📖 #متن_قانون_اساسی
🇮🇷 #جمهوری_اسلامی_ایران
🔷 قسمت بیست و پنجم؛
🔷🔹فصل هفتم- شوراها
🔸اصل یكصدم
برای پیشبرد سریع برنامههای اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی از طریق همكاری مردم با توجه به مقتضیات محلی، اداره امور هر روستا، بخش، شهر، شهرستان یا استان با نظارت شورایی به نام شورای ده، بخش، شهر، شهرستان یا استان صورت میگیرد كه اعضای آن را مردم همان محل انتخاب میكنند. شرایط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان و حدود وظایف و اختیارات و نحوه انتخاب و نظارت شوراهای مذكور و سلسله مراتب آنها را كه باید با رعایت اصول وحدت ملی و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی و تابعیت حكومت مركزی باشد قانون معین میكند.
🔸اصل یكصد و یكم
به منظور جلوگیری از تبعیض و جلب همكاری در تهیه برنامههای عمرانی و رفاهی استانها و نظارت بر اجرای هماهنگ آنها، شورای عالی استانها مركب از نمایندگان شوراهای استانها تشكیل میشود. نحوه تشكیل و وظایف این شورا را قانون معین میكند.
🔸اصل یكصد و دوم
شورای عالی استانها حق دارد در حدود وظایف خود طرحهایی تهیه و مستقیماً یا از طریق دولت به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد كند. این طرحها باید در مجلس مورد بررسی قرار گیرد.
🔸اصل یكصد و سوم
استانداران، فرمانداران، بخشداران و سایر مقامات كشوری كه از طرف دولت تعیین میشوند، در حدود اختیارات شوراها ملزم به رعایت تصمیمات آنها هستند.
🔸اصل یكصد و چهارم
به منظور تأمین قسط اسلامی و همكاری در تهیه برنامهها و ایجاد هماهنگی در پیشرفت امور در واحدهای تولیدی، صنعتی و كشاورزی، شوراهایی مركب از نمایندگان كارگران و دهقانان و دیگر كاركنان و مدیران، و در واحدهای آموزشی، اداری، خدماتی و مانند اینها شوراهایی مركب از نمایندگان اعضای این واحدها تشكیل میشود. چگونگی تشكیل این شوراها و حدود وظایف و اختیارات آنها را قانون معین میكند.
🔸اصل یكصد و پنجم
تصمیمات شوراها نباید مخالف موازین اسلام و قوانین كشور باشد.
🔸اصل یكصد و ششم
انحلال شوراها جز در صورت انحراف از وظایف قانونی ممكن نیست. مرجع تشخیص انحراف و ترتیب انحلال شوراها و طرز تشكیل مجدد آنها را قانون معین میكند. شورا در صورت اعتراض به انحلال حق دارد به دادگاه صالح شكایت كند و دادگاه موظف است خارج از نوبت به آن رسیدگی كند.
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دشمن_شناسی
#غرب_همچنان_وحشی ۶۵
✳️ به همین دلیل است که سعی میکنند او را خفه کنند
🔸مجری: جولیان! شما این هزاران و هزاران سند را دیدهاید. چه چیزی بیشتر شما را شگفتزده کرد؟ آیا داستان یا داستانیهایی وجود دارد که شما را بیشتر آزار داده باشد؟
🎙#جولیان_آسانژ:
🔹دختر کوچولویی در خیابان با لباس زرد که اغلب برای جمعآوری آب نبات و غیره از سربازان آمریکایی میرفت؛ یک روز یک تانک میگذرد و به دلایل غیر قابل توجیهی، تیرانداز از آن بیرون میآید و دختربچه را منفجر میکند! تعداد زیادی از این موارد وجود دارد.
🔸من قبلاً در مورد قتلهای ایست بازرسی در یک حادثه صحبت کردم. بر اساس گزارشهای داخلی ارتش آمریکا، پس از بازرسی یک خودرو، به آن تیراندازی میکنند و پزشکی که قصد داشته یک زن باردار را به بیمارستان ببرد، کشته میشود.
🔹نمونه بسیار مهم دیگر، یک شهر ۴۰.۰۰۰ نفری در مرز سوریه است که جمعیت آن از ۴۰.۰۰۰ در طول یک سال یا کمی بیشتر به ۲۰۰۰ نفر رسید! آن شهر و آن شرایط در هیچ گزارشی که ما بتوانیم در رسانههای جریان اصلی یا در واقع در رسانههای جایگزین پیدا کنیم، گفته نشده است. هیچ خبرنگاری آنجا نبود.
