نماییم؟ 🔸گویی حوزه علمیه از أدله امر به معروف و نهی از منکر مستثناست. نهی از منکر از همه خوب است اما از ما بد! رحیم پور ازغدی بد است چون از ما انتقاد می کند اما اگر متعرض ما نشود ولی از سیر تا پیاز بد بگوید، خوب است! 🔺ازغدی مرتکب کدام جرم شده است که باید کنترل شود یا توقیف، اما امثال آقای غروی آزاد باشند و بدون کنترل! فکر که می کنم، امثال آقای غروی باید کنترل شوند و شاید هم توقیف. چرا که امثال ایشان که سرقفلی جامعه مدرسین و شورای عالی را به نام خود زده اند، باید جواب بدهند که در طول همه این سالها چه اقدامات مشخصی در راستای شکوفایی حوزه رقم زده اند و طلبه ها را به کدام مسیر رشد هدایت کرده اند؟! ایشان باید بدانند که تنها خداست که "لایُسأل عمّا یَفعَل" است، غیر خدا همه پاسخگویند. 🔸علی(ع) چرا باید از پاسخ گویی بترسد در حالی که وجود خود را وقف خدمت کرده است و با حق است و حق با اوست. اگر بزرگان ما درست عمل کرده اند، چه واهمه ای از پاسخ گویی دارند؟ بگویند که از ظرفیت های انقلاب اسلامی چه بهره ها برده اند و ده ها هزار طلبه را در چه مسیری به راه انداخته اند؟ اگر بد عمل کرده اند، چرا باید خود را تبرئه کنند و از قداست برای خود سنگری بسازند و دهان دلسوزان منتقد را گِل بگیرند؟ 🔸آقایان "غروی" و "بوشهری" و "اراکی" که گوش زمانه را از فضائل حوزه کَر کرده اند، چرا در میان طلبه ها نمی روند و به دانشگاه ها سر نمی زنند و از دادگاه ها جویا نمی شوند تا ثمرات تدابیر خود را ببینند و برایشان روشن شود که حوزه چه کرده است با سرمایه هزار ساله اش. 🔸به گمانم حضرت امیر(ع) هزار و چهارصد سال پیش منزلت امثال آقای پور ازغدی و غروی را روشن ساخته است، جایی که فرمود: "دروغ می گوید کسی که مدعی است تو را دوست دارد در حالی که حاضر نیست تلخی انتقاد از تو را به جان بخرد." ▪️محمد تقی اکبرنژاد 📅97/09/28 🆔 @feghahat
هدایت شده از Aminikhaah
💠 یکی از مراجع معظم تقلید ـ دامت برکاتهم و کثر الله امثالهم ـ مواضع جناب رحیم پور ازغدی را دروغ ، توهین و تضعیف حوزه خوانده اند. فارغ از اینکه مواضع آقای رحیم پور قلبا و قالبا قابل نقد است ، خاستگاه این مواضع را باید در ارتکاز جناح مومن دانست که مع الاسف ، از سرآمدان حوزه رنجیده و رمیده اند! بخشی از این سرخوردگی ها و دل بریدگی ها ، ریشه در برخی مواضع حضرات عظام دارد. فتوای حرمت تاخیر برجام ، توصیه به لیست انتخاباتی دادن جامعه مدرسین ، حمایت های حیرت آور از علی لاریجانی و .... ، انقلابی ها را به این نتیجه می رساند که به هر ستونی تکیه ندهند! ✅ @Aminikhaah
1 راهنماي اصلي راهنماي سفر به سوي خداوند، ذات مقدس اوست و ديگر هاديان طريق جلوه‌هاي هدايتگري اويند. بر اساس «توحيد افعالي» فاعل قريب هر فعلي كه در جهان امكان تحقق مي‌پذيرد، پروردگار متعال است. «قل كلّ من عند الله» ؛ «بگو همة افعال از ناحية پروردگار است». البته «حسنات» هم «من الله» است هم «من عندالله»، ولي «سيئات»، «من الله» نيست و فقط «من عندالله» است. بيان تفاوت بين اين دو به علم «تفسير» موكول است. بر همين اساس قرآن كريم با اينكه يكي از كارهاي اساسي رسول اكرم6 را هدايت مي‌داند: «وَ إِنَّكَ لَتهَْدِی إِلی صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فی السَّمَوَتِ وَ مَا فی الْأَرْضِ» ؛ «و محققاً تو به سوي راه مستقيم هدايت مي‌كني، همان راه خداوندي كه براي اوست هر آنچه در آسمان‌ها و زمين است». اما مكرراً يادآور مي‌شود كه هدايت فقط به دست پروردگار است و حتي تو هم در آن نقشي نداري. «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» ؛ «تو هر آن كس را كه دوست داري، هدايت نمي‌كني و لكن خداست كه هر كس را بخواهد هدايت مي‌كند». جمع ميان اين دو دسته آيات اقتضا مي‌كند كه بگوييم هدايتگر اولاً و بالذات خداوند متعال است و ثانياً بالعرض ديگران، همانند انبيا و اوصيا. اين گونة گفتاری از اسلوب‌هاي رايج در قرآن است كه نمونه‌هايي از آن را در مسئله «قبض روح»، «علم»، «قدرت»، «عزت»، «رزق»، «ملك» و ... مي‌يابيم. مفسر بزرگ علامه طباطبايي چنين مي‌نويسد: «و كذلك الآيات الناطقة في التوفي و الخلق و الرزق و التأثير و الحكم و الملك و غير ذلك فإنها شائعة في أسلوب القرآن، حيث ينفي كل كمال عن غيره تعالی، ثم يثبته لنفسه، ثم يثبته لغيره بإذنه و مشيته، فتفيد أن الموجودات غيره تعالی لا تملك ما تملك من هذه الكمالات بنفسها و استقلالها و إنما تملكها بتمليك الله لها إياها» ؛ «همانند آيات شفاعت است آياتي كه دربارة توفّي، (قبض روح) رزق، تاثير، حكم، مالكيت و ... در قرآن آمده كه اين‌گونه آيات در اسلوب قرآن فراوان است. اسلوب قرآن در اين زمينه اين است كه ابتدا هر كمالي را از غير خداوند نفي مي‌كند و سپس فقط براي خود آن كمال را اثبات مي‌كند و در آخر آن كمال را براي غيرخود، البته با اذن و خواست خود، ثابت مي‌كند. اين شيوة بياني مي‌فهماند كه هيچ‌يك از موجودات غير پروردگار كمالات