🍃این روزها قلمم هوایت را کرده، میخواهد از تو بنویسد. به کاغذ که میرسد شرح دلتنگی خویش با او میگوید و من عمق پریشانی اش را از کلمات میخوانم. از زمانی که پا به این دنیا نهادی تا زمانی که پیمانه عمرت سر آمد همه را در گوش کاغذ نجوا میکند. میگوید که در آغوش زمستان متولد شدی و حال و هوای آخرین ماه این فصل را بهاری کردی.
🍃شدی سید جاسم نوری! که با مدد از #مادر_پهلو_شکستهات پا در میدان نبرد نهادی و بعد از هشت سال با خود خس خس سینه و تنگی نفس را سوغات آوردی! سوغاتی که یادگار #جنگ بود، هم شیرین بود و هم تلخ...
🍃برایت خاطرات آن روز ها را به ارمغان میآورد و همین تو را خرسند میساخت ولی بیدار ماندن های شبانه و زمستان هایت که با دستگاه اکسیژن سپری میشد اذیتت میکرد و هی به جانت نیش میزد که تا مرز شهادت رفتی سید، اما برگشتی!
🍃 و قلم از فرط دلتنگی قصه جاماندنت را نمیگوید و چند سال جلوتر میرود تا به #لحظه_عروجت نزدیک تر شود. به آنجا میرسد که برای دفاع از #حرم_آلالله داوطلبانه سوی میدان شتافتی.
🍃به الدجیل* میرسد درست زمانی که مردمانش تو را سبعالدجیل میخواندند و حماسه برهم ریختن میانه النصره و داعش میان همه پیچیده بود. کار تو بود با شعار #کنا_عباسک_یامهدی. تو با همین شعار آوازه نبردت پیچید و با همین شعار نیز آواز پروازت! سالگرد #پروازت_مبارک♥️
پ.ن* الدجیل (به عربی: الدجیل) یک منطقهٔ مسکونی در عراق است که در استان صلاحالدین واقع شدهاست.
✍️نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #سید_جاسم_نوری
📅تاریخ تولد : ۱۵ اسفند ۱٣۴۶
📅تاریخ شهادت : ٧ خرداد ۱٣٩۴
🕊محل شهادت : عراق
مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
#شهادت هدف نیست!
بلڪہ هدف این است
ڪہ در مسیر
شهادت زندگی ڪنی
📸شهیدمدافع حرم
#سید_جاسم_نوری
قبل از شهادت در حرم #سامراء با نوشته #کلنا_عباسک_یا_مهدی💐
شهادت خرداد٩۴از #اهواز
@sangareshohadababol
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۷ خرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" #سید_جاسم_نوری " گرامی باد
#صلوات
@sangareshohadababol
#شهادت هدف نیست!
بلڪہ هدف این است
ڪہ در مسیر
شهادت زندگی ڪنی
📸شهیدمدافع حرم
#سید_جاسم_نوری
قبل از شهادت در حرم #سامراء با نوشته #کلنا_عباسک_یا_مهدی💐
شهادت خرداد٩۴از #اهواز
@sangareshohadababol
❇️#سیره_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #سید_جاسم_نوری
♻️جانبازِ جامانده دفاع مقدس
🌻همسر شهید روایت میکند: سیدجاسم انگار مبارزه و نبرد با گوشت و خونش عجین شده بود و من در همان بچگی میدانستم که ازدواج با یک رزمنده چقدر سخت است و خودم را برای همه چیز از جانبازی تا اسارت و نهایتاً شهادتش در زمان جنگ تحمیلی آماده کرده بودم. همیشه آخر همه دعاهایش از خداوند رزق شهادت بود.
☘او همیشه گوش به زنگ حرف حضرت آقا بود؛ میگفت ما باید ببینیم در مسائل ریز و درشت آقا چه میگویند. سید فردی بسیار با تقوا، منظم و فعال، خندهرو، متواضع، اجتماعی و حسّاس روی اعتقاداتش بود. همیشه گره از مشکلات دوستانش باز می کرد؛ در عوض از آنها میخواست که برای شهادتش دعا کنند.
🌻سردار نوری جانباز شیمیایی بود و بیشتر فصل سرما را در بیمارستان سپری میکرد و به گونهای میشد که حتی نمیتوانست حرف بزند و مجبور بود همه حرفهایش را بر روی برگه بنویسد تا اینکه به پیادهروی اربعین رفت و کمی حالش بهتر شد. به نظرم امام حسین علیهالسلام شفایش داده بود.
