eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
916 دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
12.1هزار ویدیو
331 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی الّلهُمَ اِستَعمَلنی بِما خَلَقتَنی لَه خدایامرا بخاطر هر انچه خلق نمودی خرج نما ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
#کنترل_ذهن برای تقرب 72 ✅ یکی از کارهایی که همه ما دوست داریم انجام بدیم این هست که با هوای نفسمون
برای تقرب 73 🔵 گفتیم که شیطان مدام انسان رو متوجه فقر میکنه. مدام میگه که تو فقیر میشی و... بعد هم انسان رو از کم آوردن میترسونه! 🔴 آدم هم از ترس این که یه موقع کم نیاره، دچار انواع فحشا و کارهای پست میشه. احتکار و خرید بیش از حد و پول در آوردن از راه حرام و ربا و ... خلاصه ریشه بسیاری از مشکلات هست این موضوع. امام حسن علیه السلام یه روایت زیبایی دارن که میتونه ریشه بسیاری از خواهش های نادرست ما رو خشک کنه. حضرت میفرماید: اجْعَلْ ما طَلَبْتَ مِن الدُّنيا فَلَم تَظْفَرْ بهِ بمَنزِلَةِ ما لَم يَخْطُرْ بِبالِكَ ✔️ چیزی که از دنیا طلب کردی و به آن نرسیدی، فکر کن اصلا از اول آن را نخواسته بودی». مثلا اگه قصد خرید یه خونه یا ماشینی رو داشتی ولی خب شرایط خرید فراهم نشد اگه کسی ازت پرسید که چی شد؟ خریدی؟ بگو: کدوم؟!🤔 من که یادم نمیاد چیزی بخوام بخرم!!!😌 امام حسن فداش بشم تذکر میدن که 👈 همین مقدار که به ذهنت بیاد که : بله من میخواستم بخرم ولی نشد، همین هم خطرناکه و به روح انسان صدمه میزنه. ذره ای نباید احساس یاس و نا امیدی کنی ✅ اگه ذهنمون رو کنترل کنیم به معارف بلندی میرسیم و به همه چیز در عالم دست پیدا میکنیم... خدایا! غفلت ما رو درباره غیر خودت زیادتر بگردان... 🔹در کلام امیرالمومنین فداش بشم اومده که مردم در مورد آدم مومن و عاشق خدا میگن: اون آدم دیوونه شده! «لَقَد خالَطَهُم امراً عظیم... آن¬ها با امر بزرگی قاطی شدند». میگن اینم دیوانه هست که نمیره دلار بخره و بفروشه! میتونه اجناسش رو گرون کنه ولی نمیکنه! بابا پولو بچسب!!!!!🤑 🌱Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
#کنترل_ذهن برای تقرب 73 🔵 گفتیم که شیطان مدام انسان رو متوجه فقر میکنه. مدام میگه که تو فقیر میشی و
برای تقرب 74 ✅ در جلسات قبل گفتیم که ما باید تلاش کنیم که افکار منفی رو از ذهن خودمون دور کنیم. در روایات هم به فراوانی توصیه شده که افکار بد رو از ذهنمون پاک کنیم. 🔹 مثلا در روایتی میفرماید: «فأبعدوا عن نفوسكم أفكار الدنيا، وهواجس السوء، وأفعال الشر، واعتقاد المكر، ومآكل السحت، والعدوان والأحقاد، واطرحوا بينكم ذلك كله» از خودتون افکار دنیا و خطورات ذهنی بد رو دور کنید و... ✅✔️ وقتی خداوند متعال از ما چیزی رو میخواد یعنی حتما ما میتونیم اون کار رو انجام بدیم وگرنه این عاقلانه نیست که خدا از ما کاری رو بخواد که ما نتونیم انجام بدیم!☺️ 💪 بنابراین حتما میتونیم این موارد رو از خودمون دور کنیم ولی خب نیاز به داره. خب حالا یه نکته بسیار مهم رو باید بگیم! ✅ ببینید وقتی که یه مدت برای کنار زدن افکار منفی اقدام میکنیم کم کم هر سطحی از افکار منفی رو که کنار زدیم به سطح جدیدتری میرسیم. 💢💥 سطح جدیدتر از سطح قبلی سخت تر هست و اجر و رشدش هم بیشتر خواهد بود.👌 ✅ اولیاء الهی هم در درجات مختلف امتحان میشدن. به این قصه قرآنی خیلی دقت کنید: ✔️ خداوند متعال به حضرت ابراهیم خلیل الله فرمود پسرت رو در راه من ذبح کن. 💢 طبیعتا ما اگه باشیم سریع توی ذهنمون می اومد که بله این پسر منه و چرا باید ذبحش کنم؟!😕 ولی خب حضرت ابراهیم علیه السلام پیامبر بزرگ خداست. حتی این فکر هم به ذهنش نیومد.👌 🌱Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