خويش را مستقلاً و از پيش خود دارا نيست و فقط با تمليك حق آن كمالات را دارا است». از آنچه گفته شد، اين تقسيم به دست آمد كه راهنماي انسان يا بالذات راهنماست و يا بالعرض. راهنمايي بالذات از آن پروردگار است. بحث از كيفيت راهنمايي خداوند در دانش‌هاي تفسير و كلام به تفصيل مطرح است و ما در اينجا از طرح آن چشم مي‌پوشيم. راهنمايي بالعرض از آن انسان‌هاي راه‌رفتة راه‌يافتة به مقصد است و ما در اينجا به توضيح اين بخش مي‌پردازيم، زيرا اين بخش است كه به عنوان يكي از اهمّ مباحث عرفان مطرح است. جلوه‌هاي هدايت‌گري جلوه‌هاي هدايت‌گري پروردگار همان راهنمايان راه خدا و اساتيد عرفان و سلوك‌اند. استاد بر دو گونه است: ‌استاد خاص و استاد عام. استاد خاص آن است كه به‌خصوص تصريح به هادي بودن او شده است. استاد خاص همان پيامبر و جانشينان خاص اوست. استاد عام آن است كه به خصوص مأمور به هدايت نباشد و يكي از مصاديق مفاد کلي اين آيه باشد: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» ؛ «اگر نمي‌دانيد از آنان كه مي‌دانند و به ياد دارند، بپرسيد». استاد عامّ اولاً به تبعيت از استاد خاص دستگيري مي‌كند و ثانياً لزوم دستگيري او در جايي است که دسترسي به استاد خاص نداشته باشيم و در زمان توانايي دسترسي به استاد خاص، دستگيري او ضروري نيست، اگرچه اشكالي ندارد و ممكن است ، يعني چنانكه در زمان حضور ائمة معصومين: برخي از فقهای اصحابشان با اجازه و بلکه با دستور آنان در مسند فتوي نشسته و به مردم فتوي مي‌دادند، ممكن است بعضي از فقيهان فقه الله الاكبر از اصحاب ائمه: همانند بايزيد بسطامي و معروف كرخي و جابر بن یزید جعفی مُجاز به دستگيري سالكان راه خدا باشند. @salmanraoofi
2 تفاوت‌های استاد خاص و استاد عام ميان استاد خاص و استاد عام تفاوت‌هايي است مانند: 1. استاد خاص به حكم عقل و نقل (يعني قرآن، زيرا تمسّك به سنت در اين زمينه مستلزم دور است) از انواع گناهان و زشتي‌ها و حتي از سهو و نسيان معصوم است، ولي استاد عام هرگز از سهو و نسيان خالي نيست، اگرچه بر اساس پذيرش عصمت اختياري او را از گناه معصوم بدانيم . 2. استاد خاص صاحب ولايت كبري و مشرّع يا حافظ شريعت و طريقت است. او بر جميع عوالم مهيمن و بر جزئيات و كليّات محيط است، ولي اساتيد عام، همه در تحت لواي او و شريعت و طريقت اويند و نه مشرّع‌اند و نه حافظ شريعت. البته مراد از حفظ، حفظ آن از تحريف و تبليغ آن كه وظيفة همة علماي امت است، نيست بلكه مراد، حفظ به معناي «كشف از واقعِ سنَّت» است. جايگاه اين بحث «علم اصول فقه» است. 3. استاد خاص در هر زمان واحد است و اساتيد عام ممكن است متعدد باشند . حتي در برخي زمان‌ها كه انبياي متعددي وجود داشته‌اند، همه در زير لواي يك پيامبر برتر قرار داشته‌اند، همانند لوط7 كه پيرو ابراهيم7 بوده است و نيز همانند امام حسين7 كه در زمان برادرش امام حسن7 تابع آن امام بوده است. 4. بر همين اساس، استاد عام در طول استاد خاص مطرح است، يعني استاد خاص امام است و استاد عام مأموم. 5. استاد عام با اينكه به مقصد رسيده، ولي نياز به استاد خاص دارد «چه آداب وطن را نيز او مي‌آموزد و والي آن مملكت نيز اوست» . 6. ضرورت دستگيري استاد عام ـ چنانكه گذشت ـ در ظرف عدم دسترسي به استاد خاص است، ولي ضرورت دستگيري استاد خاص مطلق است. 7. خالي بودن زمين از استاد خاص ممكن نيست كه: «لو خلت الارض ساعة واحدة من حجة لساخت باهلها» ؛ يعني «اگر حجت خدا بر روي زمين نباشد، اگرچه يك ساعت، زمين اهلش را فرو مي‌برد». بلكه از ديدگاه عرفان انسان كامل و وليّ مطلق، واسطة فيض حق بر تمامي موجوات است. او گرچه در زمين است، اما نه «زميني» است و نه «آسماني». او فقط خدايي است كه: «صِبْغَة اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة» ؛ «كدام رنگي از رنگ خدايي بهتر است؟». تذكر ريشة اين تفاوت‌ها در دو امر است: 1. استاد خاص به علت منصب موهبتي نبوت يا امامت از ويژگي‌هايي برخوردار است. 2. اين ويژگي‌ها استاد عام را در طول استاد خاص قرار مي‌دهد. ارتباط استاد عام با استاد خاص ارتباط استاد خاص و استاد عام ارتباطي ويژه و فراتر از تصور بشر عادي است. قلب استاد عام گيرنده‌اي قوي است كه پيام‌هاي قلب فرستندة استاد خاص را به خوبي دريافت مي‌كند و سپس به فراخور استعدادهاي سالكان به سوي دل آنان مي‌فرستد . پيامبر و ائمة اطهار: شاگرداني داشته‌‌اند كه اصطلاحاً «اصحاب سرّ» ناميده مي‌شوند. همانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار ياسر، كميل بن زياد، ميثم تمار، جابر بن يزيد جعفي، بايزيد بسطامي، معروف كرخي و ... . يافته‌هاي اينان از ائمه: بسي فراتر از تصور بشر عادي است. در اين زمينه به اين حديث از جابر بن يزيد جعفي كه از اصحاب سرّ صادقين8است، اكتفا مي‌كنيم. جابر مي‌گويد: «حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ7 بِسَبْعِينَ أَلْفَ حَدِيثٍ لَمْ أُحَدِّثْ بِهَا أَحَداً قَطُّ وَ لَا أُحَدِّثُ بِهَا