•
#ریحانه
🌸🍃
چادرانه
.
\"حجابٺ\" را محڪمـ نگھـ دار...🧕
.
نگـاه 👀 نڪن ڪھـ اگـر
حجاب و فڪر🧠 درسٺ داۺٺھـ باۺے
مسخـره اٺ مےڪنند😒
آنھـا ۺیطـان😈 هستند...
.
ۺُما👈🏻 بھـ حضرت زهـرا ( س ) 💚
نگــ👀ـاه ڪن ڪھـ
چگـونھـ زیسٺ و خودۺ را حفـظ ڪرد...😌
.
فرازی از وصیٺ :
ۺھــید سیـد محـمد ناصـر علـوے بھـ خـواهرۺ😢🤲🏻🌸🍃
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
@sangareshohadaa
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
971130-06.mp3
3.82M
🎧 زمينه|مادردريا
🎤 #محمدحسین_پویانفر
📍 شهادت حضرت ام البنين(س)
#ام_البنین یعنی عباس داشته باشی
و بگویی:
از حسین چه خبر؟ 💔
#وفات_حضرت_ام_البنین
#مادر_ادب
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
@sangareshohadaa
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
🥀°•.حیعلیالعزاءفیماتمامالعباس
عزای مادر عباس است!
🖤°•.یا ام البنین سلام الله علیه
#وفات_حضرت_ام_البنین
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
@sangareshohadaa
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
♥️🌿
عارفے را گفتند:
چگونه تنهایے را تحمل میکنی؟
گفت:من همنشین خدایم هستم
هر وقت خواستم
او با من سخن بگوید،
قرآن میخوانم...
و هرگاه بخواهم
من با او سخن بگویم،
نماز میخوانم...
@sangareshohadaa
💚حضرت عباس باب الحوائج بودن را از مادرش ام البنین آموخته است
سالروز #وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین
#مادر_ادب
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
@sangareshohadaa
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
یڪ نفࢪ میگفت
وقتۍ میگویے❀اعوذ باالله ❀ چیزی فراتࢪ از پناه بࢪدن به خدا است✨
یڪ چیزے توی مایہ های "خدایا بغلم کن.."♥
قلب من به تنگ آمده
اعوذ باالله:).......🙃
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
@sangareshohadaa
🌹*・゚゚・*:.。..。.:*゚:*:✼✿
خانم جان
التماس دعا 💔
وفات خانم ام البنین را تسلیت عرض می کنم 🥀 🖤
#حضرت_ام_البنین
@sangareshohadaa
🌱✨به نام شنونده ے راز ها✨🌱
°•|📚|•°#رمان
#حسرت_چشمانش.
#پارت3
...نمیدونم چی بود،چه حسی تو وجودم بود که اون روز منو کشوند سمت گوشیم یه پیام به دستم رسید نوشته بود یکی از لینکارو انتخاب کنو بزن روش چون عدد شانسم عدد7هست هفتومین لینکو کلیک کردم یه کارت پستال الکترونیکی بود وقتی باز شد عکش یه شهید اومد رو صفحه گوشیم زیرش نوشته بود 《شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی》ته دلم لرزید ناخوداگاه شروع به اشک ریختن کردم انگار یه چیزی تو دلم جوونه زده بود .گوگل و زیرو رو کردم تا زندگی نامه ے شهیدو در بیارم وقتی زندگی نامرو خوندم دیگه مطمئن شدم آشنایی با این شهید اتفاقی نیست،خیلی جالب بود اونم متولد آذر ماه بود و رشتش تجربی بود درست مثل من!!یاده یه جمله ای افتادم که خیلی وقت پیش از یکی شنیده بودم که میگفت نیاز نیست تو شهدا رو انتخاب کنی اونا تورو انتخاب میکنن..
رفتم یکم تو فضای مجازی چرخ بزنم که چشمم خورد به یه گروه مذهبی ،کی منو اینجا عضو کرده؟!.
کم کم داشتم حس میکردم همه ی اینا یه تلنگره...که بادیدن پی دی اف کتاب سه دقیقه در قیامت مطمئن شدم که خدا داره میگه دستمو بگیرو یاعلی بگو...
شروع کردم به خوندن کتاب انقدر غرقش شده بودم که اصلا متوجه نشدم هوا تاریک شده،کتابو همون روز تموم کردم !
وحشت از گذشته داشتمو ترس از آینده..اون شب تا صبح فکر کردم به گذشته ،به اتفاقات امروز که یقین دارم اتفاقی نبوده،به آینده ..
به همه چیز فکر کردم ناخوداگاه رفتم سمت کمد و چادرمو از ته کمد کشیدم بیرون بوی خاک میداد 🙂
یه رو سری انتخاب کردم سرم کردم اینبار متفاوت تر از همیشه بدون اینکه یه تار از موهام بیرون باشه چادرمو سرم کردم یه لبخند به خودم زدم آره درستش همینه همین راهو ادامه بده....
از فکرو خیال اومدم بیرون رسیده بودم سر کوچه ببین چقدر تو فکر بودم که نفهمیدم کی رسیدم ،ماشینو جلوی در پارک کردم و پیاده شدم در خونرو باز کردمو شروع کردم یکی یکی خریدارو گزاشتم تو خونه چنتا از خریدا هنوز مونده بود که در خونه روبه رویی باز شد....
#ادامه_دارد
#کپی_حرام
نویسنده:خانم ټرابیان.
منتظر نظراتتون هستم👇🏻
@omg1753
باما همراه باشید🌹
💍@sangareshohadaa💍
˼سنگرشھدا˹
🌱✨به نام شنونده ے راز ها✨🌱 °•|📚|•°#رمان #حسرت_چشمانش. #پارت3 ...نمیدونم چی بود،چه حسی تو وجودم بود
پارت سوم تقدیم نگاه زیباتون☺️
ولی زیاد نشدیما🙁