eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
298 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
693 ویدیو
26 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
به خداوند گفتم : چرا من را به لب پرتگاه زندگی‌ام رساندی ؟ او گفت : من باور داشتم که تو قدرت پرواز داری : ) .
⭕️جیمز کلیر در کتاب عادت های اتمی میگه : یک اشتباه فقط یک اشتباه است، اما دو اشتباه شروع یک الگو است. ✓ قانون ۲ روز میگه : اگر یک روز از ایجاد یک عادت غافل شوید، نمی توانید روز بعد را هم از دست بدهید. درست مانند ترکیب شدن عادت‌های خوب، که منجر به رشد و می‌شود، از دست دادن یک عادت خوب می‌تواند، مانند اثر گلوله برفی منجر به ویرانی شود. 📍|📍|📍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎‎‎‎‌
AkharinKhabar-6609206.mp3
5.89M
🎼 آهنگ «عید مبارک» 🎧با صدای «سامی یوسف» ‌ ‌ 𝄞◉━━━━━────◉𝄞 ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ 🎧🎼
💫 _تا وقتی صدای اذان از گلدسته های مسجد بلنده،ناامیدی گناه کبیره س!((:
♡ از زیرو رو شدن زندگیت نترس شاید زیرش ته دیگ سیب زمینی باشه:)
باشهداصحبت‌ڪنید آنهاصداۍشمارابہ‌ خوبےمۍشنوند وبرایتان‌دعامےڪننددوستے باشهدادوطرفہ‌است🖐🏼 ..! ‹ ♥️⇢
وَرَق بَرگشته اَست اِمروز و"تو"حاکِم، مَنَم مَحکوم🎻' چه بایَدکرد بااین بَخت؟میسوزَم‌ومیسازَم♥️🪐:)
بِہ‌چِـہ‌مَشغـول‌ڪُنَـم‌دیدِه‌وَدِل‌راڪِہ‌مُدام..👀` دِل‌تـورامِۍطَلَبَـددیـدِه‌تـورامِۍجُویَد"✨️🌿"
خدایـا! ✨ از صبـرت همین بس که مرا تحمـل میکنی ، و از بخششت همین بس که بـه من ناسپاس هم روزی میدهی ..
🗯 🌟 امام کاظم علیه السلام: هرکس پشت سرِ برادر مومنش دعا کند، از عرش ندا می رسد: صد هزار برابرش نصیب خودت باد! 📚 کافی، جلد ۲ ص ۵۰۸
عید قربان من آن دم که فدای تو شوم... عیدتون مبارکاااااااا 🌹
عید قربان است و من قربانِ چالِ گونه‌ات💞 سرخوشم امروز در این چاله قربانی شوم!🪽🪷>> 🦋⊹. ִ
حرف گوش ڪن زودی فـرار کن عید قربانه😁😂😂 |
به‌ڪی‌رأۍ‌بدیم؟ -شخصی‌ازامام‌صادق(؏)پرسید: بین‌دوحاکم‌درتردیدم؟ امام‌فرمود: عادل،صادق،فقیه‌وباتقواترین‌ࢪاانتخاب‌ڪن. شخص: اگربه‌تشخیص‌نرسیدم؟ امام‌فرمود: ببین‌افرادمتدین‌به‌کدام‌مایلند. شخص‌گفت:اگرنفهمیدم؟ امام‌فرمودند: بنگرمخالفان‌آیین‌ماکدام‌ࢪابیشترمی‌پسندند، اوراکناربگذاروببین‌کدام‌بیشتر، آنهاراخشمگین‌میکند،اورابرگزین👌🏻! [منبع: اصول‌کافی‌جلد1ص68]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تهمت و غیبت ممنوع... قابل توجه بعضی از نامزد ها که با کنایه(تهمت و توهین و..) می خوان خودی و غیر خودی رو نشونه بگیرند 🔻نشر دهید و همراه ما باشید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 | ‌‌「➜ 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان」 .