#کنترل_ذهن برای تقرب 74 ✅ در جلسات قبل گفتیم که ما باید تلاش کنیم که افکار منفی رو از ذهن خودمون دو
برای تقرب 75 🔵 یه اتفاقی باید در عرف جامعه ما بیفته. چه اتفاقی؟ اینکه تصور مردم باید نسبت به دین عوض بشه. چطور؟ ✅ باید در عرف جامعه ما، این یه مساله خیلی واضح باشه که دین به انسان قدرت میده، اما واقعا اینطور نیست. قبول دارید؟ 💢 یعنی مردم تصورشون از دین این نیست که مهم ترین اثر دین در انسان رو "قدرتمند شدن انسان" بدونن! ⭕️ در طول قرن ها تعلیمات و تبلیغات دینی اصلا به این موضوع پرداخته نشده مثلا شما از هر کسی نظر سنجی کنید که به نظر شما اولین اثر دین در انسان چیه حتما این جواب ها رو میشنوید: 🌷 مهربان شدن، نورانی شدن، معرفت، سخاوت، ادب و... معمولا از این دست جواب ها رو میشنوید. درسته؟ ⭕️ اما باید دونست که همه این ویژگی ها بدون قدرت روحی تقریبا ارزشی ندارن میشه خوبی هایی از سر ضعف... خوبی از سر ضعف که فایده نداره. شما اگه به برخی معتادا هم نگاه کنی میبنی به خاطر این که جنسش جور بشه کلی چاپلوسی میکنه و التماس و خودشیرینی و ...!😕 اما آیا این خوب بودنه ارزش داره؟! ⭕️ حتی خوبی از سر ضعف ممکنه علامت یه سری بیماری های روحی دیگه باشه. باید توی جامعه این موضوع جا بیفته که دینداری باعث قدرتمند شدن انسان میشه.👌💪 خب یه سوال؟! 💢 در طول هزار سال گذشته چرا به اینجور بحثا پرداخته نشده؟ - چون همیشه دینداران غریب بودن. دشمنان اسلام همیشه سعی در نابودی شیعیان داشتن. 🌱Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
#کنترل_ذهن برای تقرب 75 🔵 یه اتفاقی باید در عرف جامعه ما بیفته. چه اتفاقی؟ اینکه تصور مردم باید نسب
برای تقرب 76 ✅ گفتیم که دینداری باید ما رو آدم های قدرتمندی کنه. این قدرتی که مدافعان حرم دارن حاصل دینداری صحیح هست. 🔵 قدرتی که مومن داره حاصل دینداری درستش هست. اگه دیدید یه نفر ادعای ایمان میکنه ولی قدرت روحی نداره معلومه که کارش درست نیست 💢 اینکه خیلی از بچه ها درس نمیخونن به خاطر بی استعداد بودشون نیست بلکه آدم های ضعیفی هستن. اصلا قدرت ذهنی برای درس خوندن ندارن. طبیعتا غربگراها هم اینو میدونن و برای نابودی کشور 🔥مدام پیشنهاد رقص و آواز و برهنگی رو مطرح میکنن و با تمام توان ترویج میکنن 💢 چون میدونن با این شهوترانی ها هست که جوان جامعه ما ضعیف میشه... ✅ ولی اگه تربیت دینی قوی باشه قدرت تمرکز و ذهن آدم زیاد میشه. ✔️درستش اینه که هر کسی مسجدی میشه همه مردم باید بگن خوش بحالش که انقدر زرنگه که میره مسجد. خوش به حالش که میره هیات تا قوی بشه. 🔴واقعا خیلی از بچه هایی که نمراتشون کم میشه توی مدرسه، اتفاقا آدمای باهوش و با استعدادی هستن از نظر ذهنی ولی حوصله تمرکز ندارن! 🔹سر کلاس میفهمه که معلم چی میگه و فکر میکنه یاد گرفته برای همین وقت نمیذاره که مطالب رو مرور کنه. همین میشه که بعدا درساش ضعیف و خراب میشه 🌱Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
#کنترل_ذهن برای تقرب 75 🔵 یه اتفاقی باید در عرف جامعه ما بیفته. چه اتفاقی؟ اینکه تصور مردم باید نسب
