ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
پروانه ای در دام عنکبوت #بخش_صدودو انور همینطور که به طرف قفسه های ازمایشگاه میرفت گفت:وقتی صبح به
پروانه ای دردام عنکبوت
#بخش_پایانی_فصل_اول
انور به سمتم حمله ور شد,دریک چشم به هم زدن چاقوی ضامن دار را از جیبم دراوردم وهمزمان که چاقو را به شکم گنده انور فرو میکردم,سوزشی شدید در شانه ام حس کردم....
مرتیکه ی شیطان صفت سرنگ را به شانه ام فرو کرده بود وکل موادش راخالی کرد.
انور که از حمله ی من غافلگیرشده بود وصدالبته پشیمان که چرا بدن مراحین ورود بازرسی نکرده,درحالی که دستش روی شکمش بود ,عقب عقب رفت وکنار میز ازمایشگاه رسید ,کلیدی رافشار داد که صدای اژیر بلندی درفضا پیچید ,خم شدم اسلحه کمری را از جورابم دراورم که لوله ی,اسلحه ی انور را روبه من گرفته بود دیدم...
صدای سفیر گلوله یا گلوله هایی در فضا با صدای اژیر درهم امیخت ودیگر چیزی نفهمیدم....
وقتی چشمانم را باز کردم, خودم را زیرسقف چوبیی یافتم,با شتاب خواستم بلندشوم که سوزشی در بازو همراه دست مهربان علی ,مرا وادار کرد تا بخوابم....
کم کم ,همه چیز داشت یادم میامد...من ....انور...ازمایشگاه....علی....
عه علی که اینجاست..
میخواستم حرف بزنم,تمام توانم را جمع کردم وباصدای ضعیفی پرسیدم:علی,کجا بودی؟من کجام؟اینجا کجاست....
علی:من رفته بودم با مبارزین دیگه اون فرشته های کوچلو رانجات دهم,فرشته های کوچلو جاشون امنه وخدارا شکربه موقع به داد تو رسیدم,یه گلوله به بازوت اصابت کرد امانگران نباش ,خوب میشی,انور هم یک گلوله حرومش کردم والانم ما بیرون از خاک رژیم اشغالگر قدس هستیم...درروستایی نزدیک بیروت در لبنان....سلما نیروهای حاج قاسم ما رانجات دادند....اصلا من وتو جز نیروهای حاج قاسم بودیم....بالاخره باهمین نیروها قدس را فتح میکنیم شک نکن.....
خدا راشکر کردم که از دام عنکبوت رها شدم وبا تصویر زیبا ونورانی حاج قاسم که درخیالم شکل گرفت در حالی که باخودم میگفتم:((ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت,,همانا سست ترین خانه ها,خانه ی عنکبوت است)) دوباره چشمانم بهم امد وبخواب رفتم.....
.... ………پایان فصل اول……
با ما همراه باشید در فصل دوم پروانه ای در دام عنکبوت با عنوان(ازکرونا تا بهشت)
لازم به ذکراست,قهرمانهای فصل دوم رمان هم سلما وعلی و....هستند.
#نویسنده_حسینی
یاعلی
@samenfanos110
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾
با سلام؛
به مددخداوند ونگاه حضرت بقیه الله ارواحنا فداه،فردا اولین قسمت رمان(از کرونا تابهشت)حضورتان ارسال میگردد.
لازم به ذکراست این رمان ,جوابیه ای کوتاه درمقابل انبوه رمانهای امریکایی وغربی است که نویسنده های این رمان ها سعی درتخریب چهره اسلام,شیعه وامام دوازدهم ما شیعیان دارند,چهره ای که اینگونه رمانهااز امام زمان عج به تصویر کشیدند ,فردی خونریز و خشن است,باشد که این رمان ،قدمی کوچک در زدودن غربت از چهره ی مولایمان وبیان واقعیتهای انکارناپذیر باشد.
اگر دربین شما مخاطبین بزرگوار,کسی هست که دستی درفیلم سازی داردیا از آشنایانش کسی دراین مورد فعالیت میکند,از قول این حقیر به اوبرسانید(سینما برای امام زمان عج ,خیلی خیلی کم میگذارد)
درزمانی که دشمنان قسم خورده اسلام,یهودیان خبیث وامریکاییهای کثیف با دردست گرفتن رسانه ها,علی الخصوص سینمای هالیوود و..دست به تخریب چهره ی پراز رأفت امام زمان ما میزنندوفیلم هایی غیرواقعی از اخرالزمان ,مانند ارماگدون و..را به تصویر میکشند,ما خواب هستیم وتماشا چی....
