eitaa logo
سنگر شهدا
2.4هزار دنبال‌کننده
96هزار عکس
7.5هزار ویدیو
89 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 معرفی شهید شمس اله شفیع پورحیدری نام پدر: صفر شغل(ها): پاسدار وظیفه تاريخ تولد: 1-2-1346 شمسی محل تولد: مازندران - فریدونکنار تاريخ شهادت : 22-1-1366 شمسی محل شهادت : خرمشهر دلیل شهادت : بمباران شیمیایی گلزار شهدا: نام گلزار:شهدای حیدرکلا در جوار امامزاده فخرعلی (علیه السلام) شهر:مازندران - فریدونکنار 🔴مختصر زندگینامه: شهید شمس الله شفیع پور حیدری (۱۳۴۶ فریدونکنار _ ۱۳۶۶ خرمشهر) متولد شهرستان شهید پرور فریدونکنار در استان مازندران است. ایشان در خانواده‌ای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه ‌السلام متولد شد، مادرش خیرالنساء و پدرش صفر نام داشت. شمس الله شفیع پور سرباز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا و در رسته فنی مهندسی به اسلام خدمت می کرد که در ۱۳۶۶/۱/۲۲ هجری شمسی در منطقه خرمشهر شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک این شهید عزیز پس از تشییع در گلزار شهدای فریدونکنار و در جوار مقبره امامزاده فخرعلی (علیه السلام) به خاک سپرده شد. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش. @sangareshohadababol
؟ . ▪️اسمش بود.ولی صداش میکردند.دیپلم رشته داشت.سال ۵۸ وارد سپاه شد.مهرماه سال 1359، عزم كرد؛ اما چون حضورش به ‌عنوان در ضروري بود، با خواسته‌اش موافقت نشد. از اين‌رو، از سپاه داد و داوطلبانه در کسوت تك‌تيرانداز، راهی شد.مدتی بعنوان معلم به پیرانشهر رفت. دوباره از او دعوت که که به برگردد. . ▪️سال ۱۳۶۰ تيپ 25 را به عهده گرفت.همان سال در مجروح شد و بعد آن مشاور فرمانده تيپ 2 در عمليات بيت‌المقدس شد‌. پذيرش منطقه 3 سپاه ( و )_مسئول پرسنلي قرارگاه‌ بسيج ناحيه دیگر سمت های عسگری در جنگ بود.تو بهش میگفتن آچار فرانسه لشکر‌.سرانجام سردار عسگری در اسفند ۱۳۶۴ در عملیات والفجر هشت رسید.شادی روح سردار عسگری قاری .🇮🇷🌷 . @sangareshohadababol
💢 مهدی خاتمی ( ) : ۱۰ ۱۳۶۵ : . ▪️محمد خاتمی (برادر شهید) : «هر بار که برادرم می‌خواست به جبهه برود، زنگ می‌زد و خداحافظی می‌کرد ولی بار آخر نمی‌دانم چرا اصلاً دلم نیامد که با او خداحافظی کنم، فقط به من گفت:« یک چمدان خانة آبجی دارم، داخلش یک نوار هست مواظب آن باش. »وقتی خبر شهادتش را شنیدم، رفتم تهران منزل خواهرم، از داخل چمدان نوار را گرفتم و گوش دادم. دیدم الرحمن است. شهید الرحمن خودش را قبل از شهادت خوانده بود.» . @sangareshohadababol
💢 بهرام تبسمی . بچه ی بود.همیشه رو لبش خنده بود.سال ۶۱ هفده ساله بود رفت . تو چندتا شرکت کرد و چند باری مجروح شد.مسئول تیم آر پی جی زن ها بود.دهم ۱۳۶۵ تو ترکش به سر و صورتش اصابت کرد و رسید. . @sangareshohadababol
💢 حسن هدایت زاده گنجی متولد ۱۳۴۷ گنج افروز بابل بود. هجده سالگی رفت جبهه. تو جبهه امدادگر بود.۱۰ اسفند ۱۳۶۵ تو شلمچه بر اثر اصابت ترکش بشهادت رسید ... . ▪️ فدای اون و حسن جان...شادی روحش . @sangareshohadababol