▪️🌺▪️--------------
@salonemotalee
📙 #داستان
🔅#سرزمین_زیبای_من
قسمت سیام؛
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
"توضیحِ اینکه واقعا برای چی اینجام، اصلا کار راحتی نیست.
من از اسلام هیچی نمیدونم!
اطلاعات من در حد مطالعه سطحی آیات قرآنه.
حتی علی رغم مطالعات زیادی که کردم، بین فرقهها و تفکرات گیر کردم
و قادر به تشخیص درست و غلط نیستم.
من فقط یک چیز رو فهمیدم.
فقط اسلام قادر به تغییر تفکر تبعیض نژادیه.
منم برای همین اینجام.
سکوت عمیقی اتاق را پر کرد.
چهره روحانی مسن به شدت جدی بود.
او سکوت را شکست و گفت:
"پس چرا بین این همه کشور ایران رو انتخاب کردی؟"
با لحن محکمی پاسخ دادم:
"چون باید خمینی بشم!"
به شدت غرق در فکر شد.
نمیتوانستم عمق نگاهش را درک کنم
اما لااقل هرچه بود بهتر از خندیدن بود...
من را پذیرش کردند.
ازشان درخواست کردم که مرا با یک سیاهپوست هم اتاق کنند.
برام فرقی نداشت از کدام کشور باشد،
فقط مهم بود که با یک سفید پوست هم اتاق نباشم.
وارد راهروی خوابگاه شدیم.
یکی از همان آقایان مرا تا اتاقم همراهی کرد.
وقتی وارد اتاق شدم، خشکم زد!
با صدای در،یک جوان سفید پوست،
با چشمان عسلی
و موهای قهوهای
جلوی پای من بلند شد.
همراهم به فارسی چیزهایی به او گفت
و او به انگلیسی به من خوشامد گفت.
از شدت عصبانیت چشمهایم قرمز شده بود.
دستش را برای دست دادن جلو آورد.
بیتوجه! با عصبانیت از اتاق بیرون رفتم
و با سرعت به سمت دفتر رئیس راه افتادم.
وارد اتاقش شدم
و با خشم گفتم:
"من از شما فقط خواستم من رو با یک سیاهپوست تو یک اتاق بگذارید.
اما شما چیکار کردید؟
از این جوان سفیدپوستتر نبود که من رو باهاش تو یک اتاق بگذارید؟
نگاه عمیقی به من انداخت و گفت:
"فکر میکردم میخوای خمینی بشی!
تو میخوای با تبعیض نژادی مبارزه کنی
اما نمیتونی یک سفیدپوست رو تحمل کنی!
پس چطور میخوای این تفکر رو از بین ببری و به همه ثابت کنی که سیاه و سفید در برابر دین خدا یکی هستن؟"
از شدت خشم دندانهایم به هم ساییده میشدند.
یعنی من حتی حق نداشتم شبها با آرامش بخوابم؟
چند لحظه به من نگاه کرد و گفت:
"اگه مشکلی داری! میتونی برگردی استرالیا!
خمینی شدن به حرف و شعار نیست!
به عمله..."
چشمهایم را بستم و گفتم:
"نه! میمونم..."
دوباره به همان اتاق برگشتم.
جوان سفیدپوست با خوشحالی بلند شد و به سمتم آمد.
قبل از اینکه حرفی بزند گفتم:
"اصلا مهم نیست که اسمت چیه و از کدوم کشوری!
بیا این مدتی رو که مجبوریم با هم باشیم مسالمت آمیز زندگی کنیم!
اتاق رو نصف میکنیم و هیچکدوم حق نداریم به قسمت نفر دیگه نزدیک بشیم."
ساکم را برداشتم و به سمت چپ اتاق رفتم.
دستش را که روی هوا خشک شده بود جمع کرد.
معلوم بود از دستم ناراحت شده.
اصلا برایم مهم نبود.
تمام عمرم توسط سفیدها تحقیر شده بودم
و حالا ناراحت شدن یک سفید، اصلا برایم مهم نبود.
دیگر نمیخواستم حتی در اتاق خودم هم، بردهی بک سفید باشم...
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دیدهنشده از ورود پیکر شهدای مقاومت به فرودگاه بغداد
یکی از کاربران عراقی توییتر برای اولینبار ویدیویی را از لحظه ورود پیکر سرداران شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و جمعی از همراهان آنها به فرودگاه المثنی عراق را منتشر کرد.