بری تقرب 76 🔹 گفته شد که دین واقعی باید به انسان "قدرت" بده وگرنه معلومه که دینداری فایده ای نداشته. 🌷همه ما از عاشقان امام حسین علیه السلام هستیم. یکی از علت های مهمش اینه که عاشورا صرفا یه حادثه و جنگ معمولی نبوده بلکه یه "حماسه" بوده. و حماسه هم یعنی .... 🔴 واقعا اگه روز عاشورا، امام حسین علیه السلام دستاشون رو برده بودن بالا و توی خیمه التماس دشمن رو میکردن اصلا یه دونه روضه هم توی تاریخ برگزار نمیشد! ✅ اما آقا خیلی شجاعانه و عزتمندانه قیام کرد و حماسه ساخت... بله اینجوریه که میبینید غوغا میشه در کربلا. انقدر عزت پیدا میکنه ابالفضل العباس علیه السلام...🌷 انقدر که امام سجاد علیه السلام اراده میکنن که برای ایشون یه حرم جداگانه درست بشه. 🔹 آقا دستور دادن که بدن های همه شهدا نزدیک امام حسین علیه السلام دفن بشه ولی فرمودن که بدن عباس علیه السلام با فاصله دفن بشه. 🌷 فرمود اون بدن رو بذارید باشه. من با اون بدن کار دارم... 💥 امام سجاد علیه السلام اراده کردن که کنار حرم اباعبدالله الحسین علیه اسلام پرچم ابوالفضل العباس هم برقرار باشه.. 💕 خواست تا ابد اعلام کنه که اینجا دو تا حرم هست. یکی حرم حسین و همه یارانش... یکی هم حرم عباس.... عباس... عباس.. 🔴 واقعا اگه روز عاشورا، امام حسین علیه السلام دستاشون رو برده بودن بالا و توی خیمه التماس دشمن رو میکردن اصلا یه دونه روضه هم توی تاریخ برگزار نمیشد! ✅ اما آقا خیلی شجاعانه و عزتمندانه قیام کرد و حماسه ساخت... بله اینجوریه که میبینید غوغا میشه در کربلا. انقدر عزت پیدا میکنه ابالفضل العباس علیه السلام...🌷 انقدر که امام سجاد علیه السلام اراده میکنن که برای ایشون یه حرم جداگانه درست بشه. 🌷وقتی آدم به دسته های عزاداری نگاه میکنه وقتی به سینه زدن های مردانه و منظم و در صفوف بزرگ نگاه میکنه ناخود آگاه به یاد لشکر میفته به یاد قدرت... ✅ دین اساسا اینجوریه. دین انسان رو قوی میکنه... قوی میخواد... 🌱Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
#کنترل_ذهن بری تقرب 76 🔹 گفته شد که دین واقعی باید به انسان "قدرت" بده وگرنه معلومه که دینداری فاید
برای تقرب77 ✅ هر کسی که کنترل ذهن داشته باشه زندگی خوبی خواهد داشت. ولی هر کی قدرت کنترل ذهن نداشته باشه بیا تا من فهرست مشکلاتش رو برات بگم! از حفظ!😊 🔴 بعد نگی حاج آقا مگه تو علم غیب داری! اصن تابلوئه!!! ولی خب این بیماری نداشتن کنترل ذهن انقدر فراگیره که اصل دیده نمیشه! ⭕️ انقدر همه مردم درگیرش هستن که اگه کسی ذهن آرومی داشته باشه تعجب میکنیم!!! بعد الهی من فدای این دین بشم که اصلی ترین برنامه خودش رو که نمازه برای تمرین کنترل ذهن قرار داده. چقدر دقیقه این دین... ✅ شما اگه خواستی قیافه بگیری درباره دینت برای کسانی که با این دینت آشنا نیستن بگو برو بابا دین ما نماز داره میدونی😌😊 🔵 همه دانشمندا هم که جمع بشن تا دو هزار سال دیگه نمیفهمن که چه دانشی پشت سر نماز هست و آثاری که برای روح و جسم انسان داره. ✅واقعا الکی نیست که خداوند متعال مستقیما فرموده از نماز کمک بگیر. ذهنت که بهم ریخت توی نماز تمرین کن. 🌺حالا نماز دقیقا چیه که باید ازش کمک بگیریم؟ خلاصش اینه: 👈 نماز یعنی تمرین اینکه به چی فکر کنی و به چی فکر نکنی! ✔️ توی نماز باید مشغول به ذکر بشی... ✅ بهترین کاری که آدم میتونه همیشه انجام بده. ذکر یعنی فکر کردن به عمیق ترین خواسته های انسان... در روایت هست که روز قیامت به خاطر هر لحظه ای که به یاد خداوند مهربان نبودی حسرت خواهی خورد... 🔴 یه دقیقه حواست به بالاترین علاقت نبود؟ حسرت..... 🌱Eitaa.com/samenfanos110
