eitaa logo
🌷سنگر عشق🌷
79 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
861 ویدیو
33 فایل
#معارف اسلامی و #رهبر انقلاب و #شهدا فضای مجازی و اینترنت برای شما سنگری از سنگر های جنگ امروز است . کپی آزاد با ذکر #صلوات مدیر https://eitaa.com/Shahed_zn
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه منیر ( نغمه سرایان زنجان ) | باکلام - www.mplib.ir.mp3
15.39M
💠 سرود « ماه منیر » تقدیم به امام زمان (عج) 🎹 گروه فرهنگی نغمه سرایان دارالقرآن زنجان 🍃💐🌸💐🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام : شهید سید حمید تقوی فر تولد : 6 / فروردین / 1338 محل تولد : اهواز شهادت : 6 / دی / 1393 محل شهادت : عراق _ سامرا سن : 55 مزار : گلزار شهدای اهواز
🌷سنگر عشق🌷
نام : شهید سید حمید تقوی فر تولد : 6 / فروردین / 1338 محل تولد : اهواز شهادت : 6 / دی / 1393 محل شه
‍ 🌺🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍂 🔹 🌺🌺 🔹 🍂 🔹 🌺 🌺 ✨سفــره تجملاتی ☘مریم قرار بود برای خرید به فروشگاه برود ، من ازش خواستم دو متر سفره برای استفاده جهت مهمان بخرد، آنروز حاج حمید با مهمان وارد خانه شد. بعد از اینکه غذا آماده شد، مشغول آماده سازی وسایل شدم، که حاج حمید به آشپزخانه آمد و گفت سفره رو بدید پهن کنم. 🔹مریم دخترم سفره طلایی رنگی رو که تازه خریده بود به دست حاج حمید داد. حاج حمید نگاهی به سفره ی طلایی رنگ انداخت و گفت باباجون چرا این سفره رو خریدی❓این سفره رنگش خیلی تجملاتی و اشرافی هستش. 🔹مریم در جواب حاج حمید گفت: بابا من اصلا به رنگش توجه نکردم، بلکه به جنسش که ضخیم بود توجه کرده بودم. 👈🏻حاج حمید ادامه داد که تجملات یواش یواش وارد زندگی آدم میشه، طوری که باعث میشه پا روی افراد ضعیف بذارید👉🏻 🔹من هم وقتی دیدم حاج حمید ناراحت شده، همون سفره ی قبلی رو به دستش دادم و هیچوقت از اون سفره استفاده نکردم. ✍🏻راوی: همسر شهید 🌹
🌷سنگر عشق🌷
‍ 🌺🍂🍃🍃🍃🍃🍃🍂 🔹 🌺🌺 🔹 🍂 🔹 🌺 #خاطرات_شهدا🌺 ✨سفــره تجملاتی ☘مریم قرار بود برای خرید به فروشگاه بر
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷 کنار شهرک محل زندگیمان باغ سبزی‌کاری بود، هر از گاهی حاج‌ حمید به آنجا سَری میزد به پیرمردی که آنجا مشغول کار بود کمک میکرد، یکبار از نماز جمعه برمیگشتیم که حاج‌حمید گفت : بنظرت سَری به پیرمرد سبزی‌کار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟! مدت زیادی بود که به خاطر جابجایی خبری از او نداشتیم، زمانیکه رسیدیم پیرمرد مشغول بیل زدن بود، حاج‌حمید جلو رفت بعد از احوال‌پرسی، بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد، پیرمرد سبزی‌کار چند دسته‌سبزی به حاج‌حمید داد، سبزیها را پیش من آورد و گفت: این سبزیها را بجای دست مزد به من داد، گفتم : ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم، گفتم : نه سبزی احتیاج نداریم، در ضمن شما هم که فی سبیل اللّه کار کردی. بعد از شهادتش یکی از همسایه‌ها به پیرمرد گفته بود که حاج‌حمید شهید شده، پیرمرد با گریه گفته بود من فکر کردم اون آدم بیکاری است که به من کمک میکرد، اصلاً نمیدونستم شغلی به این مهمی داره و سردار سپاهه. 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 دارد ...