گاهی خودمان رابه خواب میزنیم وگاهی واقعا درغفلت وبیخبری هستیم ,به طوری که برای انها دست میزنیم وهورا میکشیم واین دردیست بس بزرگ...
کاش یک شیعه ی مخلص پیدا شود ویکی از صدها روایتی راکه از معصومین به مارسیده اند درباره ی دنیای بعداز ظهور ,به تصویرکشد ,تا مردم بفهمند بعدازخروج مهدی زهراس از پس پرده ی غیبت ,این زمین به بهشتی زیبا بدل میشود واینگونه کمی از گرد مظلومیت وغربت که برچهره ی حجت زنده ی خدا ,نشسته,بزداییم....
باشد قدمی شود برای بیداری مردم و رسیدن به ظهور....
به امید ان روز
ارادتمندشما…………حسینی
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾
@samenfanos110
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی
#صبحت_بخیر_مولاےمن
میدانم که چقدر
قلب مهربانت را شکسته ام
میدانم که چقدر
روح صبورت را آزرده ام
اما
به خودت سوگند
مهربان من که دوستت دارم
ذره ذره ے وجودم
از مهر تو سرشار است
و قلبم از یادت معطر
و زبانم از نامت متبرک
من به محبتت زنده ام
و به نوکرے ات مفتخر
این دلخوشے را از من دریغ مکن ...
در افق آرزوهایم
تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡را میبینم...
🌹🍃🌹🍃
@samenfanos110
AUD-20200928-WA0010.mp3
10.65M
🤲دعای هفتم صحیفه سجادیه
🎙سید رضا نریمانی
💟 شروع چله : ۹۹/۸/۱۹
✔️ روز چهارم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پویش_دعای_هفتم
#کرونا
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
@samenfanos110
😉سالروزشهادترسولخلیلی
ویهنصیحتازخودشهید...😍
❤️ #سالروز_شهادت
❤️ #شهید_خلیلی
❤️ #شهدا_شرمنده_ایم
@samenfanos110
#ازعشقمینویسہ
✆↶شهیـدتهرانےمُقدم 👨🏻♥️
دائم الوضو بود!
موقعِ اَذان خیلی هامی رفتندوضو بگیرند!
ولیحسناذانواقامھ رامیگٌفت و
نمازشراشروعمیڪرد.
.
میگٌفت :زمین جایِجمعکردنثوابه...
حیفزمین خدانیسٺ،
که آدم بدون وضو روش راه بره ؟! ...
@samenfanos110
🌹تازه وارد دانشکده نیروی هوایی شده بود،یک روز بهم زنگ زد شوهر خواهرش بودم. گفت:« میشه بیای تهران؟کار واجب باهات دارم.نگران شدم.از اداره مرخصی گرفتم و رفتم.دم در دانشکده که رسیدم سراغش را گرفتم. گفتند: «آسایشگاهه»
🌹رفتم آنجا.تا من را دید،آمدطرفم. سلام کرد و احوالپرسی. گفت:«شما مسئول آسایشگاه ما رو میشناسی بی زحمت برو پیشش راضیش کن من را از طبقه دوم بیار طبقه اول» گفتم:«عباس تو مگه چقدر میخوای اینجا بمونی؟ فوق فوقش یه سال.برای چی میخوای همچین کاری بکنی؟نکنه اتفاقی افتاده؟»من و منی کرد و گفت:« راستش طبقه دوم آسایشگاه به آسایشگاه خانم ها دید داره نمیخوام خدایی ناکرده چشمم به اون جا بیفته و گناه کنم.»
🌹رفتم پیش رئیس و خواسته عباس را گفتم. خندید و گفت :«طبقه دوم که طرفدار زیاد داره ولی باش به خاطر شما هم که شده میاریمش طبقه اول»به عباس که خبر دادم گل از گلش شکفت.دنیا را دو دستی میدادند بهش آنقدر خوشحال نمیشد.
راوی:شوهر خواهر شهید
📚منبع: علمدار آسمان،محمدعلی صمدی،انتشارات پیام فاطمیون،صفحه ۲۸
#جهاد_اکبر
#تربیت_نفس
#روی_خط_شهدا
#شهید_عباس_بابایی
@samenfanos110