💢 عباس اکبری ( آمل) ، دهم ۱۳۶۲ : . : ▪️من يك جمله به مزدوران و منافقين داخلي دارم كه اي منافقان بدتر از كفار! اگر شما تمام خانه­هاي ايران را بمب­گذاري كنيد و اگر شما همه ملت را بكشيد، حتي اگر يك نفر از ماها نماند، بدانيد كه همان يك نفر قيام خواهد كرد و زير بار ظلم و ستم منافقان نيرنگ­باز نخواهد رفت. . ▪️و در آخر وصيت مي­كنم همان­طوري كه با لباس سپاه عروسي نموده­ام، مي­خواهم با همين لباس اگر امكان داشت، مرا دفن كنيد و اگر لياقت آن را داشته­ام مرا در مزار بغل آن دو شهيد گرامي و بزرگوار به خاك بسپاريد.بارالهي من نمي­خواهم كه در بستر بميرم ياريم كن تا به راهت در دل سنگر بميرم .اميدوارم مرا ببخشيد كه سر شما را به درد آوردم و وقت گرامي­تان را گرفتم. . @sangareshohadababol
❤️۱۱ اسفندماه سال ۱۴۰۲ چهلمین سال‌روز شهادت برترین تک‌تیرانداز تاریخ نبردهای نظامی جهان، سردار جانباز، شهید عبدالرسول زرین، مقارن است با برگزاری دوازدهمین دوره‌ی انتخابات مجلس شورای اسلامی. و چه زیباست، تفاهم انگشت سبابه‌ی من با شهید زرین، او در زمانه‌ی خود، با فشار انگشت بر روی ماشه‌ی تفنگ، حماسه‌ها آفرید، و من هم با همین انگشت، حماسه‌ها می‌آفرینم. آری، هدف نشانه‌گیری من و شهید زرین یکی است، و نتیجه‌ی حاصله، پیروزی بر دشمن است، ان‌شاءالله (شهید زرین، همو که شهید خرازی او را گُردان تک نفره صدا می‌زد). ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💠 سخن حکیمانه شهید آوینی: «سِرِّ پیروزی ما در جبهه های جنگ با اَبَرقدرت ها همین است که ما هرگز متکی به سلاح نیستیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود، پیروزی ما موکول به همپایی با قافله نظام اقتصادی و صنعتی غرب می شد. همانطور که ذکر شد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتاب های رسمی تاریخ شُسته بودند!» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» @sangareshohadababol
🌹شهدا شمع محفل بشریتند 🔸۱۳ اسفندسالروز شهادت شهید والا مقام علی کردان را گرامی می داریم... نام پدر: مقیم تاریخ و محل تولد: ۱۳۳۴/۴/۱۰ روستای ولویه علیا تاریخ و محل شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۱۳ شلمچه تحصیلات:ابتدایی عضویت: بسیجی وضعیت تاهل: متاهل دارای فرزند مزارشهید: گلزار شهدای روستای ولویه علیا 🌹قسمتی از وصیت نامه شهید: ...ازاینکه خداوندسرمایه بزرگی به من عطا کرد که آن ایمان به جهادوشهادت است و این افتخاربزرگ نصیب من شدتایک خدمت ناچیزی به انقلاب اسلامی بنمایم. 🌷شادی روحش صلوات... روابط عمومی ستادیادواره شهدای بخش چهاردانگه... ✅ @sangareshohadababol
🌹نیمه شبی از خواب برخواستم و نماز شب خواندم. صبح شهید رفیعی به من گفت: «اگر می‌خواهی با ما باشی، از خدا شهادت نخواسته باش زیر ما فعلاً کار داریم و تا جولان می‌خواهیم برویم، ما را که می‌بینی، کافی است، یک چشمک به خدا بزنیم.» 🌷مدتی بعد در عملیات خیبر حدود ده کیلومتر با الغدیر فاصله داشتیم. شهید رفیعی قدم‌های بلندی برمی‌داشت. خودم را به او رساندم و گفتم: «یعنی ممکن است اسیر شویم؟» نگاهی به من کرد و لبخندی زد که تیری به سرش اصابت کرد و با گفتن «یا حسین» به زمین افتاد. تیر به کلاه خورد، طرف دیگرش مثل یک غنچه باز شده بود. 🌷کنارش دراز کشیدم و صورت به صورتش چسباندم. با او حرف می‌زدم، خون داغ سرش حباب می‌شد و به صورتم می‌پاشید. حس کردم کالک عملیات را همراه دارد. آن را درآوردم. آرم سپاه را از روی سینه‌اش کندم. همه مدارک خود و او را چند متر آن طرف‌تر با نارنجک منفجر کردم. پی.ام.پی عراقی نزدیک شد و مرا اسیر کرد اما او چشمک را زده بود. 🌹خاطره ای به یاد شهید گرانقدر، ابوالفضل رفیعی سیج ✅ @sangareshohadababol