علی الیاسری فرمانده گردان‌های سرایای خراسانی عراق : یکی از فعالیت ها و هدایتهای این مجاهد و فرمانده دلاور در سال 1996 و عملیات مهمی بود که در عراق انجام شد و توانست ریشه حزب بعث را در عراق نابود کند . این شهید والامقام در زمان وجود داعش نیز با رشادت ها و فرماندهی بی ‌بدیل خود توانست مانع از رسیدن داعش به اهداف شومش شود . ایشان در زمانی که داعش در حال پیشروی به ‌سمت بغداد بود ، در آمرلی و جرف الصخر توانست داعش را از بین ببرد و آن مناطق را آزاد کند و همچنین نیروهای مقاومت را در منطقه بلد سازماندهی و برای دفاع آماده کرد . 🌸✨ دارد ...
🕊🍂🍂🕊 🌺 شهید تقوی در جبهه دعای را از حفظ در قنوت نمازش میخواند. همیشه نشسته میخوابید و پایش را دراز نمیکرد. یک بار از او پرسیدم:حاج حمید ، چرا این کار را انجام میدهید؟؟ جواب داد: در محضر چه کسی بخوابیم؟، ما اینجا با بهترین بندگان خدا زندگی میکنیم. من پایم را جلوی شما دراز کنم!!؟ 🌹 " اوقاتتون _ شهدایی
آن مردان_مولادوست.mp3
4.55M
📢 بشنوید| 🔸تیپ شناسی بیعت کنندگان با امام زمان(عج) 💠 🎧 با هندزفری گوش کنید.... 🍃🌺💐🌺🍃
عــَــ‌هد بستن با شـَــ‌هیدان ڪآرِ احساٰس است وعشــق بَهرِ ماندَن بَر سَرِ پیمان، بـَصـیرت لاٰزِمـ است⁦ شبتون شهدایی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷 گفتی سپیده دم چه دل انگیز ودلرباست گفتم تبسم تـو بسی دلرباتراست گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح گفتم که چهره تو ازآن دلگشاتر است 📎سلام بر شهدا🌷
برادر شهیدم دلتنگ ڪه مے شوم به خیالت تڪیه مے دهم برایت شعر مے گویم و مے دانم ڪه در پایان شعرم تمام دلم را برایت روے ڪاغذ ریخته ام 😔دلتنگتم برادر شهیدم چشم انتظار دعوتت هستم😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسْتُضْعِفُوا۟ فِى ٱلْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ ٱلْوَٰرِثِينَ و ما اراده کرده‌ایم بر کسانی که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند، منّت­ گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان [زمین] قرار دهیم قرآن کریم 🍃🌺💐🌺🍃
🔅 علیه السلام فرمودند: ✍️ اَلْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ اَفْضَلُ اَهْلِ كُلِّ زَمانٍ 🔴 بهترين مردم هر زمان كسانى هستند كه منتظر ظهور حضرت مهدى عليه السلام هستند. 📚 بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲
بقیه الله قرآن 🌹بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظ ٍ🌹 هود 86 🍒خداوند برای شما باقی گذارده(از مال و ثروتی که به دست می آورید) اگر ایمان داشته باشیدبرایتان بهتراست،ومن نگهبان شما نیستم.🍒 دراین آیه *بقیت الله* به معنای درآمد وسودی است که ازیک سرمایه حلال برای انسان باقی می ماند. 💠اما در روایات به هروجود مبارکی که به اراده خداوندبرای بشریت باقی می ماند، *بقیت الله* گفته میشود 💠به امام عصر نیز *بقیت الله* می گویند چون آن وجود شریف به خواست خداوند برای هدایت مردم ذخیره و باقی نگهداشته شده است. 💠وقتی آن حضرت درمکه ظهور فرمایند،این آیه را تلاوت کرده و می فرمایند: من آن *بقیت الله* هستم. 💠 ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟ ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت الغوث یابن زهرا! عجّل علی ظهورک 🍃🌺💐🌺🍃