أَحَداً أَبَداً قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ7 إِنَّكَ قَدْ حَمَلْتَنِي وِقْراً عَظِيماً بِمَا حَدَّثْتَنِي بِهِ مِنْ سِرِّكُمُ الَّذِي لَا أُحَدِّثُ بِهِ أَحَداً فَرُبَّمَا جَاشَ فِي صَدْرِي حَتَّی يَأْخُذَنِي مِنْهُ شِبْهُ الْجُنُونِ قَالَ يَا جَابِرُ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَاخْرُجْ إِلَی الْجَبَّانِ فَاحْفِرْ حَفِيرَة وَ ادْلُ رَأْسَكَ فِيهَا ثُمَّ قُلْ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ بِكَذَا وَ كَذَا ...» ؛ «امام باقر 70000 حديث به من فرمود كه به هيچ كس نگفته و هرگز نمي‌گويم» . به امام عرضه كردم: «فدايت شوم! با اين احاديثي كه متضمن اسرار شماست و من به هيچ كس نمي‌گويم، بار بزرگي بر پشت من نهاده‌ايد و بدين سبب گاه اين تحملِ اسرار، سينه‌ام را به تنگ مي‌آورد، تا حدّي كه حالتي شبيه ديوانگي مرا فرا مي‌گيرد. امام فرمود: اي جابر اگر چنين حالتي به تو عارض شد، به صحرا بيرون شو و گودالي بِكَن و سر خويش را در آن فرو بر و بگو: محمد بن علي مرا حديث كرد به ... و احاديث و اسرار ما را بگو». اين احاديث يقيناً متضمن فروع دين، اخلاقيات يا عقايد عادي نبوده است، بلكه متضمن معارف بلند توحيدي و ولايي بوده است. @salmanraoofi
3 ابن‌عباس از نزديك‌ترين ياران علي ع است، اما از اصحاب سرّ او نيست، ولي ميثم كه خرمافروش بود، با سابقة بردگي براي يك زن، از اصحاب سرّ است و معارفي از علي ع گرفته كه ابن‌عباس طاقت شنيدن يكي از آنها را ندارد. او در برابر يك غيب‌گوييِ ميثم كاغذ تفسير قرآني را كه از ميثم شنيده پاره مي‌كند . آري ميان كسي كه با ديدن مال دنيا و كنيزان زيبا خود را مي‌بازد و از ترس عدل علوي از بصره به مكّه مي‌گريزد و نامة توهين‌آميز به اميرالمؤمنين ع مي‌نويسد، تفاوت فراواني است با كسي كه علي به او مي‌گويد: اي ميثم! تو در آخرت با من و هم‌درجة من هستي . این دربارة رابطة استاد خاص با استاد عام. اما رابطة استاد عام با استاد خاص رابطة عبد و مولي است كه «العبد و ما في يده كان لمولاه»؛ «بنده و هر آنچه دارد از آنِ مولاي اوست». جداً برتر از اين، تعبيري نمي‌دانم تا بر زبان قلم جاري سازم. مقام ائمه اطهار: فراتر از تصور ماست. به اين تعبيرات زيارت جامعه توجه کنيد: «طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ ... وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْءٍ لَكُم» ؛ «هر باشرافتي در برابر شرف شما سرافكنده و همه چيز در پيشگاه شما ذليل و خوار است». «وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ مَوَالِيَّ لَا أُحْصِي ثَنَاءَكُمْ وَ لَا أَبْلُغُ مِنَ الْمَدْحِ كُنْهَكُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَكُم» ؛ «هر كس خدا را به يكتايي پرستد، از شما پذيرد و هر كس آهنگ او كند به شما روي نمايد. سرورانم! به دقت ثناي شما را نتوانم شمرد و با ستايشم به كنه شما نتوانم رسيد و به اندازة شما نتوانم شما را وصف كرد». «فَبَلَغَ اللَّهُ بِكُمْ أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُكْرَمِينَ وَ أَعْلَی مَنَازِلِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ الْمُرْسَلِينَ حَيْثُ لَا يَلْحَقُهُ لَاحِقٌ وَ لَا يَفُوقُهُ فَائِقٌ وَ لَا يَسْبِقُهُ سَابِقٌ وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ» ؛ «خداي شما را رسانده به شريف‌ترين مقام گراميان در نزد خود و عالي‌ترين منزلت‌هاي نزديكان به خود و بالاترين درجات انبيا و رسولان، به آنجا كه نه كسي پس از شما به آنجا مي‌رسد و نه كسي بر شما بدان‌جا پيشي مي‌گيرد و نه در دريافتن آن مقام كسي طمع مي‌كند». و به تعبير امام رضا ع : «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَد» ؛ «امام، يگانة زمان خويش است كه كسي به مقام او نزديك نمي‌شود». عارفان اين نكته را مي‌يابند و مي‌بينند نه اينكه بخوانند و بدانند و بدين جهت با علو مقامي كه دارند، باز در پيشگاه امامان بلكه در مزار امامان خاضع و خاشع‌اند. در اين زمينه حكايات فراواني هست كه به برخي از آنها بسنده مي‌كنيم. 1. مي‌گويند: علامه طباطبايي در ايام ماه رمضان، روزة خود را با بوسه بردر و ديوار صحن مطهر حضرت فاطمة معصومه3 افطار مي‌كرد. 2. استاد فرمود: يكي از شاگردان سلوكي عارف كامل مرحوم قاضي كه در تبريز ساكن بوده، به نجف مشرف مي‌شود و بلافاصله خدمت مرحوم قاضي مي‌رسد. در ضمن صحبت مي‌گويد: آقا ما از بس به شما علاقه‌مند هستيم، هنوز حرم مشرف نشده، خدمت شما رسيده‌ايم. مرحوم قاضي به شدت متغير مي‌شود و با تندي او را از خود طرد و از مجلس بيرون مي‌كند و مي‌فرمايد: ديگر به نزد ما نيا كه ديگر از ما هيچ بهره‌اي نمي‌بري. 3. استاد در برابر يك جمله كه بوي بي‌ادبي نسبت به مقام شامخ علي بن موسي الرضا ع داشته است، چنان ناخودآگاه عكس‌العمل نشان دادند كه آموزنده است. مي‌فرمايند: داشتم درب صحن را مي‌بوسيدم. صدايي را شنيدم كه ‌آقا چوب بوسيدن ندارد. گفتم: ‌بي‌معرفت! اين چوب نيست، اين درب صحن حرم امام رضاست و خود را بر روي زمين انداخته و خاك صحن را به سر و رويم ريختم و ‌گفتم: والله خاك كفش زوّار علي بن موسي ع بوسيدن و سرمه كشيدن دارد . @salmanraoofi
