eitaa logo
˼سنگر‌شھدا˹
5.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
38 فایل
•. از‌افتخــا‌رات‌این‌نسل‌همین‌بس‌ڪھ‌ اسرائیل‌قراره‌بھ‌دست‌مــا‌نابود‌بشھ ꧇). .! اینستامون: https://instagram.com/sangareshohadaa?igshid=ZDdkNTZiNTM= • ‌شرایط . - @Sharayett313 •. گردان .- •. @nashenassangareshohada •. -زیــر‌ سایھ حضرت‌قائم . . (꧇ . .
مشاهده در ایتا
دانلود
[رهـــــآݜـــدهـ](آراز) ✍🏻نویسنده≈ 1⃣8⃣ کار خونه که تموم شد،تازه تونستیم یه نفس راحت بکشیم!! ابتدایی ترین وسایل فراهم شده بود. ب لطف وسایل برقی کهنه مامان،خونه برای ی زندگی مجردی تکمیل شد. بعد ناهار ،مامان وسایلشو جمع کرد ک بره؛آرزو خیلی اصرار کرد ک بمونه،ولی شاید نگاه های معنی دار من منصرفش کرد. قبل رفتن ،مامان صدام کرد تو اتاق و گفت: ببین آراز!برای بار آخر داریم میگیم بهت. یه کاری نکن اعتماد ما بهت از بین بره،هر وعده غذا هم حق نداری زنگ بزنی فست فودی!! مراقب خودت باش،یه موقع هایی سر زده اومدم،نبینم ی چشمت اشک ی چشمت خون باشه هااااا. فقط امیدوارم این تنهایی،حال و روز داغونتو سر جاش بیاره. خیلی خوشحال میشم مامان نگرانمه . دستشو بوسیدمو تشکر کردم. مامانینا که رفتن ،من موندم ی حجم عظیمی از فکرو خیال... نشستم رو مبل ،دقیقا روبه روی تلویزیون خاموش. شاید کمی دقت و یاداوری ، منو برد ب گذشته...* *در رو که باز کردم!ترانه با ی لبخند عمیق کاسه آش رو روبه‌روم گرفت: بفرمایید!اینم آش ترانه پز ، برای جناب آراز خان. کاسه آشو گرفتمو یه لبخند ب پهنای صورتم زدم، با ضعیف ترین صدای ممکن گفتم: حالا این ترانه خانم آشپز ، کی وقت داره با آقا آراز ی سر بیرون بره؟! ترانه ک معلوم بود از خداشه ولی میخواد خودشو لوس کنه گفت: حالا ببینم کی وقتم آزاده!!! اوووووم.... بزار ببینم ، من که همیشه وقتم پیش آقا آراز آزاده، پس بهتره ساعت ۵ تو کافه کتاب همو ببینیم!!! لبخند شیطنت آمیزی زدو جینگ فنگ الفرار ب طبقه پایین. خندم گرفته بود از این همه دیوونه بازیش. ساعت۵به بهانه گیم ، زدم بیرون. عاخه کافه کتابم شد جا؟؟ از سلایق عجیب و غریب ترانس دیگ. کفشش جلوی ‌واحدشون نبود، انگار زودتر رفته که ب قول خودش، یکم فیلم سینمایی باشه. تا برسم کافه، اذان رو زدن، جینگ‌فنگ ی نمازی خوندم و خودمو رسوندم کافه. نشسته بود کنار یه میز دونفره، سرشم کرده بود تو گوشیش. از همین پشت شیشه هم جذابیتش دلبری میکنه. یهویی ،جوری که صندلی صداش دربیاد، پریدم جلوش: اییی مرگ درد کوفت هوناق تو شکم دشمنت. زهره ترک شدم آراز!!! لبخند پیروزمندانه ای زدمو گارسونو صدا زدم. از هرچیه این کافهذکتاب بدم بیاد، عاشق این لفظای گارسونام: «غذای روح چی میل دارید؟!» وقتی هم کتاب سفارشی رو میارن با ی لحن خاصی میگن: «نوش روحتون» از قهوه های خاصش نگم . همونایی که کنار غذای روح سرو میشه. ترانه:هووووووووی آراز!! من:جانم! ترانه:میگم! اگه ی روزی دیگ من نباشم، قول میدی به من فکر نکنی؟! سنگر شهدا