🌷 🌷 ....! 🌷کاروانی از خواهران دانشجوی زاهدان وارد مناطق عملیاتی خوزستان شده بود. من مأمور شدم تا آنها را در چند نقطه، به عنوان راوی همراهی کنم. ابتدا به دشت عباس رفتیم، بعد در تنگه ‌ی چزابه توقف کردیم. کاروان حال و هوای عجیبی داشت. وقتی از حماسه ‌ها و مظلومیت‌ های شهدای چزابه برایشان تعریف می‌ کردم، صدای گریه و زاریشان طوری بود که انگار با چشم خود شهادت عزیزانشان را می‌ بینند. 🌷صحبت هایم که تمام شد، گوشه‌ ای رفتم. حال و هوای آنها روی من هم تأثیر گذاشت. احساس می‌ کردم من هم تازه به این سرزمین پا گذاشته ‌ام، برایم تاز‌گی داشت. در فکر بودم که یکی از خواهران دانشجو آمد و در حالی که سعی می‌ کرد متوجه اشک هایش نشوم گفت: «حاج آقا من اشتباه کردم پایم را اینجا گذاشتم.» 🌷گفتم: «چطور؟ اتوبوس را اشتباه سوار شدید؟» با صدای لرزانش حرفم را برید و گفت: «آخر من ارمنی مذهب هستم.» تازه منظورش را فهمیدم. خندیدم، گفتم: «دخترم اشتباه می‌ کنی. شهدا متعلق به همه هستند. این سرزمین هم برای تمام انسان‌ های آزاده جا دارد.» 🌷دختر کمی مکث کرد و گفت: «من با راه و رسم شهدا خیلی فاصله دارم. دوست دارم شیعه شوم، اما می‌ ترسم که خانواده من را بیرون کنند. برای همین من با شهدای چزابه عهد بستم که در دل به ولایت امیرمؤمنان علیه السلام ایمان بیاورم و اعمال شیعیان را مخفیانه انجام دهم. از آنها خواستم در این راه کمکم کنند.» 🌷نمی‌ دانم حرف‌ هایش را تمام کرد یا نه، گفتم: «دخترم توکلتان را از خداوند قطع نکنید. ان شاء‌الله شهدا نیز کمکتان خواهند کرد. سعی کنید همیشه به یاد شهدا باشید.» مدتی گذشت.... یک روز در اتاق خود مشغول کار بودم که نامه ‌ای را برایم آوردند. وقتی آن را باز کردم، دیدم از همان دختر خانم بلوچستانی است. نوشته بود: «حاج آقا! به برکت شهدا، رفتار من باعث شد تا خانواده ‌ام نیز شیعه شوند.» : محمدامین پوررکنی 💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚 ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازدواج دو خواهر دوقلو با دو برادر دوقلو هی بگین باجناق فامیل نمی شه کلیپی جذاب و عالی حال دلتون خوب می شه حتما ببینید
منزل اصلی شبی داخل سنگر دور هم جمع بودیم و محفلی با صفا و معنوی داشتیم. در میان ما پیرمرد مؤمن و متدینی بود که چهره اش، حبیب بن مظاهر را به یاد می آورد. نماز را به امامت او خواندیم. شب گذشت. فردا صبح حمید رضا گفت: «دیشب خواب دیدم که مرا به باغ سرسبزی با قصری بزرگ و چند طبقه دعوت می کنند. درختان باغ پر از میوه بود و شاخسارهای آن از بسیاری بار، خم شده بودند. من وارد آن قصر زیبا شدم.» پیرمرد جمع ما که صدای حمید را شنید، خواب را چنین تعبیر کرد: «پسرجان! آقا حمید! پرونده ی اعمال تو کم کم دارد بسته می شود و آن میوه ها و درخت های سرسبز، اعمال تو هستند. تو چند صباحی بیشتر مهمان مانیستی.» آری، حمید فقط چند روز پس از آن خواب میهمان ما بود و در هجدهم فروردین به خانه ی اصلی اش شتافت. راوی: همرزم شهید حمیدرضا نوبخت 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