4 اقسام استاد عام براي استاد عام مي‌توان از جهات گوناگون تقسيماتي بيان كرد كه ما فقط به برخي از اين تقسيمات ـ باتوجه به اهميت ـ مي‌پردازيم: 1. سالك يا به كمال استاد عام يقين دارد كه در اين صورت كاملاً به دستورات او گوش فرا مي‌دهد و بهره مي‌برد و يا در كمال استاد شك دارد و نمي‌داند او به كمال انساني رسيده است يا نه. در اين صورت اگر استاد از سوي انساني كامل، زنده يا مرده، مأمور و يا مجاز به دستگيري باشد، باز سالك به دستورات او گوش جان مي‌سپارد، زیرا در اين صورت در حقيقت آن انسان كامل زمينه‌ساز تأثيردرست اين استاد ناكامل است. عارف كامل مرحوم قاضي هنگام مرگ، وصي سلوكي و طريقتي خويش را حضرت آیة‌الله حاج شيخ عباس قوچاني معرفي كرده بود و ايشان در آن زمان كامل نبوده و وعدة كمال را از مرحوم قاضي نسبت به اواخر عمر شنيده بود، بدين دليل با تعجّب مي‌پرسند: آيا من دستگيري كنم؟! مرحوم قاضي پاسخ مي‌دهند: تو دستگيري كن، با ما. و اگر استاد كه در كمال او شك داريم، مجاز يا مأمور به دستگيري از سوي كاملي نباشد، بايد ببينيم آيا اين استاد بي‌هوا و بي‌ادعاست و يا نه، اگر بي‌هوا بود به مقداري كه دستوراتش مخالف با شريعت نباشد، عمل مي‌كنيم و در عين حال، حالِ توكل خود را بر خداي متعال و حالِ طلب استاد كامل يا كمال استاد را از پروردگار از دست نمي‌دهيم. البته براي احراز بي‌هوس بودن استاد بايد در خلأ و ملأ، پنهان و آشکار با او بود و با دقت رفتار، كردار، خاطرات و‌ افكار او را كه در ظاهر به گونه‌اي آشكار مي‌شود، در نظر داشت. و اگر در استاد، هوي و هوس ديديم، چون هوي با خدا سازگار نيست. «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» ؛ «آيا ديدي آن كس را كه خدايش هواي اوست». به عدم كمال او يقين مي‌يابيم و در اين صورت نمي‌توانيم با او همراه باشيم. البته راه‌هاي شناخت «كمال» استاد را پس از اين بررسي خواهيم كرد.خلاصة اين تقسيم با حكم هر قسم در نمودار زير ترسيم مي‌شود: یقین به کمال دارم تبعیت کامل استاد مجاز یا مأمور به دستگیری از طرف كامل تبعیت کامل شک در کمال دارم احراز کرده‌ام بی‌هوس بودنش را غیر مجاز به دستگیری تبعیت به مقدار مطابقت با شرع شک دارم ادامه تحقیق احراز نکرده‌ام یقین دارم به با هوس بودنش عدم تبعیت اصلاً 2. استاد كامل مي‌تواند پس از فوت داراي دو وصيّ ظاهر و باطن باشد كه وصي ظاهر هنوز به كمال نرسيده و وصي باطن كامل باشد. وصايت به وصي ظاهر شده و وصي باطن مخفي است. در حقيقت وصي باطن طالبان واقعي را مي‌پذيرد و تكامل مي‌دهد و طالبان دروغين را از آغاز نپذيرفته و نفساً طرد مي‌كند. عارف كامل سيد هاشم حدّاد خود را وصي باطن مرحوم سيد علي قاضي دانسته و مرحوم حاج شيخ عباس قوچاني را وصي ظاهر آن عارف كامل مي‌دانست . البته بايد دانست كه وصي ظاهر و باطن بايد كاملاً مؤيد يكديگر باشند كه تعارض ميان آن دو كاشف از بطلان طريق هر دو است . راه شناخت استاد خاص استاد خاص يا پيامبر است و يا امام. راه شناخت پيامبر معجزه است. معجزه برهاني بر نبوّت خاصّه است. معجزه اختصاص به کار خارق عادت ندارد، بلکه در گفتار هم تحقق پيدا مي‌کند. معجزة فعلي بيشتر براي تودة مردم کاربرد دارد و معجزة قولي براي فرهيختگان. امير بيان علي مرتضی7 فرمود: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه» ؛ «شخصيت آدمي زير زبانش نهفته است». آري: تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد راه شناخت امام تصريح پيامبر يا امام به امامت يک فرد است. البته اين نظر شيعه و درست هم همين است. شيعه معتقد است خداوند امام را انتخاب مي‌کند و به پيامبر دستور مي‌دهد او را به عنوان وصي معرفي کند. در امت اسلامي لقب وصي منحصراً لقب اميرمؤمنان علي7 است و اين مطلب چنان مسلم و روشن بوده كه در کتب لغت همچون قاموس اللغه نيز ياد شده است. @salmanraoofi
5 راه شناخت استاد عام شناختن استاد عام بسيار مشکل است، زیرا يقين به کمال يک انسان ـ و نه ظنّ و گمان ـ براي يک انسان راه‌نرفتة ناکامل، به آساني ميسّر نمي‌شود. دستگيري انسان کامل در تربيت سالک نقش بي‌نظيري دارد. مرحوم قاضي مي‌فرمود: کسي که به استاد کامل دست يافت، نيمي از راه را رفته است و اگر کسي چهل سال دنبال کامل بگردد، جا دارد و ضرر نکرده است. برعکس، دستگيري انسان ناقص، به عنوان استاد عرفان، نقش تخريبي بي‌نظيري دارد و گاه گل وجودي سالک را به جاي شکفتن، چنان پرپر مي‌کند که او را از هستي معنوي ساقط مي‌نمايد. به همين دليل، بزرگان راه خدا چنان در زمينة يافتن «کامل» دقت و وسواس به خرج داده‌اند که گويا افراط کرده‌اند. اين تأکيد بسيار به جاست. چه بسيار انسان‌هايي که به علت عدم دقت در اين