بر اثر اصابت گلوله آر پی جی به شهادت رسید و پیکر پاکش ۸ سال در شلمچه ماند ، و بعد از سالها استخوان هایش در ماه رمضان سال ۷۳ بازگشت .. 🌷شهید زاده🌷 🇮🇷 @sangareshohadababol
🌷شهید 🌷 حجاب شما سنگری است آغشته به خون من که اگر آن را حفظ نکنید به خون من خیانت کرده اید. 🇮🇷 @sangareshohadababol
🌨 🗓امروز ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ مصادف‌با سالروز: 🦋ولادت شهید 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات 🇮🇷 @sangareshohadababol
والا مقام جعفر و ناصر بذری سه برادر از راست: 1-🌷شهید ناصر بذری 2-🌷شهید جعفر بذری 3- حاج نادر بذری سال 1365 هفت تپه محل شهادت جعفر شیرسوار @sangareshohadababol
1️⃣ شهیدان جعفر و ناصر بذری؛ یک گلوله دو برادر بابلی را آسمانی کرد 🔹منو برادرام در جبهه های مختلف بودیم ولی هیچ زمانی باهم در یک منطقه نبودیم ولی در اسفند سال ۶۵ این فرصت پیش اومد باهم در هفت تپه بودیم.قبل از عملیات فرصتی پیش اومد و جعفر و ناصر تصمیم گرفتند به مرخصی برن منو هم همراهشون به اجبار بردن. سه روز در بابل بودیم. باهم قبل از عملیات کربلای ۵ مرحله سومش برگشتیم گردان ما که حمزه سیدالشهدا(ع) بود، رفت خط سوم شلمچه و بچه‌های گردان ویژه شهدا هم فرداش اومدن پیش ما. 🔸ناصر و جعفر در جنگ با هم رقابت بامزه ای داشتن، جعفر به شوخی می‌گفت تجربه جنگی من بالاتره و با هم کل کل می‌کردند. یادم است ناصر به من گفت نادر بند حمایلم را کیپ کن ،جعفر گفت یک نظامی که بند حمایلش رو یکی دیگه صفت کنه بدرد جنگ‌نمیخوره. . بعد از کمی گفت و گو سوار کامیون شدند و رفتن . آخرین صحنه‌ای که از هردوشون به یاد دارم، این است که به علامت خداحافظی دست‌شون را تکون دادند و از من خداحافظی کردند. 🔹شب شد وگردان ویژه رفت واسه عملیات. انفجارها خیلی زیاد بود. معمولا دقایق اولیه عملیات تلفات بیشتری داریم و بعد از حدود دوساعت معاون گردان ما اکبر خنکدار گفت بچه‌ها آماده باشید بریم جلو. ما هم آماده شدیم و رفتیم منطقه عملیاتی کانال نونی چند تا شهید ومجروح رو اطراف دیده بودم . باید دنبال برادرانم می‌گشتم. هر شهیدی را که می‌دیدم یاد حضرت زینب(س) می‌افتادم.اصلا چرخیدن میون جنازه ها اونم به منظور پیدا کردن برادر کار ساده ای نیست.پیداشون نکردم توی دلم گفتم ان شاءالله چیزیشون نشده واز رزمنده ها خبر داداشام رو میگزفتم که جواب درست حسابی نمیشنیدم 🔸رفتم داخل سنگر و نماز خوندم. اون موقع ۱۸ سالم بود. دوست صمیمی من مفید اسماعیلی اومد و گفت نادر برو فرمانده گردان کارت داره .با دلهره سمت سنگر فرمانده گردان حرکت کردم.فاصله ۳۰ متری رو ۲۰ دقیقه طول کشید که برسم .غلام اوصیا واکبر خنکدار وتعدادی دیگه از بچه ها رو در سنگر فرمانده گردان دیدم .اکبر خنکدار گفت وسایلت رو را جمع کن برو . علتش را پرسیدم که گفت برادرت ناصر مجروح شده و باید برگردی. گفتم نمی‌رم اما فرمانده اصرار کرد. وقتی باز هم مخالفت کردم، با گریه گفت جعفر شهید شده برو 🔹خبر شهادت جعفر خیلی اذیتم .مثل یک بچه کوچولو بی اختیار بغل اکبر آقا رفتم وگریه میکردم. همه دلداری‌ام میدادن. داخل سنگر داشتم گریه می‌کردم که یکدفعه شنیدم یکی گفت جعفر رو آوردن رفتم و دیدم تویوتایی دم سنگره غلام اوصیا گفت جلوی نادر رو بگیرین . با حرفش بیشتر شک کردم و پریدم بالای تویوتا دیدم پشت تویوتا زیر پتو دوتا شهید است.