16.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مستند نظم نوین جهانی 🔆تهیه کننده: گروه بین الطلوعین ظهور 💡لطفا با دقت مشاهده شود. Eitaa.com/samenfanos110
📚 ✨زندگینامه و خاطرات شهید *علیرضا کریمی*✨ 🌱 *اولین آشنایی* 💐آخرین روزهای سال ۸۲ بود. در خلوت تنهایی خودم نشسته بودم. به وقایع اخیر فکر می‌کردم🤔. یک ماه قبل، با سختی بسیار، ۷۰ نفر از بچه‌های مدرسه را بردیم زیارت امام رضا علیه السلام. 🌀 آنجا بود که از آقا خواستم این زیارت کربلا را نصیب مان کند.☺️ 📆یک روز روبروی حرم نشسته بودم. جوان مداحی با حالی خوش مشغول خواندن بود.😔 آخر مداحی روبه حرم کرد و با صدای سوزناکی گفت😢 : ✳️آقا خیلی از رفقا مون با آرزوی کربلا جبهه رفتن و شهید شدند. اما آقا جون به حق مادرت ما را کربلایی کن.🧡 بعد هم این بیت زیبا را خواند: *پنجره فولاد رضا علیه السلام برات که برات کربلا میده/* *هرکی که کربلامیره از حرم رضا علیه السلام میره* 🔹 در این مدت که حکومت صدام سقوط کرده، خیلی از دوستانم به صورت غیرقانونی به زیارت کربلا رفته بودند. اما من چون می‌دانستم رهبر و مراجع تقلید با این کار مخالفند، فقط می خواستم از طریق قانونی اقدام کنند. 🔰از مشهد که برگشتیم چند نفر از مربیان اردو از طریق قانونی راهی کربلا شدند و حسرت ما را بیشتر کردند. البته تنبلی از خودم بود که پیگیری نکردم. بالاخره من هم تصمیم گرفتم تا در یکی از کاروان‌ها ثبت نام کنم.🤗 وقتی مراجعه کردم مسئول شرکت زیارتی گفت: تا دو ماه دیگر جا نداریم. بعد، شماره تماسی را داد و گفت: و بعدا تماس بگیرید. 📞 به هر حال رفقای ما در روز عاشورا کربلا بودند و پس از انفجار های آن روز، راه کربلا برای مدتی بسته شد😢. 🌹🌾ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم. روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته و نزدیک ظهر بود. کسی در آن حوالی نبود. با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. بعد هم راه افتادم به سمت مزار فاضل هندی. تو حال خودم بودم🥺. برای خودم شعر می‌خواندم از همان شعرهایی که شهدا زمزمه می‌کردند👇🏻👇🏻 *این دل تنگم عقده ها دارد/ گوییا میل کربلا دارد / ای خدا ما را کربلایی کن / بعد آن با ما هرچه خواهی کن* هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم.😳 نزدیک اذان ظهر بود. میخواستم به مسجد بروم. اما انگار نیروی عجیبی مرا هم آنجا نگه داشت! آنجا مزار شهید نوجوانی به نام *علیرضا کریمی* بود او عاشق زیارت کربلا بوده. در آخرین دیدار به مادرش چنین گفته بود : *می روم و تا راه کربلا باز نگردد بر نمیگردم*😞 ..... 🌹🍃🌹🍃 نشر دهید Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 نامه های قابل توجه دوستانی که کودک خردسال سه تا ده ساله دارند: یه تیم خلاق و خوش فکر ساعت‌ها وقت گذاشته، نشسته مطالعه کرده📖 که چطور میشه بچه‌ها رو با داستان کربلا و بچه‌های امام حسین 💔علیه‌السلام آشنا کرد، جوری که مهم‌ترین پیام‌های کربلا بهشون منتقل بشه و به این خاندان، عشق بورزند. چند تا هنرمند و یه نویسنده با ذوق مثل حامد عسکری رو هم آورده پای کار و نتیجه‌اش شده مجموعه فاخر "نامه‌های ماریه". ماریه دوست حضرت رقیه سلام الله علیها❣ هست و راوی اتفاقات کربلا که با زبانی کودکانه، کلی مفاهیم باارزش رو به بچه‌ها یاد می‌ده. 