زمينه در دام شياداني گرفتار آمده‌اند و عمري را هدر داده، سمّ را به جاي عسل خورده‌اند. در کنار «قطّاع الطريق» زيسته‌اند و خود را در دامان اوليا پنداشته‌اند. بيشک اگر کسي اهل تقوا باشد و در راه رسيدن به کامل با توشة طلب و مجاهده و با قدم تضرّع و التجا به درگاه الهي گام بردارد، خداوند او را به آستان کامل خواهد رساند. به ديگر سخن از طرفي خداوند ميفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» ؛ «کساني که در راه ما جهاد کنند، بدون شک آنان را به راههاي خويش هدايت ميکنيم» و از طرفي ديگر ميفرمايد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» ؛ «اگر تقواي الهي پيشه کنيد، خداوند برايتان قدرت و ابزار تفکيک حق از باطل قرار ميدهد». پس بدون شک قلبِ سليم انسانِ باتقواي مجاهدِ در راه خدا به خوبي ميتواند ميان «راهبر» و «راهزن» فرق بگذارد. عمده آن است که انسان بتواند با تحصيل تقوا قلبي سليم پيدا کند و با جهاد و طلب، هدايت خاصّ الهي را براي خود تضمين نمايد. راههاي شناخت استاد به دو گروه مثبتات (بايدها) و مسقطات (نبايدها) تقسيم ميشوند. بايدها در حقيقت شاخصههاي استاد کاملاند. نبايدها دلالت بر عدم کمال استاد دارند و قهراً هرگز در استاد کامل وجود ندارند. راههاي شناخت استاد کامل به سه گروه قابل تقسيم است: از راه انسان جوينده مانند قلب سليم، از طريق خود انسان کامل مانند صدق او و از طريق ديگران مانند شياع يا تصريح کاملي ديگر. شاخصههاي شناخت کمال در استاد 1. ادّعاي صادقانه وقتي در صدق و راستگويي شخصي هيچ ترديدي نداريم و ميدانيم همة وجودش با صدق درآميخته و از سوي ديگر ميدانيم به خوبي معناي کمال را ميداند و آن را به درستي تقرير ميکند و ادّعا مي‌کند که کامل است، به کمال او پي خواهيم برد. استاد با استناد به بيت شعري از کتاب نان و حلواي علامة ذوالفنون، افتخار شيعه مرحوم شيخ بهايي او را کامل ميدانستند. اين شاخصه، در مورد آية‌الحق مرحوم سيد علي آقا قاضي و برخي شاگردانشان حکايت شده است. اگر کسي همچون حافظ گفت: من به گـوش خود از دهانش دوش سـخنـانـي شـنيـدهام کـه مپرس سوي من لب چه ميگزي که مگوي لـب لعـلي گـزيـدهام کـه مپـرس يعني من انسان کاملم. 2. اجماع يا شهرت اهل فنّ اگر همه يا اکثريت قريب به اتّفاق اهل دل و سالکان به کمال يک انسان شهادت دادند، ميتوان به کمال او اطمينان پيدا کرد. در سدة اخير دربارة مرحوم قاضي اعلي الله مقامه اين شاخصه وجود دارد. 3. اعتماد و مراجعة انسانهاي فرهيخته از رجوع انسان‌هاي فرهيختة فراوان به كسي به عنوان استاد مي‌توان كمال او را حدس زد. مثلاً نسبت به شخصّيتي همانند مرحوم قاضي كه چند تن از مريدان او مرجع تقليد يا در حدّ مرجعيت‌اند و بعضي شاگردانش فيلسوف يا مفسري نامدارند، مي‌توان كمال را حدس زد. اينان انسان‌شناس و كامل‌شناس بودند و زندگيشان بهترين شاهد بر اين مدّعاست. 4. شهادت انسان کامل تصريح انسان کامل به کمال کسي، کامل بودن او را ثابت ميکند. در بسياري از فرقههاي تصوّف و عرفان از گذشته رسم بوده که استاد در هنگام وفات بهترين شاگرد کامل را به عنوان جانشين خود در امر طريقت معرفي ميکرده و اين معرفي در گذشته گاهي با بخشيدن يا پوشاندن خرقة خود به شاگرد صورت ميگرفته است. @salmanraoofi
6 5. انجام کارهايي که فقط از کامل سرميزند اگر گفتيم کارهايي فقط از دست کامل برميآيد و از دست ديگران ساخته نيست، صدور چنين کارهايي شاخصة کمال است. مثلاً اگر احياء و اماته يعني زنده کردن و ميراندن، طي الارض و تقرير صحيح و کامل مباحث دقيق و عالي عرفاني را از آثار کمال دانستيم، قهراً بايد بگوييم کسي که بر اين امور توانمند باشد، انسان کامل است. نگارنده تاکنون به کاري که ويژة کامل باشد، دست نيافته و امور ذکر شده را مخصوص كمّل نميداند. آري، پرورش انساني کامل نشانة کمال است. ناقص نميتواند کامل تربيت کند، ولي در مقام اثبات بسيار دور مينمايد که ما بخواهيم کمال استاد را از راه کمال شاگرد اثبات کنيم. 6. صاحب سرّ کامل بودن اگر انساني صاحب سرّ انسان کاملي باشد، به يقين کامل است. سرّ کامل را جز کامل تحمّل نميکند، ولي مشکل اينجاست که کشف اينكه چه کسي صاحب سرّ انسان کامل است، آسان نيست. 7. شهادت قلب سليم اگر انساني بر اثر تقواي الهي داراي قلبي سليم شد و تقوا او را به «فرقان الهي» رساند و با آن نور توانست ميان حق و باطل فرق بگذارد، شهادت قلب چنين انساني، چنانکه گذشت، ميتواند کمال را اثبات کند. شاگردي از شاگردان استاد ميگفت: به ايشان گفتم حدود 4 ماه است که قلباً از فلاني بريده و دل‌سردم. فرمودند: قلبت درست گواهي داده، زیرا او از همان تاريخ، تمرّدي کرده که من هم نسبت به او چنينام و سپس فرمودند «فلاني! قلب تو هيچگونه پارازيت ندارد». حال اگر قلبي پارازيت نداشت، شهادتش مسموع خواهد بود. اينها همه مثبتات و بايدها بود. اموري مانند: بياعتنايي و بلکه کم‌اعتنايي به شريعت، غفلت از توحيد، اشتغال به لهو، ابتلاي به هواي نفس و ... همه