دلنوشته😔 ‍ يادمـہ كوچيك كه بودم اگه نيم ساعت بابامو نمي ديدم ميزدم زير گريه...😭 اما حالا....مي بينم كـہ چقــــدر عوض شدم...😓 اون روزها براي چند دقيقه دور بودن از بابام "طاقت" نداشتم😩 اما حالا "از روزے كـہ به دنيا اومدم تا الان" ، 💫مهربان تر از پدرم 💫رو گم كرده ام ولے انگار نه انگار...😓 مــهـ❤️ــدي جان... گويند امــامــ هر عصر، بـابـايِ مهـــربـان استــ.... اي مهربان تر از پدر... در این ایام تولدت میخواهم من هم متولد شوم دیگر فراموشت نکنم روزهایم را با یادت شروع و به پایان برسانم و آن کنم که تو خواهی تا.... چشم جهان به دیدارت، بینا شود و به پایان رسد این یتیمی. بابا جان بیش از همیشه دستم را بگیر! ❤️تولدت مبارک❤️ 🌷#🌷
🌷سنگر عشق🌷
دلنوشته😔 ‍ يادمـہ كوچيك كه بودم اگه نيم ساعت بابامو نمي ديدم ميزدم زير گريه...😭 اما حالا....مي بينم
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب بیست ودوم زینب :حنانه میای بریم مشهد ؟ -آره عزیزم زینب زینب:جانم -میگم میشه قم هم بریم ؟ زینب :إه من فکر میکردم تو زیاد ائمه را نمیشناسی ‌-دقیقا درست فکر کردی زینب:خوب پس تو چطور میدونی قم زیارتگاه خاصی داره ؟ -دیشب خوابشو دیدم زینب : ای جانم عزیزم -کی میریم ؟ زینب:پس فردا ۶صبح -زینب میای خونه من قبل سفرمون از امام رضا(علیه السلام )و حضرت معصومه(سلام الله علیها بگی زینب:آره حتما عزیزم زینب که اومد براش شربت بردم اونم شروع کرد به توضیح دادن زینب: حنانه جون امام رضا (علیه السلام ) را تحت فشار قرار دادن و ایشونم برای حفظ جان خاندان و بالاخص اسلام از مدینه تبعید میشن مشهد ایران و تو غربت با سم مسموم میشن از اونجا که تو این خاندان محبت خواهر و برادری ریشه دارد حضرت معصومه(سلام الله علیها)به شوق دیدار برادر به ایران میان که بیمار میشن و در قم دفن میشن حنانه خفقان عصر امام موسی کاظم(علیه السلام ) خیلی شدید بوده به طوری که کمتر فرزندان دختر امام ازدواج کرده بودن روز ولادت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) روز دختره حنانه -جانم زینب: میگم بیا عضو پایگاه بسیج بشو -یعنی امثال منم میتونن عضو بشن زینب: وا تو چته مگه، همه میتونن عضو بشن فردای اونروز زینب منو برد پایگاه عضو کرد بعد اون سفر شلمچه و تغییر عقایدم خیلی تنها شده بودم خانوادم ،دوستام تنهام گذاشتن الان واقعا به دوستای امثال زینب احتیاج داشتم شب چمدانم بستم البته خیلی ذوق داشتم آخه من همش یا ترکیه و دبی بودم یا تو ایران کیش و شمال ... : بانو....ش
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ بیست ودوم ز
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب بیست و سوم با اتوبوس میرفتیم مشهد اما من فقط بغض و سکوت بودم بالاخره رسیدیم شهر مشهد اول رفتیم یه هتل منو زینب تو یه اتاق بودیم زینب : حنانه یه ذره استراحت کنیم ن اهار بخوریم بریم حرم -دیر نیست ؟ زینب: خب خسته ایم یه ذره استراحت کنیم تا عصر میمونیم حرم -باشه بزور برای جلوگیری از ضعف کردن چند قاشقی خوردم هتلمون نزدیک حرم بود ورودی حرم بودیم زینب گفت باید اذن دخول بخونیم من عربی بلد نبودم ماتمم گرفته بود چه جوری بخونم انگار یکی از تو درونم داشت اذن دخول میخونه وارد صحن رضوی شدیم همین که چشمم به گنبد طلا خورد اشکام جاری شد زینب سلام امام رضا(علیه السلام ) را بلند خوند منم باهاش تکرار کردم زینب پاشد نماز بخونه اما من نماز خوندن بلد نبودم 😫😫 زینب :حنانه میای بریم جلو -نه من میترسم خیلی شلوغه زینب: باشه پس تا تو نماز بخونی منم میرم زیارت - باشه زینب که رفت زانوهام بغل کردم و گفتم آقا شهدا منو آوردن اینجا من نماز خوندن بلد نیستم خودت کمکم کن .. ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید .... ... : بانو....ش