سمت چپ پتو رو کنار زدم. دیدم جعفر است که پهلوی راستش مورد اصابت ترکش قرار گرفته . ۱۰ دقیقه بالای سر شهیدم گریه کردم. هنوز بدنش گرم بود. بوی خاصی می‌داد. جعفر ۲۶ ساله بود و دو تا بچه داشت. بعد از شهادتش فرزند سومش به دنیا اومد 🔸یک شهید دیگه هم هنوززیر پتو بود که من چون سرگرم جعفر بودم ندیدمش هنوز بالای تویوتا بودم و عاشقانه‌ترین و برادرانه‌ترین حرف‌ها را به جعفر می‌زدم دیدم بچه های گردان دور تویوتا رو گرفتن وهمه اشک میریزن.تصمیم گرفتم بچه ها رو بیش ازین اذیت نکنم .گفتم شهید بغل دستی رو ببوسم وبیام پایین پتو رو کنار زدم وصورتم رو نزدیک صورتش بردم تا ببوسمش ولی دیدم چقدر این شهید شبیه ناصره. همین لحظه بچه‌ها که تمام حرکاتم را زیر نظر داشتند، گریه شون بیشتر شد. فهمیدم چیزی رو ازم پنهون میکنن.خوب نگاه به شهید کردم مخصوصا به موهای سیاه وصافش چشام اشتباه ندیده اون داداشم ناصر بود.برادر بوی برادرش رو میشناسه.تنش رو بو کردم بوی خودش بود.دیگه چیزی نمیفهمیدم. وواقعا از پا افتادم.با بی حالی به دوستام گفتم شما که گفته بودید فقط جعفر شهید شده، . 🔹مثل دیوونه ها وسط دوتا شهید نشستم .توی این ۵ سال جنگ هیچکی حتی دوستای صمیمی من منو این حالت ندیدن نادر بذری شلوغ ترین فرد گردان که همیشه سعی میکرد به همه روحیه بده حالا دیگه احتیاج داره یکی دیگه بیاد دستشو بگیره.موندن من دیگه به صلاح نبود چون بجه ها تضعیف میشدن.منو از پشت تویوتا پایبن آوردن ویکی از بچه ها چندین بار زد توی صورتم تا از دست نرم.دیگه نفهمیدم چی شد. فرمانده ش گفت یک خمپاره وسطش ستون میفته وهردوتاشون با یک گلوله شهید میشن . @sangareshohadababol
2️⃣شهیدان جعفر و ناصر بذری؛ یک گلوله دو برادر بابلی را آسمانی کرد 🔹بعد از چند ساعت سر از هفت تپه در آوردم اونم چه هفت تپه ای.جای خالی دوستان وداداشام داشت منو خفه میکرد.رفتم تعاون گردان ویژه و دو تا ساک داداشام رو گرفتم و با ساک خودم سه تا ساک دستم بود که شبیه دیوونه ها تا بابل خودم رو رسوندم.توی کوچه ما سه تا ساک خودش واسه اهل کوچه روضه میخوند. 🔸میون زنها مادرم رو ندیدم تا رسیدم جلو درب خونه که یه دفعه مادرم پابرهنه چادر به کمر بسته اومد بیرون .منو وقتی با ساک های برادرام دید افتاد بغلم..چند دقیقه در آغوش هم بودیم.بعد از چند روزیه جای امن اونم آغوش مادرم یک دل سیر گریه کردم.. ❤️مادرم سوالهایی از من کرد که منم جوابش رو با گریه میدادم.سوال کرد چطوری شهید شدن ؟ تیر خوردن ؟ ترکش خوردن ؟ و....منم جواب میدادم .همون جا بود که مادرم صفت ذوالجناح رو بهم داد. بعد از یک هفته شهدا رسیدن . اون روز بابل ۳۶ شهید تشییع شدن که دوتاش برادرانم بودن. تاریخ شهادت ۶۵/۱۲/۱۴ ساعت ۲ صبح راوی :نادر بذری 🌺 @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چند روز پیش چه اتفاقی داخل کانال کمیل افتاده؟ بزرگوارانی که در نشر این مطلب ما رو یاری می‌کنند، در ثواب جهاد تبیین سیره شهدا شریک هستند. 🇮🇷به کانال‌‌ بپیوندید👇🏻 🆔 @esajadieh_ir @sangareshohadababol