از مسقطاتند؛ يعني به خوبي بر کامل نبودن مبتلايان به آنها دلالت دارند. دو نکته 1. بايد دانست كه معناي اعتناي به شريعت، احتياطِ مصطلح فقه و رساله‌هاي فقهي نيست، زیرا اين احتياط به خصوص در شكل پررنگ آن با روح سلوك در تنافي است وگاه نسبت به بعضي افراد به وسواس مي‌انجامد. البته مقداري احتياط در موارد شبهه، با شرايطي مطلوب است و به‌ويژه احتياط در خوراك و پوشاک. نيز بايد دانست كه اگر عارف مجتهد است و بر طبق نظر خويش عمل مي‌كند و يا مقلد كسي است و بر طبق آراي او عمل مي‌كند، اگرچه در موردي نظر و عمل او به مذاق عده‌اي مقدس‌نما خوش نيايد، هرگز او در امر شريعت سهل‌انگار نبوده و در آن متصلّب و استوار است. 2. چون انسان كامل در تربيت سالك نقش ويژه‌اي دارد و انسان ناقصي كه مجاز به دستگيري نيست، نقش تخريبي بي‌نظيري دارد و غنچة وجود سالك را به جاي شكفتن پرپر مي‌كند، از اين‌رو بزرگان راه بر وسواس و دقّت در يافتن كامل به نحوي تاكيد كرده‌اند که گويا افراط كرده‌اند و اين تاكيد بسيار به‌جاست. چه بسيار انسان‌هايي كه درپي بي‌دقّتي در دام شيّادان و «قُطّاع الطريق» افتاده و عمري را به هدر داده‌ و سمّ را به جاي عسل خورده‌اند. تاكيد ما هم در جاي جاي اين كتاب بر اين نكته به همين خاطر است. @salmanraoofi
باسمه تعالی دروس اشارات نمط اول و دوم در کانال دروس @d_raoofi وابسته به کانال بحوث بارگزاری شد و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین @salmanraoofi
هدایت شده از سلمان رئوفی
باسمه تعالی 🔆بحث آداب الصلاه استاد امینی نژاد 🔆شنبه ها بعد از نماز ظهر 🔆مدرسه امام کاظم علیه السلام (ساختمان سمت چپ، مدرس شماره ۷) @salmanraoofi
۶ د یکی دیگر از ابعاد مهم توجهات عرفانی ابن‌عربی در این زمینه است، وی در باب دوازدهم از فتوحات مکیه، ماجرای (حبب الیه النساء) را از ویژگی‌های رسول‌الله- برمی‌شمارد که درباره هیچ پیامبری وارد نشده است. یعنی گرچه حب نساء از اخلاق همه انبیاء است، چنانچه از امام صادق- روایت شده است که ؛ من اخلاق الانبیاء حب النساء (طبری، ص۱۹۷) و پیامبری مثل حضرت سلیمان‌ روزی فراوانی از زنان داشته است. اما سخن در آن است که خداوند زن را محبوب پیامبر اکرم-‌ کرده است نه آنکه پیامبر- از پیش خود و ابتداء بدیشان محبت ورزیده باشد. تحلیل این ماجرا از منظر ابن‌عربی این است که پیامبر اکرم-‌ حتی پیش از خلقت نیز مقام نبوت داشته است (کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین) و از این رو پیامبر خاتم- در چنان وضعی، در کمال انقطاع و توجه به حق بوده و در مقام مراعات ادب الهی و تلقی از پروردگار دل به هیچ امری جز حق تعالی نداشته است، در چنین بستری خداوند منان از باب عنایت کاملش به زن، وی را محبوب پیامبر خاتم- کرده و قلبش را متوجه محبت او ساخته است (ابن‌عربی، ج۱، ص۱۴۵)[۴]. محی‌الدین در باب ۳۵۶ از فتوحات، پس از آنکه درباره تحولات صور و استحالات در علم سخن می‌گوید، به پاره‌ای از علوم و دانش‌هایی که می‌تواند از آن بحث استخراج شود اشاره می‌کند و از جمله آنها معرفت به ارزش و منزلت زن است. وی در آنجا می‌گوید شواهدی چند بر منزلت بلند زن در نظام هستی دلالت دارد. از آن شواهد ماجرای (حبب الیه النساء) است که جزو اختصاصات نبی مکرم اسلام است. شاهد دیگر آن است که حضرت موسی‌ وقتی به ارزش و مقام زن پی برد، حاضر شد ده سال از عمر خود را به عنوان مهریه زن قرار دهد. شاهد سوم آنکه در روایت نبوی (حبب الیّ ثلاث: النساء و الطیب و جعلت قره عینی فی الصلوه) علاوه بر آنکه نساء در ابتداء آمده است، در کنار اموری همچون طیب (بوی خوش) و نماز قرار گرفته است و یکی از اسامی خدای متعال (طیب) است. شاهد چهارم آن‌ است که حضرت موسی تجلی الهی را در دل آتش که مورد نیاز خانواده‌اش بود یافت و حضرت به واسطه سعی و تلاشی که در رفع نیازمندی ایشان بکار برد به چنان درجه عظمی رسید و کلیم الله شد و در چنان شرفی به مقامات دست یافت و شاهد استحسافی پنجمی که ابن‌عربی به شکلی گذرا بدان اشاره می‌کند ـ تا کلماتش در خاطر شنوندگان موجب اثاره شهوت و آثار نامطلوب نشود ـ آن است که در شرافت زن همین بس که مرد در حال نزدیکی، هیئتی همچون سجده پیدا می‌کند و این همه در حالی است که قوه عقلیه را یارای درک و هضم این مطالب نیست، زیرا عقل از شهوت طبیعی دور است و نسبت به اسرار آن در جهل و نادانی بسر می‌برد (ابن‌عربی، ج ۳، ص ۲۵۶) هـ . نکاح همانند توجه ایجادی حق تعالی است که خلقی بر صورت خود مي‌سازد و از روح خود در او می‌دمد (و نفخت فیه من روحی) و او را خلیفه خود قرار می‌‌دهد و جمال و کمالش رادر او به نظاره می‌نشیند. در نکاح نیز انسان نطفه خود را که مشتمل بر بعض روح اوست در رحم زن نفخ می‌کند و متوجه ایجاد فرزندی همانند خویش می‌شود که او را خلیفه خود کرده و خویش را در او ببیند. ابن‌عربی در فص محمدی- می‌گوید: «وهو (ای النکاح) نظير التوجه الالهی علی مَنْ خَلَقَه علی صُورتِه لِیَخلُفَه فیری فیه صورتَه بل نفسَه فسوّاه و عدّله و نفَخ فیه مِن روحه الذی هو نفسه» (قیصری، ص۴۷۸) @salmanraoofi
