[رهـــــآݜـــدهـ](آراز)
✍🏻نویسنده≈ #میــم_دور_از_میـم
2⃣0⃣ #20
حس خیلی بدیه، ک تو ی دنیای دیگهای باشی؛یه دفعه ای پرتت کنن تو ی دنیای دیگه!
بد تر از اون اینه ک ، زودتر از دنیای قبلی بهش عادت کنی!!!
و بد تر از اون اینه ک، دیگ کمکم حالت بهم بخوره از هرچی ک هست و بخوای برگردی؛ولی اونایی که پرتت کرده باشن تو دنیای جدید،هرچی پل هست رو خراب کرده باشن.
نتیجه تموم این حرفا ، میشه فرار!
اونم از نوع سمت جلوش!!\:
داغون بودم ، هنوز بلند نشده بودم لباسامو عوض کنم!
همونطور با اون تیشرت و شلوارلی پهن زمین بودم.
موهامو تو دستام گرفته بودم و ب دلیل این حال و روزم فکر میکردم.
صدای مداوم آیفون مجبورم کرد بلند بشم.
از پشت دوربین کسی معلوم نبود.
خواستم بیخیال بشم، که دوباره صداش دراومد.
من:بله؟!
کسی جواب نداد.گوشی رو گذاشتم ، ولی دوبارع صداش دراومد.
من: آزار داری؟!
...:مثل همیشه داغون!!
از صدات میشه تشخیص داد چقدر داغونی!
من:مسی!
از صداش معلوم بود ممده.
صداش ک زدم با همون لبخند کجش اومد جلو دوربین.
مسی:جانم!
خیلی خشک گفتم بیا بالا.
بعدشم در رو باز کردم.
درِ واحد رو پیچ کردم ، طوری که با ی هول باز بشه.
خودمم ولو شدم رو کاناپه کنار در.
سرمم از پشت آویزون کردم و چشمامو بستم.
وارد ک شد ، بدون هیچ سوالی ، ی سری مشما رو گذاشت رو میز آشپزخونه.
دمپایی پرت شده منو پوشیدو اومد خودشو انداخت کنارم روی کاناپه.
بعد ی سکوت تقریبا طولانی، چشمامو باز کردم دیدم نشسته خوابیده.
اول پیش خودم گفتم بیدارش نکنم ولی مگ اینجا خوابگاهه.
من:هووی مسی!!مسیییییی!!!
بیچاره هول شده بود.
انگار تازه چشماش گرم خواب شده بود!
ی چند ثانیه ای با چشم خواب الود خیره شده بود ب چشمام.!!
مسی:هاااا چی شده؟!
من:هیچی نشده،فقط ی دو دیقه نیومدی ،خوابتو واسه من اوردی\:
مسی:خیلی بی وجدانی!!
من دیشب اصلا نخوابیدم،نگران توعه بیشور بودم!
اینقدر با دلخوری گفت، ک ی لحظه شرمنده شدم.
من:خوووو!که چی؟!
مسی:هیچی!فقط یکم آدم باش...
ی ذره جواب پیام بده همین.
سنگرشهدا