خاطره🌴 🌺شهید علی قانعی برای اولین بار بود که به جبهه اعزام می شد اون دوره ما هم اعزام مجدد بودیم ما رو بردن به چالوس و علی آقا بین هم اعزامی هاش تنها بود همه دوستانش با ما بودند از طرفی قرار شد با اولیها اعزام به کردستان بشود اما علی آقا خیلی دوست داشت جنوب بیاد و با دوستانش باشد . 🌹من بهش گفتم بامن باش تا با هم به جنوب برویم و با کمک دوستانم او را همراه خود به جنوب بردیم همه دوستانش که برای اولین بار بود که به جبهه می رفتند به کردستان رفتند و علی آقا همراه ما به جبهه جنوب و منطقه عملیاتی کربلای پنح ، شلمچه آمد که در تاریخ 14 اسفند به فیض شهادت نائل آمد. روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد❤️ ✍️حسن مهدی خواه آرشیو @sangareshohadababol
بسیجیان اعزامی روستای شهیدپرور هریکنده بابل "طرح لبیک " سال 1365 برای شرکت در عملیات کربلای پنج 5 تن از شهدای روستای شهیدپرور هریکنده بابل : 🌺 🌷حسینعلی صیادی 🌷محمدعلی صیادی 🌷سیدعلی اصغر طاهر 🌷بهرام مهدی زاده 🌷قاسم یعقوبی @sangareshohadababol
🌺در ادامه عملیات تکمیلی کربلای 5 چنین شبی 14اسفند1365و امروز 13 اسفند1365تعداد زیادی از نیروهای لشگر 25 کربلا به خیل شهدا می پیوندند. ازجمله این شهدا حمید رسولی معاون گردان شهدا، علی و مجید بلالی اوصیا،برادران بذری، مهدی عباسی، سیدحسن ایزدهی،محمدقانعی، علی خیرخواهان و... را می توان نام برد. امشب همان شبی است که آقا غلام ( فرمانده گردان ویژه شهدا) برادرش که مجروح شده بود را بر زمین گذاشت و مجروح دیگری که جراحتش شدیدتر بود (دکتر حسین عباس زاده) را به دوش کشید و نجات داد و وقتی بازگشت با پیکر مطهر برادر شهیدش مواجه شد. بسیاری از رزمندگان دیگر دچار زخم هایی شدند ولی ماندند تا یاد و خاطرات دلاور مردی های شهدایمان را برایمان روایت کنند. 💐 فردا سالروز شهادت حدودا 30 تن از شهدا از شهرستان بابل و بیش از 200 تن از شهدای کل استان در سامانه شهدای مازندران ثبت شده است . 🌹درود می فرستیم به روان پاک همه شهدا و امام شهدا و همچنین شهدایی که امشب و امروز شهادت نامه شان امضا شده است. ❤️روحشان شاد و یاد و نامشان گرامی باد ❤️ حمیدرسولی (دایی) و مهدی عباسی (خواهر زاده) @sangareshohadababol
آنروا: کودکان غزه به تدریج و در برابر دیدگان جهانیان در حال مرگ هستند آژانس امدادرسانی برای آوارگان فلسطینی هشدار داد که کودکان غزه در سایه قحطی و سوء تغذیه به تدریج و در برابر دیدگان جهانیان در حال مرگ هستند. @sangareshohadababol
🔴 ارتش پاکستان یک گروه تروریستی را متلاشی کرد 🔹در تبادل آتش میان نظامیان ارتش پاکستان با یک گروه تروریستی در ایالت خیبر پَختونخوا، ۳ تروریست به هلاکت رسیدند و ۴ تروریست دیگر زخمی و بازداشت شدند. 🚩@sangareshohadababol
السودانی: ايران در جنگ با تروریست‌های داعش در کنار ما ایستاد نخست وزیر عراق: ایران کشوری همسایه است؛ اشتراکات مذهبی و اجتماعی داریم و در جنگ با تروریست‌های داعش در کنار ما ایستاد. همه شرایطی که خواستار حضور ائتلاف بین‌المللی در عراق بود، اکنون وجود ندارد. تلاش دولت برای پایان رساندن حضور نیروهای ائتلاف ادامه خواهد یافت اما این به معنای قطع کردن روابط با کشورهای عضو ائتلاف نیست. @sangareshohadababol
سبڪبال رفتید و بی ادعا ؛ چه سنگین و پُر مدعا مانده‌ایم . . . 🌺 @sangareshohadababol
از سمت راست : 1-🌷شهید مهدی عباسی ( کربلای پنج ) 2-🌷شهید مجید سعادتی (کربلای چهار ) 3-آقای سید قاسم دابوئیان 4-آقای مهدی بابایی @sangareshohadababol