۷ و. عشق و محبت حاکم میان زن و مرد یکی دیگر از ابعاد مسئله زن و زناشويي است. تحلیل عرفانی ابن‌عربی ـ که ریشه را در امور تکوینی جستجو می‌کند ـ جالب توجه است . او می‌گوید سرّ عشق و علاقمندی مرد به زن برای آن است که زن جزئی از مرد است چرا که حوّا از استخوان ضلع سینه آدم و به صورت خود آدم خلقت یافته است . با اين حساب عشق و علاقمندی مرد به زن، در واقع عشق و علاقمندی مرد به ذات خويش است؛ زيرا زن از اوست وحقيقتي مغاير با او نيست. به همين سان سرّ عشق و محبت زن به مرد نیز در این است که مرد کل او و موطن اصلی و ریشه او است (ابن‌عربی، ج ۱، ص۱۲۴). بر همین اساس ابن‌عربی در فص محمدی-‌ از فصوص الحکم می‌گوید اگر «حق‌تعالی» و«مرد» و «زن» را مطمح نظر قرار دهیم، می‌بینیم مرد از آنجا که از حق‌تعالی است به اصل و ریشه خود میل و عشق دارد، چنانچه زن نیز چون از مرد است به اصل و ریشه خود علاقمند و محب است و از سوی دیگر خداوند متعال به مرد به جهت آنکه از او و بر صورت او خلق شده محبت دارد، چنانچه مرد نیز به همین جهت که زن از او و بر صورت او خلقت یافته است به او محبت دارد. ابن‌عربی می‌گوید: «...فحَنّ َالرجلُ الی ربه الذی هو اصله حَنینَ المراةِ الیه فحبَّب الیه ربُّه النساءَ کما احبَّ الله مَن هو علی صورته.» (قیصری، ص ۴۷۶) این محبت طرفینی میان مرد و زن در پی خود، علاقمندی به رسیدن به یکدیگر و وصال و در نهایت فنا و اتحاد و عینیت با یکدیگر را به دنبال دارد، لکن نقطه‌ی اوج این معنا در عالم عنصری و نشئه جسمانی، در نکاح میان مرد و زن و زناشویی تحقق می‌یابد که بالاتر از آن امکان‌پذیر نیست. ابن‌عربی در این باره می‌گوید: «.... و لمّا أحبَّ الرجلُ المراةَ طَلَبَ الوُصلةَ الی غایةِ الوُصلةِ التی تکون فی المحبةِ و لم تکن فی صورةِ النشاء العنصریةِ اعظم وُصلةً من النکاح...» (قیصری، ص۴۷۷) نتیجه‌گیری باری تأمل هرچه بیشتر درباره زن و زناشويي در حوزه عرفان و تصوف، و کنار هم گذاشتن کلمات محققان درجه اول عرفانی در این زمینه، علاوه بر آنکه بحثی جدی در حوزه مباحث زن و زناشویی و منزلت زن است، افزون بر آن در مسايل تربيتي و سلوکي اهميتي وافر دارد، شدت تباعد معنویت‌گرایان اسلامی از مدل رهبانیت مسیحی را به وضوح نشان داده و تأثیرپذیری ایشان از تعلیمات متعالی نبوی-‌ را آشکار می‌کند. بنابرين از منظر عرفان اسلامي: ۱. سنت و روش در معنويت اسلامي، ازدواج و تشکيل خانواده است و موارد نادرِ ترک تاهّل در ميان متصوفه و عرفا تنها به جهت مسايل فردي بوده است. ۲. از جمله انگيزه‌هاي سلوکي در ازدواج، فراغت قلب براي توجه به خداوند و همراه ساختن نفس در مسير سلوک الي الله است. ۳. همسر شايسته و همراه، تاثيري بسزا در سلوک بجاي می‌گذارد و انس با او دل را قوتي الهي مي‌بخشد. ۴. ازدواج موجبات دوري از گناه و ورود در مقامات طهارت نفس و تصفيه باطن حتي از فکر معصيت را فراهم مي‌سازد. ۵. هدف نهايي سالک وصول به خداست. هر يک از ازدواج يا تجرد که وي را به حسب شرايطي که در آن بسر مي‌برد براي وصول به آن هدف ياري مي‌رساند، همان در حق وي افضل است. ۶. پس از ازدواج بار مسؤوليت خانواده برعهده سالکست و نمي‌تواند آنها را به بهانه‌هاي سلوکي به امان خدا رها کند واساسا سرپرستي خانواده، خود رياضتي در راستاي تهذيب نفس و سلوک الي الله است. ۷. ازدواج بهترين و بالاترين عبادت در ميان امور طبيعي است، به گونه‌اي که مي‌تواند سالک را در درک برخي از معارف عرفاني ياري و او را تا مقام محبوبي و رتبه اهل اللهي برساند. ۸. ازدواج نعمتي بزرگ است؛ زيرا بسترساز تحقق بزرگترين خلقت عالم يعني انسان است و در همين راستا زن کامل‌ترين منفعل و پذيرنده در نظام هستي است که خداوند او را محبوب پيامبر خاتم قرار داده است. ۹. انسان در عمل زناشويي ـ در صورت زدودن حجاب‌هاي غفلت ـ در نقطه اوج شهوت، نيستيِ خويش و اضمحلال انانيت و مقهوريت صرف را تجربه و مقام فناء در حق و بي‌تعيني صرف را به صورت حضوري در مي‌يابد. ۱۰. همه نکات پيشين موجب شده يکي از اوصاف انسان کامل الهي علاقمندي به زنان و رغبت به زناشويي است. ۱۱. نکته کليدي در سلوک اسلامي، رعايت کامل حق بُعد طبيعي و جسماني به نحو مشروع در کنار رعايت ابعاد روحاني و بهره‌گيري از فرصت‌هاي مادي به نفع معنويت و معرفت و رعايت اعتدال و بنياد‌هاي فطري است. ۱۲. عمل زناشويي همانند توجه ايجادي خداوند است که خلقي به صورت خود مي‌سازد و از روح خود در او مي‌دمد و او را خليفه خود قرار مي‌دهد و جمال و کمال خود را در او مشاهده مي‌کند . ۱۳. تکوّن زن از مرد و بر صورت اوست. لذا مرد به زن و زن به مرد ميل و محبت داشته، به يکديگر عشق مي‌ورزد؛ چنانچه کل و جزء به همديگر تمايل دارند. @salmanraoofi
