eitaa logo
سنگر شهدا
2.8هزار دنبال‌کننده
125.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
151 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 📷 قرارگاه عملیاتی نجف سپاه، از راست: ؛ فرمانده‌ی قرارگاه فتح و میرقائد؛ فرمانده‌ی کل سپاه در عملیات آبی-خاکی . 👈«...در کنار ، احساسِ قدرت می‌کردم.» محسن رضایی 💔 @sangareshohadababol
🌸 🔶 روز سوم «عملیات خیبر» بود که برای کاری به عقب آمده بود. از فرصت استفاده کردیم و نماز ظهر را به امامت او اقامه کردیم. در بین دو نماز، یک روحانی وارد صف نماز شد. با دیدن او، از ایشان خواست که جلو بایستد. آن برادر روحانی ابتدا قبول نمی کرد، اما با اصرار ، رفت و جلو ایستاد. پس از اقامۀ نماز عصر، ایشان گفت: «حالا که کمی وقت داریم، چندتا مسئله براتون بگم.» او شروع کرد به گفتن مسئله، در حال صحبت کردن بود که ناگهان صدایی آمد. همۀ چشم ها به سمت صدا برگشت. از شدت بی خوابی و خستگی بی هوش شده و نقش بر زمین شده بود. برادران سریع او را به بهداری منتقل کردند. دکتر پس از معاینۀ گفت: «بی خوابی، خستگی، غذا نخوردن و ضعیف شدن باعث شده که فشارش بیافته، حتماً باید استراحت کنه.» و یک سِرُم به او وصل کردند. همین که حالش کمی بهتر شد، از جایش بلند شد و از اینکه دید توی بهداری است، تعجب کرد. می خواست بلند شود، رفتیم تا مانعش شویم، اما فایده ای نداشت. من گفتم: « ، یه نگاه به قیافۀ خودت انداختی؟ یه کم استراحت کن، بعد برو. بدن شما نیاز به استراحت داره.» گفت: «نه، نمیشه، حتماً باید برم.» بعد هم سِرُم را از دستش بیرون کشید و رفت. 📚 منبع کپشن: کتاب ، صفحه ۷۹ به روایت برادر «نیکچه فراهانی» 📷 اطلاعات عکس: جبهه جنوب، زمستان ۱۳۶۲ ، جلسۀ توجیهی در اتاق فرماندهی @sangareshohadababol
🌴 عصر روز چهارشنبه سوم اسفند ۱۳۶۲ دشت محوطۀ قرارگاه فرعی فتح ساعاتی پیش از «عملیات خیبر» 🌷 برای ادای عصر، آمادۀ گرفتن شده است @sangareshohadababol
آخرین سخنرانی🎤 پادگان ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ بسیجی ها؛ ما که با کسی تعارف نداریم، تا الآن پنج بار در طلائیه عمل کردیم و شکست خوردیم کسانی که از ماهیت جنگ خبر ندارند، می گویند مگر کربلا خون می خواهد؟ بله؛ کربلا خون می خواهد، کربلا خون می خواهد، کربلا خون می خواهد 💔 فرازی از آخرین سخنرانی برای بسیجیان لشکر۲۷ در پادگان دوکوهه ، دوازدهم اسفند ۱۳۶۲ 💌 منبع نوشته کتاب ارزشمند و باشکوه شراره های خورشید ، صفحه ۸۴۷ 📄 @sangareshohadababol
🚩 📷 ✔ عصر روز جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ پادگان ستاد فرماندهی از راست: اکبر زجاجی(جانشین حاج همت)، ؟ و 💕 🕊🕊🕊 @sangareshohadababol
💗 💗 👈 بعدازظهر روز پنج شنبه ، ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ پس از تجربۀ تلخ آخرین شکست در گشودن راهکار قفل شدۀ ، یک گمنام، فرماندۀ دریادل را عاشقانه در آغوش گرفته است.🌹 @sangareshohadababol
🚩 📷 ✔ عصر روز جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۶۲ پادگان ستاد فرماندهی از راست: اکبر زجاجی(جانشین حاج همت)، ؟ و 💕 🕊🕊🕊 @sangareshohadababol
