eitaa logo
˼سنگر‌شھدا˹
5.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
38 فایل
•. از‌افتخــا‌رات‌این‌نسل‌همین‌بس‌ڪھ‌ اسرائیل‌قراره‌بھ‌دست‌مــا‌نابود‌بشھ ꧇). .! اینستامون: https://instagram.com/sangareshohadaa?igshid=ZDdkNTZiNTM= • ‌شرایط . - @Sharayett313 •. گردان .- •. @nashenassangareshohada •. -زیــر‌ سایھ حضرت‌قائم . . (꧇ . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🎐 l 🔰 لوح | حاج قاسم سلیمانی: داروی درد من شهادت است. ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
چہ زیـبا وشیرین است یاد گرفتن با شهــدا... داشتـن ڪسۍ ڪه تو را بیش از پیش بہ خــدا برسـاند... ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
🕊♡قسمتی از وصیت‌نامه :)-! 🌻•قال الحسین( ع): «٬ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیاسیوف خذینی٬» اگر دین محمد تداوم نمی یابد مگر با کشته شدن من، پس ای شمشیرها مرا دربر بگیرید . . . 🌹🍃 🕊 ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
(。♥‿♥。) 🕊✿ฺازشهیدبابائی‌پرسیدند . . . عـبـاس‌چـه‌خـبـر‌چـکارمی‌کـنـی‌گـفـت؛ -بـه‌نـگـهبـانی‌دِل‌مـشـغُولم‌تـاکـسی‌جـزخـدا واردنـشـود :) -! 🕊 ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
●شب عمليات به يک ميدان مين رسيديم. يک گردان منتظر دستور من بود. گشتيم تا شايد بتوانیم معبر عراقي ها را پيدا كنيم، اما پيدا نكرديم. متوسل شدم به بي بي حضرت زهرا(س)، قلبم شكست. گريه ام گرفت. نمي دانم چند دقيقه گذشت. يک دفعه گويي از اختيار خودم بيرون آمدم. رفتم سراغ گردان، در يک حال از خود بي خودي دستور برپا دادم. بعد هم دستور حمله. بچه هاي اطلاعات داد و بيداد ميكردند. ●محمدرضا فداكار مي گفت: آن شب حتي يک مين هم عمل نكرد. چند روز بعد كه سه نفر از بچه ها گذرشان به همان ميدان مين افتاده بود ، اولين نفر كه پا به آن میدان گذاشته بود ، يک مين عمل كرد و پايش قطع شد! بچه ها با سنگ و كلاه بقيه مين ها را امتحان كردند، همه منفجر شدند! ✍راوی: شهید عبدالحسین برونسی 📎مسئوول فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع) 🌷 ● ولادت: ۱۳۲۱/۶/۳ ، تربت حیدریه ●شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ ، عملیات بدر ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
•♥️• داعش در افغانستان ۷۰ نفر را کشت و زنان و دخترانشان را به اسیری برد . . . درست همان لحظه چندین کیلومتر آنطرف تر ، شهید حججی را اسیر کردند ! گرفتی رفیق ؟! مدیونیم حقیقتا :) 🕊 ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔽 براى دانلود كليپ هاى بيشتر به كانالمـــون يه ســرى بزنين دست پُــر مياين بيرون😉👇🏻 @seyedoona_eitaa 🔽 ضمنا از صفحه اينستامــون هم غافل نشين،اونجا هم دورهميم 👉🏻 instagram.com/seyedoona لطفا نشر دهيد🎥💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╬๑🕊🌱๑╬ -💔 ❀پرسیدی پس از شما چه کردیم ؟ جوابت دادم: هیچ! از حرمت لاله ها نوشتیم، در حالی که پایمان روی لاله ها بود٫🥀🍃 ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
شروع پارت گذاری:👇👇 رمانی ✨تحولی بزرگ را رقم میزند رفیق✨