۸ فهرست منابع ۱. سراج طوسی، ابونصر، اللمع، تصحیح کامل مصطفی هندوای، دار الکتب العلمیه بیروت، ۱۴۱۲ق. ۲. قیصری، داود بن محمود،شرح فصوص الحکم، چاپ سنگی. ۳. سهرودی، شهاب الدین ابوحفص عمر، عوارف المعارف، تصحیح محمد عبد العزیز خالدی، دارالکتب العلمیه، بیروت ۱۴۲۰ ق. ۴. ابن‌عربی، محیی‌الدین محمد بن علی، فتوحات مکیه، ج۱ و ج۲ و ج۳ و ج۴، داراحیاء التراث العربی، بیروت، (بی تا). ۵. هجویری، علی‌بن‌عثمان،کشف المحجوب، تصحیح محمود عابدی، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۸۳ ش. ۶. فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس، انتشارات فجر (بن جا)، چاپ سنگی، ۱۳۶۳. ۷. طبرسی، مکارم الاخلاق،منشورات شریف رضی. ۸. قونوی،صدرالدین،مفتاح‌الغیب، به تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولی. 🔻🔻🔻🔻🔻 [۲]. ابن‌عربی در باب ۵۶۰ ج ۴ ص ۴۴۷ می‌گوید : کمک مالی به کسی که نیازمند به نکاح و ازدواج است تا با ازدواج دین خود را حفظ کند و پاک دامنی پیشه نماید، نه تنها آن شخصی از این ازدواج اجر می‌برد بلکه شخص کمک کننده هم پاداش خواهد برد زیرا چنین شخص نائب خدا در اعانه بر نیازمندان به ازدواج شده است، چون به نص روایت،کمک در این امر بر خداوند واجب است و هر کس در این امر به دیگران کمک رساند در واقع آنچه برخداوند لازم بود را به انجام رسانده است.پس خداوند کرامت او را برعهده خواهد گرفت. [۳]. تعبیر ابن‌عربی در این متن و امثال آن که عبادت‌انگاری نکاح را از اختصاصات نبی مکرم اسلام- دانسته است حکایت از آشنایی وی به فضای رهبانیتی ادیان سابق و تغيیر این فضا در رهبانیت اسلامی داشته و تسلط او را به روایات باب می‌رساند. [۴].البته ابن‌عربی در فص محمدی از فصوص الحکم دو تحلیل دیگر در این زمنیه ارائه می‌دهد، رجوع شود به شرح فصوص الحکم قیصری، چاپ سنگی ص ۴۷۷. @salmanraoofi
هدایت شده از محسن قنبریان
❓زکات یا کفاره؟! 🔺جامعه می داند طلبه هایی که شبی جای رفتگران(در گناباد) و روزی جای نیروهای امداد(در اهواز) و... رفتند، شهریه شان به نصف حقوق آنان نمی رسد؟! 🔺پیج داران اینستا خبر دارند گستره ی این نمونه ها چقدر وسیع است؟! از گروههای جهادی در صحراهای کرمان و سیستان تا مناطق صعب العبور چهارمحال و لرستان خبر دارند؟! 🔺بدبینان که همه چیز را نمایشی و ظاهر سازی می بینند از صدها نمونه گمنام و بی صدا سراغی نمی گیرند؟! ✅ بنده تقریبا با طلاب هر شهر و مدرسه ای مواجه میشوم کارهای کوچک و بزرگ از این دست می شنوم و می بینم. این همان "فضیلت فراموش شده" ای است که روزی از مثل ملاعباس تربتی در کتابی به همین نام می خواندیم و امروز به برکت انقلاب اسلامی و روحیه جهادی در حال گسترش است. 👇اما حرف اصلی ام با خود این عزیزان است: ❓فکر می کنید کار شما از مصادیق زکات و تبرع است یا کفاره؟!! در احادیث "هرکار خیری، صدقه است" ، "زکات نیروی بدنی، کمک به افتادگان است" ، "کارهای خیر، زکات نعمت" و "نیکویی کردن به همسایه ها، زکات رفاه" ای است که ندارید! اما کارهای زیبایتان، "کفاره"ی عمل سوء تعدادی اشراف ریش دار هم هست! کفاره، کارکردش پوشاندن و دفن و بی اثر کردن کار قبیح است. خانه های میلیاردی برخی اشراف مذهبی، ماشینهای دودی و دوری از مردم برخی بزرگترهایتان، تله کابین ها تا اروپاگردی های برخی عمامه به سرهای غیر روحانی، مهمانی ها و تالارهای آنچنانی و اسراف آقازادگان سفیه برخی پرطمطراق ها و ساختمانهای مجلل و اضافی برخی مدرسه داران و... اعتماد عمومی به نهاد روحانیت را بدجوری دارد تخریب می کند. ۵سال پیش در نظر سنجی ای ۵۷/۳%مردم نمره منفی به ساده زیستی روحانیت دادند حالا که خیلی بدتر! ضربه اعتقادی آنانی -که به تعبیر حضرت آقا مثل موریانه اعتماد هزار ساله مردم به روحانیت را می جوند- موجب شده کارهای درست و عالی و به جای شما، صدقه و تبرع تلقی نشود بلکه کفاره عمل سوء دزدان لباس شما در جامعه دیده شود! بخاطر همین جامعه با کار شما مواجهه کار ملاعباس تربتی در زلزله تربت حیدریه نمی کند و انگار اینها را وظیفه شما می داند! بلکه بدبین است که آیا آخوند پرنفوذی که شدید هم چنین می مانید؟! ⬅️پس کنار پرداخت کفاره ی عمل سوء هم لباسهای کمتر اما درشت تر خود، برای کاهش آن قبایح در لباس پیامبر(ص) هم کاری بکنید. نمی شود دانه درشتهایی گناه کنند و کفاره اش را کوچکترها بدهند! بهترین دارایی شما "علم" و "بیان" است و زکات آنها، "وادار کردن[صنف]خود به عمل" و "اندرز دادن" و نهی از منکر کردن است. عمل خود را با قدرشناسی از اساتید زاهد و مهذب تکمیل و با دستبوسی و تملق غیر وارستگان تباه نکنید. 🔺مطالب مرتبط: - با هجوم موریانه ها چه میتوان کرد؟ - آخوندها کجایید؟ 📝محسن قنبریان ۹۷/۹/۳۰ ☑️ @m_ghanbarian
باسمه تعالی از آقایان محمد صالحی و سید محمد عبداللهی که هر کدام به نحوی در اداره کانال کمک کار بنده شدند کمال تشکر را دارم هنوز هم اگر رفقایی بتوانند کمک کنند خصوصا افرادی که بیشتر با رایانه در نت هستند محتاج کمکشان هستم 🔆در صورت داشتن وقت لازم در آیدی بنده @srsr1359 اعلام آمادگی کنید متشکرم @salmanraoofi