دشمن در صبح روز _1362 یکبار دیگر حمله خود را آغازکرد این بار، حمله دشمن با استفاده از ابراز و تسلیحات، شدیدتر و وسیع تر بود. در مقابل، وضع جبهه خودی بسیار حاد و مهمترین مسئله، بود. در حالی که به شدت به مهمات نیاز بود، یکی از فرماندهان ارتش اعلام کرد: «در کل، 1300 عدد گلوله 130 میلی متری در اختیار داریم.» همچنین،برادر غلامعلی رشید از داخل جزیره پیام داد که اگر نیروهای (لشکر۲۷) نرسند، احتمال سقوط خط این لشکر زیاد است. عراقی ها نیز از جنگ روانی استفاده کرده و به نیروهای ایرانی اعلام کردند، اگر جزایر را خالی نکنند، آنجا را به موشک بسته و به شدت بمباران می کنند. در این روز، دفتر امام به طور مستمر در تماس با قرارگاه،تحولات جنگ را پیگیری می کرد. بروایت جعفر طهماسبی: ۴۰ سال قبل 17 اسفند سال 1362 جزیره مجنون جنوبی پد شرقی شبی بود که تا به صبح نخوابیدیم در سنگر تا به صبح از سرما لرزیدیم عروس شهادت اطرفمان پرسه میزد.. چشم بر هم نگذاشتیم چون لحظه ای خواب مبطل وضو بود دوست داشتیم اگر گلوله و یا ترکشی نصیب ما شدوقت شهادت با وضو باشیم یاد اون روزهای خوب بخیر یاد دلاور مردهای دل و جیگر داری که آماده رزم با دشمن میشدندو باکی از مرگ نداشتن.. 40سال از اون روزهای میگذرد امروز اگر به پایان برسد آسمانیان آمده اند را با خود ببرند.. آنقدر ریخت و پاش شدند و مشغول شدند که کسی نفهمید کجا رفت و به کجا بردند یادش بخیر روزی که همت به مقام شهادت رسید و آسمانی شد @sangareshohadababol
⭕️ ماجرای کش رفتن کلت برادر حافظ اسد 🔹 خرداد ۱۳۶۱ - قوای محمد رسول الله (ص) به فرماندهی ، برای مقابله با حمله ارتش صهیونیستی به سوریه و لبنان، وارد شده بودند. ، و ، با ژنرال « » جلسه داشتند. رفعت، فرمانده وقت نیروهای مسلح سوریه و برادر کوچک حافظ اسد رئیس جمهور سوریه بود. (وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد). در میان جلسه، رفعت اسد از موضع بالا و متکبرانه، با صدای بلند خطاب به حرف می زد. 🔸 که این صحنه را دید، خونش به جوش آمد. در گوش گفت: من یک بلایی سر این (...) میارم که دیگه غلط بکنه با این جوری حرف بزنه. ساعتی بعد جلسه تمام شد. که جلوی جمع درحال خروج از ستاد فرماندهی بود، متوجه شد و در گوش هم پچ پچ می کنند و می خندند. 🔹برگشت طرف آنها و با غضب پرسید: چه خبرتونه؟ چی شده که این جوری نیشتون تا بناگوش بازه؟! با خنده گفت: چیزه حاجی ... این رضا ... خود آمد جلو، یک قبضه کلت کمری از جیبش درآورد و درحالی که آن را به می داد، گفت: این کلت، مال اون فلان فلان شدش. حاجی با تعجب پرسید: پس دست تو چیکار می کنه؟ دستواره با خنده گفت: وقتی دیدم اون طوری با داد و فریاد با شما حرف میزنه، گفتم حالش رو بگیرم و این کلت رو از کشوی میزش زدم! با عصبانیت گفت: کلت فرمانده کل نیروهای مسلح سوریه رو از کشوی کارش دزدیدی؟ - نه جاجی، ندزدیدم که، بلند کردم تا حالش رو بگیرم تا بفهمه جلوی ما صداش رو بالا نبره. گفت: مگه تو دزدی؟ دستواره مظلومانه گفت: دزد که نه، ولی خب شد دیگه. حالا چیکار کنم؟ می خوای برگردم پیشش و بگم بفرمایید این کلت شما رو من از کشوی میزت بلند کردم! و هر سه زدند زیر خنده😊 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 🇮🇷 @sangareshohadababol
📸 عکس : و ، دقایقی پیش از آن سفر بی بازگشت!! ⏳ ۱۳ تیر ١٣٦١ ✔️در پشت این عکس، دست خطی از به یادگار مانده است با این مضمون: ✍️ "لبنان --> بین بعلبک (شهر شیعه نشین لبنان) و مرز سوریه لبنان (دره بقاع --> دره جنتا) چند ساعت پس از گرفتن این عکس، احمد سردار رشید اسلام در راه بیروت به اسارت فالانژیستها درآمد" ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ @sangareshohadababol