[رهـــــآݜـــدهـ](آراز) ✍🏻نویسنده≈ 6⃣ #6 نمیدونم این جمله از کیه! ولی هرکی گفته دمش گرم: «به سیاهی شب دچار شدیم» تبعید شدیم به تاریکی،دچار شدیم ب سردرگمی... نمیدونم چی درسته چی غلط؛فقط میدونم بودن من اطرافیانمو اذیت میکنه. تاکِی نگاه های نگران مادرمو بخاطر بیرون زدنم تحمل کنم؟تا کی وقتی عصبی میشم وکارام دست خودم نیست ،اشک های آرزو رو تحمل کنم؟تا کی پای کلی نصیحت بشینم!که همش به خاطر دلواپسی های پدرانست. تنها که باشم،خودمم‌وخودم ؛دیگه محیور نیستم عذاب کشیدن خونوادمو ببینم. امشبم مثل هرشب،خواب با ساعت۵قرار داد بسته. دیگه همه چیز تکراری شده!همه چیز.دیگه هیچی حالمو خوب نمیکنه،بی تفاوت شدم. چم شده؟! دیگه حالم ا این سوال بهم‌میخوره.اینقدر که تکرارش کردم. نمیدونم خوابم برده بود یا نه! آلارم گوشی که بلند شد؛فهمیدم ی روز مزخرف دیگه شروع شد. همون پیرهن چارخونه‌دار قهوه‌ای رو با یه شلوار کتان قهوه‌ای سوخته پوشیدم.حوصله سشوار و ژل نداشتم،به همون شونه خالی اکتفا کردم. گاه تو آینه به خودم نگاه میکنم و میگم: واقعا من همون آرازم؟! رفتنی ،نمیتونستم قید سرویس رو بزنم،مادرم موقع رفتن بدرقن میکرد.انگار نه انگار دیگه،۱۹ساله شده بودم. شاید دلیل اصرارم برای دوری از خونوادم همین محبت بی دریغشون بود. من با بی محبتی ،با نامفهومی هام،همه محبتشون رو له میکردم... @sangareshohadaa
[رهـــــآݜـــدهـ](آراز) 7⃣ #7 فک کنم امتحان امروزهم به فنا بره. هوووووف . هنوز درسای آخرو مرور نکردم، جزوه تو دستمه و ذهنم یه جای دیگه مشغول... از سرویس که پیاده شدم،یه کش و قوسی به خودم دادم؛سرم تو جزوه هام بود که دستی محکم روی سرم نشست. ی لحظه گیج بودم ، سرم رو که برگردوندم محمدمسیح‌رو دیدم. من:اییییی بی******. مسیح:خجالت بکش‌بابا.تو کی میخوای جلوی اون دهنتو بگیری؟!پیرمرد شدی بابا. گفت و یکی از همون خنده های صمیمیش زد.همون هایی که منو بد معتادش کرده بود. من:تو کی میخوای دست هرزتو جمع کنی؟! مسیح:بروبابا.اینقدر میزنمت تا آدم بشی. من:فداتم به مولا. مسیح:مخلصیم سالار. حالا ب جااینکه اینجا وایسی هندونه زیر بغلم بزاری ، راه بیوقت که تبسمی الان میره سر کلاس. من:ببین ممد... مسیح:خودم میدونم\:امتحان رو یه کاریش میکنم. بگو ،چرا این همه مهربون شدی... من:فدایی داری عاخه. مسیح:میدونم. من:خفه مسیح:عهههه! امتحان‌رو که دادیم،با ممدمسی جیم زدیم. همون کافه‌ی دنجِ کتاب.همون پاتوق همیشگی،همون قهوه های ناب‌وکمیاب!دوباره شد پناهگاه ما پناهنده‌های بی‌پناه... مسی:آراز داداش!چه مرگته؟!چندروزه خودت نیسی؟چت شده! من: مسی:یه چی بگو لنتی!هی میگم ، هیچی نگو! خودش میاد میگه. خودش بخواد حرفی میزنه. نه انگار داداشمون خفه‌خون گرفته! یا اینکه من الان نامحرم شدم؟! من:ببین مسی!چرت و پرت نگو.من الان یکم درگیرم همین! مسی:درگیر چی؟! مثل آدم بنال ببینم! من:ببین.تاحالا شده یه چیزی گم کنی؟ مسی:آره! من:یه چیزی گم کردم، تا پیداش نکنم آروم نمیشم... مسی:خب اون*****. لا‌اله‌ال‌الله!خب اون دهنتو بجنبون،ببینم چی گم کردی!گوشیتو! عب نداره بابا ؛جایی نرفتیم که،ی دور میریم مدرسه رو میگردیم پیدا میکنیم... این ماتم داره داداش؟! من:کمکم میکنی داداش پیداش کنم؟! مسی:گوشیتو من:تو بگو هستی داداش؟! مسی:فداتم.تو فقط بگو چی! من:خودمو مسی:اینجا نشستی که! من:داداش!به قرآن نیستم.گم شدم،بیا بریم بگردیم... مسی:داداش! من:جاااانم. مسی:تاحالا اشکاتو ندیده بودم،حتی سر قصه ترانه! چی به سرت اومده؟! من:هی داداش! مسی:پاشو بریم یه ذره راه بریم،پاشو!! ازکافه که زدیم بیرون،من بودم و مسی. دیگر خودش میداند؛سکوت ک میکنم باید حرف هایم رو از سکوتم بخونه...