آسمون امروز عجیب دلبری میکنه..☁️
کاش قربانی شود در ما غرور این منیّت ،این هوس ،این ادّعا - اصغرمدققی |🌱
آنقدࢪ پوشاندی ؛ كِ خودمان هم باوࢪمان شد عیبۍ نداࢪیم  ࣫͝  :)
«‏مذ أحببتك صار العالمُ أجملَ ممّا كان.⁩» از آن دم که تو را دوست داشتم‏؛ جهان زیباتر شد.️🫀✨️ -عزیزم‌حسین-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگـٰاه‌ڪه‌میڪنم‌،فقط‌توسختیـٰا؛ امـٰام‌حسین‌بوده،امـٰام‌مشتیـٰا💔..! ‌
doost-dashtani.mp3
2.72M
🎙این که دیوونه تم خوبه...🥺 ‌ 𝄞◉━━━━━────◉𝄞 ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ ▪️مداحی های
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌صبح و غروب و عصر كہ فرقى نميكند وقـتــت بخـير اى هــمـہ ى زندگانى ام... ☕️
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
👻👻😬👻😬😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻 👻😬👻😬 👻😬👻 👻😬 👻 ࢪمآن⇩
👻👻😬👻😬😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻 👻😬👻😬 👻😬👻 👻😬 👻 ࢪمآن⇩ 👋👀بچھ‌مثبٺ👀👋 سامیار نفس شو فوت کرد و نشست کنارم. کاملیا نگاهی بهمون انداخت و گفت: - چیزی شده؟ نه ای گفتم. شونه ای بالا انداخت و به سوهان کشیدن ناخون هاش ادامه داد. مگه پلیس نیست چرا اینجوریه؟ صدای در اومد و همه تعجب کرده بودن. من که می دونستم امیره. کامیار رفت درو باز کنه و با سر و صدا در به شدت باز شد و امیر اومد تو. پر کشیدم سمت ش و محکم بغلم کرد و گفت: - الهی دورت بگردم من قربونت برم . با دیدن سامیار حمله ور شد سمت ش و دست به یقعه شدن. و چند تل مشت محکم رونه صورت سامیار کرد و منم دست به سینه نگاهشون می کردم. بقیه سریع امیر و جدا کردن ازش خواستم برم کمک امیر که کامیار داد زد: - سامیار یالا سارینا رو بردار فرار کن برو همون جا که خودت می دونی. عقب عقب رفتم سمت امیر دویدم که کامیار بازومو گرفت و هلم داد سمت سامیار. پرت شدم توی بغل سامیار و چنان بازومو گرفت گفتم الان می شکنه. ولی یکم گیج بود و خون از بینی ش می ریخت . کامیار چیزی به بقیه گفت که یکی شون ماده ای روی بینی دستمال انداخت و به بینی امیر فشار داد. جیغ کشیدم و می خواستم برم کمکش اما سامیار و کامیار نمی زاشتن. گریه می کردم و جیغ می کشیدم اما ولم نمی کردن و امیر بی هوش شد و روی زمین رهاش کردن و داد زدم: - امیرررر داداششششش چیکارش می کردین امیررررر. کامیار گفت: - یالا باید بریم کاملیا دستمال. کاملیا یه دستمال برداشت و از همون مواد ریخت روش و جلو اومد و به صورت م فشار داد چنان که حس کردم بینی م الان می شکنه و تا نفس کشیدم بیهوش شدم. چشم باز کردم توی یه خونه دیگه بودیم! اروم نشستم بقیه روی مبل ها نشسته بودن و سامیار و کاملیا روی مبل سه نفره و کاملیا داشت خون بینی شو پاک می کرد. پلکی زدم دستمو به مبل گرفتم بلند شدم. سامیار نگاهش خورد بهم و نگاهی به خودش و کاملیا انداخت و بلند شد . با چشم دنبال کامیار گشتم نبود. لب زدم: - اون عوضی کوش؟ کاملیا اخم کرد و گفت: - درست حرف بز.. دستم بالا رفت و یه کشیده محکم بهش زدم که سکوت همه جا حکم فرما شد و همه با بهت نگاهم کردن. با خشم نگاهش کردم و گفتم: - فقط یک بار! فقط یک بار دیگه جرعت داری کار امروز تو با من تکرار کن تا ببینی عواقب ش چیه خوب عزیزم؟ ناباور نگاهم کرد و ادامه دادم: - و یک بار دیگه دست به سامیار بزنی جفت تونو اتیش می زنم! جاش نشستم و پنبه رو برداشتم و به سامیار نگاه کردم که نشست. و براش پاک کردم و به کبودی ها کرم زدم. دارو گیجم کرده بود حسابی و مدام دستمو به سرم می گرفتم. سامیار گفت: - می خوای بریم بیمارستان؟ چشامو بستم و با غیظ گفتم: - نه پسرعمو. از عمد گفتم پسر عمو حرص ش بدم.