📝نویسنده :حامد عسکری 🎙گوینده: عطیه ضرابی «تهیه شده در جام جم » 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 حسابی کلافه شده بودم. نمی‌فهمیدم که جذب چه چیز این آدم شدن از طرف خانم‌ها چند تا خواستگار داشت، مستقیم بهش گفته بودن.😐 اون هم وسط دانشگاه😐 وقتی شنیدم گفتم چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه باهام ازدواج کن.😑 اونم با چه کسی! اصلاً باورم نمی‌شد. عجیب‌تر این‌که بعضی از آن‌ها حتی مذهبی هم نبودند..☹️ به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمی‌شد..! براش حرف و حدیث درست کرده بودند! مسئول بسیج خواهران ، تأکید کرد وقتی زنگ زد کسی حق نداره جواب تلفن رو بده😬 برام اتفاق افتاده بود که زنگ بزنه و جواب بدم باورم نمی‌شد این صدا صدای اون باشه بر خلاف ظاهر خشک و خشنش با آرامش حرف می‌زد تن صداش موج خاصی داشت😁😅 از تیپش خوشم نمیومد دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته‌ بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید و پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ، که مینداخت روی شلوار. توی فصل سرما با اورکت سپاهیش تابلو بود😑 یه کیف برزنتی کوله مانند یه وری مینداخت روی شونش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ میشد😐😂 راه که می‌رفت کفشش رو روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🌹مجید بربری🌹 زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربان خانی به قلم کبری خدابخش دهقی به جای مقد
مجید بربری 🌹 حلب، الحاضر،خان طومان،۱۳۹۴/۱۰/۲۱ ساعت سه چهار بعدازظهر، دود و مه غلیظی همه جا را گرفته بود.نم نم باران،سوز سرما را چندین برابر میکرد.بوی خون و خاک ،کم کم به مشام میرسید،پای هرکدام از سنگرهای کوچک یک متری،که با تکه های سنگ ساخته اند،بیست سی متر گود بود.مجید روی تپه ای نزدیک یکی از سنگرها،آرام و بی حرکت خواب بود.نه،خواب نه!چیزی شبیه خواب.در تمام روزهای قد کشیدنش ،شاید اولین بار بود که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش،دیده می‌شد. دست ها و صورتش گِلی بود.انگشتری را که شب قبل،از حسین امیدواری گرفته بود،هنوز توی انگشت داشت.صدای شلیک تیرها و انفجار نارنجک ها،همچنان فضای آسمان را پر میکرد.از رگبار تیرها،بدجوری گوش آدم تیر می کشید.صدا به صدا نمی‌رسید. همهمه بی سیم های رها شده و بی صاحب ،از جای جای دشت می آمد:(بچه ها عقب نشینی کنید،بکشید عقب!). کسی نمی‌توانست مجید را حرکت بدهد،کاج های سبز و زیتون های خشک دشت،کم کم خیس باران می شدند.سیزده نفر از بچه ها شهید شده بودند و چند نفری هم مجروح.مرتضی کریمی با آن بدنِ اربا اربا،یک تنه عاشورایی به پا کرده بود.برای خیلی ها از قبل روشن بود.که مجید و چندتا از بچه ها،فردایی نخواهند داشت .این را از چهره و آرامش شب آخرشان ،حدس زده بودند.... و همین طور هم شد. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
