eitaa logo
🌷سنگر عشق🌷
77 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
39 فایل
#معارف اسلامی و #رهبر انقلاب و #شهدا فضای مجازی و اینترنت برای شما سنگری از سنگر های جنگ امروز است . کپی آزاد با ذکر #صلوات مدیر https://eitaa.com/Shahed_zn
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔اسیر زمان شده ایم! مرکب از افق می آید... تا سوار خویش را به سفر ببرد.👌 💥اما واماندگان وادی حیرانی هنوز بین عقل و عشق ! جامانده اند. اگر زمان نشوی🚫! زمانِ ات فرا خواهد رسید!
🚫ما خداوند را باور نکرده‌ايم ! 🔸بسيار اتفاق افتاده است که در يک محيط خانوادگی می‌نشينيم و ديگران صحبت می‌کنند و همه گونه به دين و انقلاب حمله می‌کنند، اما ما اين را نداريم که از افکار و عقائد خودمان کنيم. در اين حال سعی می‌کنيم سرمان را به يک بازی گرم کنيم يعنی ما چيزهايی که می گويند را نشنيده‌ايم! 🔹آن فرد همه چيز را زير سوال می‌برد و به همه حمله می‌کند، ولی ما در مقابلش جواب نمی‌دهيم اينکه چند نفر ديگر از همفکران ما با ما همراه شوند. 🔸چرا؟ چون در ذهنمان از هر يک از آنها ( همفکرانمان) نقطه ساخته‌ايم و حالا احساس می‌کنيم می‌توانيم به آنها اتکا کنيم؛👈 جايی که تک باشيم حرف نمی‌زنيم. اگر مثلاً در قطار و ماشين و اتوبوس تنها باشيم از حق هيچ دفاعی نمی‌کنيم! مثلاً در قطار نشسته‌ايم اگر فردی حرف بزند پيش خودمان مي‌گوييم ولش کن چه کسی حوصله بحث دارد! 🔹اين خودش نوعی بر اصل مسأله است که رعب ماست. 👈 اينها نشان می دهد ما چقدر در زندگی اين ها هستيم. ☑️علت اين رعب‌ها اين است که ما خداوند را باور نکرده‌ايم و به مرحله ''توکل'' نرسيده‌ايم. [🔖 شهید دیالمه_کتاب توکل، صفحه۴۲و۴۳]
🌷چقدر بابام گفت نرو! 🌷__یکبار از سر بیکاری روی چهار تكه كاغذ، كلمات ، ، ، را نوشتند، هر كس یكی را برداشت. فردی که کلمه «سالم» را برداشته بود، گفت: «بله، اگر قرار باشد ما هم شهید شویم، چه كسی از كیان اسلامی محافظت كند؟ معلوم است ما برای خدا مهم هستیم، شاید هم باید در خلیج‌ فارس، آمریكا را سرجایش بنشانیم.» 🌷__شخصی كه كلمه «اسیر» به او افتاده بود مرتب می‌گفت: «به جون شما، من چاه‌كن بودم، نمی‌دونستم اونا كه كندم سنگره و برادران مظلوم بعثی را از آنجا می‌زنند.» 🌷__شخصی كه قرار بود زخمی باشد در حالی كه با دست روی پایش می‌زد، گفت: «غیر ممكن است، ننه‌ام قبول نمی‌كنه! می‌گوید بچه‌ام را صحیح و سالم تحویل دادم، همان‌طور هم تحویل می‌گیرم.» 🌷__نفر آخر كه كلمه‌ «شهید» را برداشته بود، سرش را روی دیوار گذاشته بود و با حالتی شبیه به گریه می‌گفت: «چقدر بابام گفت جبهه نرو، من گوش نكردم، حالا اگر شهید بشوم، بابام مرا می‌کشد.>> "شهدای گمنام.