📆۱۴ تیر ماه سال ۱۳۶۱ش 🗓اسارت حاج‌احمدمتوسلیان 💠 🔶 صبح روز دوشنبه ۱۴ تیر ۱۳۶۱ ، سیدمحسن موسوی، کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان، به پادگان زبدانی آمد و خواستار ملاقات با حاج احمد شد. موسوی به متوسلیان گفت:«نیروهای فالانژ و اسرائیلی ها ، سفارتمان را محاصره کرده اند و اگر داخل سفارت شوند، همۀ به دستشان میافتد.باید سریع برویم و منهدم شان کنیم» متوسلیان بلافاصله آمادۀ رفتن شد. گروهی از نیروها از او خواستند تا این را به آنها واگذار کند؛ امّا با لحنی ملایم گفت: «نه ها! خودم باید بروم.شماها آماده باشید که هرچه زودتر برگردید تهران.چ» (بنقل از کتاب همپای صاعقه ،ص۷۹۶) 🔶سعید قاسمی در مورد رفتن حاج احمد به می گوید: ...با شهید رفتیم پیش حاجی تا بلکه بتوانیم منصرفش کنیم. ملبّس به لباس فرم بود. گفتم: « حاج آقا، ما کوچک شماییم، بگذار ما به جای شما به این برویم با اینکه خیلی ناراحت بود، سعی می کرد جلوی حاجی لبخند بزند. او هم اصرار کرد؛ امّا انگار نه انگار؛ اصلاً به التماس های ما توجهی نکرد. فقط آن نگاه عمیق و گیرای خودش را برای آخرین بار به ما هدیه کرد و با لحن شمردۀ همیشگی اش گفت: «حضرت امام به بنده امر کرده اند گزارشی از وضعیت شیعیان جنوب بیروت را تهیه کنم و برای ایشان ببرم؛ لذا بهتر است خودم به این مأموریت بروم. بعد در حالی که دستم را می فشرد، گفت: « برادر سعید، دلتان با خدا باشد. به او توکل کنید. هرچه مشیت خداوند باشد، همان می شود. @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🔺سردار شهید «محسن نورانی»(با کاغذ و قلم در دست) در کنار شهید «حاج همت» و شهید«حاج عباس کریمی قهرودی»
🌷٢١ مرداد ١٣٦٢ - شهادت فرمانده تیپ ذوالفقار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) 🔹متولدتهران(۱۳۴۲)- 15ساله بود که انقلاب به پیروزی رسید و از آن زمان تا زمان شهادتش دست از جهاد و مبارزه نکشید. اوقات کمی پیش آمد که مجالی برای استراحت بیابد. با شروع تحرکات تجزیه طلبانِ ضد انقلاب در مناطق کردنشین، «محسن» درس و تحصیل را رها کرده و پس از گذرانیدن آموزش نظامی در «پادگان امام حسین(ع) به«مریوان» اعزام شد. او که برگِ ماموریتی سه ماهه در دست داشت، در به جمع هم رزمانِ پیوست و پس از مدتی به عضویت رسمی «سپاه پاسداران» درآمد و در رکابِ آن سردارِ خیبرشکن، ماندگار شد. مدتی بعد ، چند قبضه خمپاره اندازِ «سپاهِ مریوان» را به ، و «محسن نورانی» سپرد و این گونه بود که هسته نخستینِ «واحد توپ خانه و ادوات» در نیروهای تحت امرِ » ایجاد شد. هنگامی که «تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص)» پا گرفت، این واحد، به یگانِ توپ خانه ی تیپِ مذکور ارتقاء یافت و پس از آن که به «لشکر۲۷ محمد رسول الله(ص) » تبدیل و فرماندهی اش به ، واگذار شد، «علی رضا ناهیدی» ماموریت یافت که یک تیپِ توپ خانه و ادوات، با نام را تاسیس کند. ماموریت انجام و «محسن نورانی» هم جانشین فرماندهی «تیپ ذوالفقار» شد. 🔸پس از شهادت «علی رضا ناهیدی» در اسفند ۱۳۶۱ شمسی، «حاج همت»، فرماندهی «تیپ ذوالفقار» را به «محسن نورانی» سپرد. کم تر از شش ماه بعد، «محسن نورانی» در منطقه ی «اسلام آباد غرب» در کمین تروریست های ضدانقلاب افتاد و بال در بال ملائک گشود. @sangareshohadababol