بسم الله الرحمن الرحیم 🔷داستان «بهار خانوم»🔷 ✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی 🔺ده سال پیش-شیراز-حرم مطهر احمد بن موسی(شاهچراغ) مجلس باشکوهِ شیرخوارگان حسینی در حال اتمام بود. اینقدر جمعیت زیاد بود که حد و حساب نداشت. همه مادرهای شیرازی، باحجاب و بی حجاب و از همه مدل تیپ و قیافه، به نوزادانشان لباس سبز یا مشکی پوشانده بودند و بچه ها را سر دست گرفته و بالا آورده بودند و مداح در حال دعای آخر جلسه بود. -الهی به حق گلوی خشکیده شش ماهه کربلا همه بچه های ما را عاقبت بخیر قرار بده! به حق اباعبدالله الحسین حسرت مادر شدن را در دل هیچ محبّ حضرت زهرا قرار نده. به همه ما توفیق به دنیا آوردن فرزندان صالح و تربیتِ حسینیِ بچه هامون عنایت بفرما! و... همه مادرها از ته دل گریه میکردند و «الهی آمین» میگفتند. جلسه تمام شد و سیل جمعیت در حال خارج شدن از درها بود. صدا به صدا نمیرسید. کم کم جمعیت رفتند. شاید یک ساعت طول کشید تا حدودا نود درصد جمعیت رفتند. تعداد چهل پنجاه نفر خادمه در حال جمع و جور کردن و تمیز کردن حرم بودند و مرتب به دفتر خدام خواهر رفت و آمد داشتند. مسئولیت آن جلسه را حاج خانم لطیفی به عهده داشت. حاج خانم لطیفی زنی بسیار جاافتاده و حدودا پنجاه ساله بودند که بیست سال سابقه خادمی در حرم داشت. نمونه واقعی یک مادر. با این که از خانواده پولداری نبود اما کار میکرد و همه زار و زندگی اش را در خدمت به اهل بیت گذاشته بود. آن روز خیلی سرش شلوغ بود و حتی فرصت نمیکرد که یک دو جرئه آب بخورد. با همان لب و گلوی خشک و چادر و مقنعه، و با لهجه شیرین شیرازی غلیظ با بقیه خواهران صحبت میکرد. -حالو من گفتم نمیخواد ایجوری جمع و جورش کنین. اما دیه نگفتم که همین جوری موکتا را بریزین رو هم. سِی ای چقد شلخته رخته اینجو. زودی باشین حاجی خانوما. زودی والا که ظهر شد. زودی مرتبش کنین که الان برادرا میان. به کار و بارش مشغول بود که یهو دید فیروزه خانم با یک بچه در بغل به او نزدیک شد. فیروزه خانم که جد اندر جد خودش شیرازی بودند اما شوهرش اهل فیروزآباد استان فارس بود، چند سالی بود که خادمه افتخاری حرم شده بود. یک خانم حدودا سی ساله که قدی بلند و چشمانی روشن داشت. اینقدر خوش حجاب و زرنگ و فعال بود که هرجا کارِ خادمان گیر میکرد، خانم لطیفی فورا میفرستاد دنبال فیروزه خانم و میگفت: «ای کارِ کسی نیست به جز فیروزه خانم. کوجاست؟ بگین بیاد!» فیروزه خانم به خانم لطیفی نزدیک شد و سلام کرد. خانم لطیفی تا چشمش به او خورد گفت: «کوجِی دختر؟ ای بچه کیه؟» فیروزه خانم با رنگ پریده و نفس نفس زنان گفت: «اینو دم در... درب دوم... کنار جاکفشی پیداش کردم!» خانم لطیفی از این حرف فیروزه تعجب کرد و نگاهی به طفل معصوم انداخت و دلش سوخت و گفت: «آخی. گذاشته بودنش اونجا؟» فیروزه خانم جواب داد: «ها. فِک کنم...» مابقی حرفش را خورد و ساکت به خانم لطیفی نگاه کرد. خانم لطیفی آرام به فیرزوه خانم گفت: «ببرش پیشِ خانم توکل. همونجا بشین تا بیام.» فیروزه چادر را روی طفل شیرخواری که در بغل داشت کشید و آرام، طوری که بچه بیدار نشود، به طرف اتاق خانم توکل رفت. اتاق خانم توکل معمولا خلوت بود. چون مدیر بازنشسته یک دبیرستان دخترانه بوده و با این که بسیار دقیق و منظم و اهل مطالعه بود اما خیلی اخلاق نداشت و از زمان بازنشستگی، مسئولیت حراست از خدام خواهر با او بود. به خاطر همین، معمولا از او میترسیدند و خیلی اطرافش نمیچرخیدند. فیروزه خانم در زد و وارد شد. -سلام خانم توکل. قبول باشه انشاءالله. -سلام. بله؟ -زنده باشی حاج خانم. ازتون التماس دعا دارم. غرض از مزاحمت... این طفل معصوم... کنار کفشداری... -اینم گذاشته بودند؟ فیروزه یک لحظه جا خورد. به چهره خانم توکل زل زد و گفت: «مگه بازم کسی بچه گذاشته؟» خانم توکل اشاره کرد به طرف دری که در انتهای اتاقش بود. گفت: «بیا اینجا!» ادامه👇