🔺فرازی از وصیتنامه اکنون که تمامی جهان برعلیه اسلام به پاخواسته‌اند بر ما واجب است که از کیان اسلام و دستاوردهای انقلاب اسلامی پاسداری کنیم، امروز باید دوشادوش رزمندگان اسلام و در امتداد و تداوم خط شهدا بجنگیم تا دشمن را تسلیم کنیم، من ننگم می‌شود که در خانه بنشینم و در کنار رزمندگان اسلام علیه استکبار جهانی نجنگم. 🌷شهید غلامرضا سیاه‌منصوری🌷 ولادت: ۱۳۴۹/۸/۸ دشتستان، بوشهر : ۱۳۶۴/۱۲/۲۷ جادهٔ فاو، ام‌القصر 💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
🔷بیا باهم بخوانیم دعای فرج به نیابت شهدای گمنام را برا امدن یوسف زهرا س را شهید شهید شهید 🔹بسم الله الرحمن الرحيم🔹 اِلهي عَظُمَ الْبَلااءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ ✨وبراي سلامتي محبوب✨ ✨اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا ✨
هر صبح بایـد به شیرینی آغاز شود شبیه لبخنـــد دلربای تو ... ❣ ❣ سلام به زیبایی لبخند ...
🍃🌸🌼🍃🌸🌼🍃🌸🌼🍃 وصیت شــــــهدا 🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃 با استعانت از خدای متعال و امام زمان (عج) که جانم به قربانش؛ امامی که در سن پنج سالگی بارسنگین من بچه شیعه نافرمان و گناهکار را به دوش کشید و چقدر از دست من خون جگر خورد، مولا جان شرمنده هستم... 📌خلوص در عمل تنها چاره ساز است، ای عاشقان اباعبدالله الحسین (ع) بایستی محتوای فرامین امام خمینی (ره) و رهبر عزیزمان امام خامنه ای را درک و عمل نماییم، بصیرت داشته باشیم تا بلکه قدری از تکلیف خود بابت شکر گذاری به جای آورده باشیم. 🔸بی طرفی در دعوای حق و باطل معنا ندارد و باید در مقابل باطل ایستاد، گاهی شهید شدن آسان تر از زنده ماندن است اما گاهی زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن، درک محیط و بصیرت داشتن مشکل تر از شهید شدن یا مرگ و لقای الهی است. 🌷
💥 هی رفیق !🖐 🔹 ارزش چشمات بالاتر از اونه که هر چیز و ناچیزی و تماشا کنی!!❌ 🔸مراقب چشمات باش که اولین قدمِ به دام گناه افتادن از راه چشم هست.🛤 ‌ ‌‌
✅ در محضر شهید 🌐 به تنهایی کار یک گردان را می‌کرد. در هر کجای خط که سنگر داشت، جبهه دشمن به هم ریخت. لقب گردان تک‌نفره فقط شایسته او بود. 💟 اخلاص، ایمان و تواضع، از سراپای وجودش نمایان بود. ایشان از لحاظ تجربه جنگی و سابقه حضور در مناطق عملیاتی در رتبه فرماندهی تیپ و لشکر بود. 🔆 ولی به دلیل تبحر خاص و منحصر به فرد در کار تیراندازی و تأثیر او در سرنوشت عملیات، به عنوان یک تک‌تیرانداز ویژه و استراتژیک در جبهه‌های جنگ، همیشه خار چشم دشمن بود. 🔮 و سردار شهید حسین خرازی فرمانده لشکر عشق این‌چنین از هم‌رزم شهیدش می‌گوید. شهیدی که سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس و رئیس کنونی هیئت تیراندازی استان اصفهان در وصفش می‌گوید: 🔫 شهید زرین ابتدا وضو می‌ساخت و بعد اسلحه را برمی‌داشت و با ذکر "ما رَمیتُ" تیر را به سمت دشمنان نشانه می‌رفت. او به معنای واقعی کلمه یک چریک مخلص امام زمان (عج) بود. ‌‌