˼سنگر‌شھدا˹
[رهـــــآݜـــدهـ](آراز) 7⃣ #7 فک کنم امتحان امروزهم به فنا بره. هوووووف . هنوز درسای آخرو مرور نکر
نظراتتون درباره رمان چیه؟! آیا میخونید!؟ تا نیم ساعت بعد از پارت گذاری منتظر انتقاداتتون هستم😉🌹👇👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16156291668029
هـــــم خودشان بودند وهم لباس هـــــایشان... ڪافے بـــــود بـــــاران🌧 ببارد تا عطـــــرشان در ســـــنگرها بپیچد:) ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
"اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِكَ" •• "خدایا نفسم را در برابر تقدیرت، آرام قرار بده " ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
اوایل اسفند سال ۱۳۹۴ بود. رفت داخل حرم امامزاده علی اکبر(ع) زیارت کرد و برگشت به حیاط حرم. دنبال مزار کسی می‌گشت. پرسیدم: «دنبال چی می‌گردی؟ قبر کسی از آشناها اینجاست؟» گفت: «اینجا یه شهید مدافع حرم مدفونه.»🌱 پرس و جو کرد و گشت و بالاخره پیدایش کرد. سر مزار شهید نشست و زیر لب زمزمه می‌کرد. انگار دوست نداشت که به این زودی‌ها این گفت‌وگو به پایان برسد.🙃:) کنجکاو شدم که ببینم مزار کدام شهید او را به خود جذب کرده است. جلو رفتم، روی سنگ مزار نوشته بود: شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری.🕊❤️ 🔖همسر شهید عباس دانشگر ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
یاسر‌ به‌گوشے!؟ به‌بچه‌ها‌بگو‌ما‌ڪه‌رفتیم ولے حواسشوݧ به‌"حیات‌عندࢪب"شهدا‌باشه خط‌به‌خط‌چیزۍ‌ڪه توفضاۍمجازۍمےنویسݧ ࢪو‌همہ‌شهدا‌مےبینݧ نڪنه‌شࢪمنده‌شھدا بشݧ..(: آره‌خلاصھ🚶🏽‍♂..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
🌷 دنج ترین جای دنیا برایش ؛ کنج کانالی که معطر به بوی خدا بود ... ❣همسفر با شهدا❣ ﴿سنگࢪشہدا﴾ ↻[💖🌱]@sangareshohadaa
🍃 بانــو اگر حجابے والاتر از چــادر وجود داشت حضرت زهرا 💚(س) ڪہ سرور زنان عالم است آن را بہ سر میڪرد ☝️یقین بدار ڪہ چــادر 💖 پوشش سروران است👌💚 سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی زخمی و شهید شدند تا ما حجابمان را حفظ کنیم.....😔🌹 ❤️ سنگࢪ‌شہداツ 🌸 ⃟🌸@sangareshohadaa🌸 ⃟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا