eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
304 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
729 ویدیو
26 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه دلم خواسته بدانم لحظه‌های تو بی من چطور می‌گذرد؟ وقتی نگاهت می‌افتد به برگ به شاخه به پوست درخت وقتی بوی پرتقال می‌پیچد🍊 وقتی باران تنها تو را خیس می‌کند! وقتی با صدایی برمی‌گردی پشت سرت من نیستم... 🖇💌
🚫 ! 🚫 💠 جوانی از رفیقش پرسید : + کجا کار می‌کنی ؟ _ پیش فلانی + ماهانه چند می‌گیری ؟ _ 500 + همه‌ش همین ؟ 500 ؟ چطوری زنده‌ای تو ؟ صاحب کار قدر تو رو نمی دونه ! خیلی کمه !!! 👈 یواش یواش از شغلش دلسرد شد و درخواست حقوق بیشتر کرد . صاحب کار هم قبول نکرد و اخراجش کرد . قبلا شغل داشت ، اما حالا بیکار است . 💠 زنی بچه‌ای را به دنیا آورد . زن دیگری گفت : + به مناسبت تولد بچه‌تون ، شوهرت برات چی خرید ؟ _ هیچی ! + مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! 👈 بمب را انداخت و رفت . ظهر که شوهر به خانه آمد ، دید که زنش عصبانی است و ... کار به طلاق کشید و تمام . 💠 پدری در نهایت خوشبختی است . یکی می‌رسد و می‌گوید : + پسرت چرا بهت سر نمی‌زند ؟ یعنی آنقدر مشغوله که وقت نمیکنه ؟!! 👈 صفای قلب پدر را تیره و تار می‌کند ... 📛 این است ، سخن گفتن به زبان شیطان❗️ در طول روز ، خیلی سؤال ها را ممکن است از همدیگر بپرسیم : 🔸 چرا نخریدی ؟ 🔸 چرا نداری ؟ 🔸 چطور این زندگی را تحمل می‌کنی ؟ یا فلانی را ؟ 🔸 چطور اجازه می دهی ؟ ❗️ممکن است هدفمان صرفا کسب اطلاع باشد ، یا از روی کنجکاوی یا فضولی ... اما نمی‌دانیم چه آتشی به جان شنونده می‌اندازیم !!! ♦« کور » وارد خانه‌ی مردم شویم و « کـَر » از آنجا بیرون بیاییم !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 🔰 بمناسبت روز 📜 ارزش کارگر آنقدر والاست که پیامبر اسلام(ص) دست او را بوسید. ✍ ، فرصت ارزشمندی برای قدردانی از خدمات ارزنده کارگران متعهد و تلاشگری است که با همت و کوشش ایثارگرانه خود، موجبات پیشرفت و توسعه جامعه را فراهم می نمایند. ➖➖➖➖➖➖ ✍ مجموعه مدیریت کانال دوستان خوب ضمن تبریک روز جهانیان و به کارگران زحمتکش کانال ، آرزو میکنیم که همیشه سلامت و سربلند و موفق و پیروز و عاقبت بخیر باشید. 🔰روابط عمومی کانال دوستان خوب 🌹🌸
📌 نکاتی که هنگامی که با همسرتون دعواتون شد باید یادتون باشه👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین و بدترین زمان برای خوردن انواع میوه(☝️🏻) !🍊 کیا رو توی زمان نادرست میخوردن ؟ 😃 🍏 🍊 •✾🌿🌺🌿✾••✾🌿🌺🌿✾•
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ من قسم می خورم که هیچ کدوم مون جهنم نمیریم 😳😳 😂😂😂 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✌🏼✌🏼 شاااااااااادبااااااااشین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📣با ما همراه باشید ☆🌹🌸☆
❤️ من شهادتی برگزیده شده که به یقین به آن خواهم رسید! هر کس که به من بپیوندد ، بہ شهادت می رسد و آنکس که از قافله باز ماند به پیروز نخواهد رسـید! ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ معرفی ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯ 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبخند منی! دور نباش از منِ غمگین اندوه مرا دادرسی نیست به جز تو ❤️
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن 🧡خیـــآل‌تــــــــــو🧡 ای خدا ای خدا. خدا لعنتت کنه شیدا! چقدر یه ادم می تونه پس فطرت و کثیف باشه! رو به شایان گفتم: - من با وکیل پدرم امشب حرف می زنم و ازش کمک می خوام تو فعلا کاری نکن و وانمود کن هر کاری می گه انجام می دی تا همه چیز طبیعی باشه و نقشه هامون درست پیش بره هر چیزی که شد بهت پیام می دم. شایان زود گفت: - نه شیدا می بینه باید یه طور دیگه هماهنگ باشم!من یه گوشی دارم توی شرکت مال کارای اداری شماره اونو بهت می دم اونجا بگو. سری تکون دادم و شماره رو سیو کردم که گفت: - محمد کجاست؟ لب زدم: - تو ماشین پیش فرهاد خوابه! متعجب گفت: - فرهاد کیه؟ تا خواستم چیزی بگم از جاش پرید و گفت: - نکنه فکر کردی من طلاق ت دادم ازدواج کردی!می کشمش به خدا هر کی باشه دست رو زن من گذاشته باشه. با خشم سمت در رفت که جیغ کشیدم: - فرهاد داداشمممممممممم. سرجاش وایساد با مکث برگشت یکم فکر کرد و گفت: - مگه از کمپ اومده بیرون؟ نفس مو با شدت بیرون دادم و گفتمد - خیلی وقته که پاک شده و برگشته بهم کمک کنه شیدا رو هم خوب می شناسه و ادم داره تو دم و دستگاه شیدا. سری تکون داد و گفت: - چرا مونده دم در؟ممکنه شیدا ادم بفرسته بهش بگو فوری بیان داخل؟ سری تکون دادم و به فرهاد گفتم بیان داخل. همین که اومدن داخل صدای ماشین اومد شایان سریع نگاه کرد و گفت: - شیداست باید قایم شید. ولی این ویلا که اتاقی چیزی نداشت! شایان سریع در شیروانی رو باز کرد!درش کاملا با رنگ پارکت ش یکی بود و اصلا معلوم نبود! و گفت: - برید بالا روی لوله ها بشینید. سریع لوله رو گرفتم و بالا رفتم محمد که خواب بود و از بغل فرهاد گرفتم و فرهاد هم بالا اومد و شایان درو بست و داشت به دانشجو ها می گفت شتر دیدن ندیدن و شروع کرد ادامه اموزش. صدا هاشون می یومد همین که در باز شد و شیدا ی منحوس اومد تو محمد بیدار شد و گفت: - ما.. سریع دستمو روی دهنش گذاشتم و اشاره کردم ساکت باشه. ترسیده خواست بپرسه چی شده کت باز اشاره سکوت رو نشون دادم