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🇮🇷@sangareshohadababol
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۷ خرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" #سید_جاسم_نوری " گرامی باد
#صلوات
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃این روزها قلمم هوایت را کرده، میخواهد از تو بنویسد. به کاغذ که میرسد شرح دلتنگی خویش با او میگوید و من عمق پریشانی اش را از کلمات میخوانم. از زمانی که پا به این دنیا نهادی تا زمانی که پیمانه عمرت سر آمد همه را در گوش کاغذ نجوا میکند. میگوید که در آغوش زمستان متولد شدی و حال و هوای آخرین ماه این فصل را بهاری کردی.
🍃شدی سید جاسم نوری! که با مدد از #مادر_پهلو_شکستهات پا در میدان نبرد نهادی و بعد از هشت سال با خود خس خس سینه و تنگی نفس را سوغات آوردی! سوغاتی که یادگار #جنگ بود، هم شیرین بود و هم تلخ...
🍃برایت خاطرات آن روز ها را به ارمغان میآورد و همین تو را خرسند میساخت ولی بیدار ماندن های شبانه و زمستان هایت که با دستگاه اکسیژن سپری میشد اذیتت میکرد و هی به جانت نیش میزد که تا مرز شهادت رفتی سید، اما برگشتی!
🍃 و قلم از فرط دلتنگی قصه جاماندنت را نمیگوید و چند سال جلوتر میرود تا به #لحظه_عروجت نزدیک تر شود. به آنجا میرسد که برای دفاع از #حرم_آلالله داوطلبانه سوی میدان شتافتی.
🍃به الدجیل* میرسد درست زمانی که مردمانش تو را سبعالدجیل میخواندند و حماسه برهم ریختن میانه النصره و داعش میان همه پیچیده بود. کار تو بود با شعار #کنا_عباسک_یامهدی. تو با همین شعار آوازه نبردت پیچید و با همین شعار نیز آواز پروازت! سالگرد #پروازت_مبارک♥️
پ.ن* الدجیل (به عربی: الدجیل) یک منطقهٔ مسکونی در عراق است که در استان صلاحالدین واقع شدهاست.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #سید_جاسم_نوری
📅تاریخ تولد : ۱۵ اسفند ۱٣۴۶
📅تاریخ شهادت : ٧ خرداد ۱٣٩۴
🕊محل شهادت : عراق
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
❇️#سیره_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #سید_جاسم_نوری
♻️جانبازِ جامانده دفاع مقدس
🌻همسر شهید روایت میکند: سیدجاسم انگار مبارزه و نبرد با گوشت و خونش عجین شده بود و من در همان بچگی میدانستم که ازدواج با یک رزمنده چقدر سخت است و خودم را برای همه چیز از جانبازی تا اسارت و نهایتاً شهادتش در زمان جنگ تحمیلی آماده کرده بودم. همیشه آخر همه دعاهایش از خداوند رزق شهادت بود.
☘او همیشه گوش به زنگ حرف حضرت آقا بود؛ میگفت ما باید ببینیم در مسائل ریز و درشت آقا چه میگویند. سید فردی بسیار با تقوا، منظم و فعال، خندهرو، متواضع، اجتماعی و حسّاس روی اعتقاداتش بود. همیشه گره از مشکلات دوستانش باز می کرد؛ در عوض از آنها میخواست که برای شهادتش دعا کنند.
🌻سردار نوری جانباز شیمیایی بود و بیشتر فصل سرما را در بیمارستان سپری میکرد و به گونهای میشد که حتی نمیتوانست حرف بزند و مجبور بود همه حرفهایش را بر روی برگه بنویسد تا اینکه به پیادهروی اربعین رفت و کمی حالش بهتر شد. به نظرم امام حسین علیهالسلام شفایش داده بود.
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🇮🇷@sangareshohadababol
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #سید_جاسم_نوری
🎙راوے: همسر شهید
⛱من یازدهساله بودم و آقا سیّد ۲۰سال داشت که سر سفره عقد نشستیم. دبستانی بودم؛ کلاس پنجم و تجدیدی ریاضی داشتم که سیّد حتی اجازه نداد امتحانم را بدهم. مادرم میگفت: این دختر من بچه است، نمیتواند یک زندگی را اداره کند اما من در همان سنّ و سال بچگیام گفتم: من مشتاق ایمان و اخلاق سید هستم و «بله» را با هر زوری بود، به سید و خانوادهاش دادم و سال۱۳۶۶ عروسی کردیم؛ با یک مهمانی ساده در حمیدیه!
💜زندگی مشترک ما ۲۸سال شد؛ سید بیشتر برای من یک دوست و یک پدر مهربان بود. بچّهسال بودم و اصلاً از خانهداری و زندگی مشترک هیچ نمیدانستم و همیشه و هرروز، سید جاسم به من یاد میداد که در زندگی چه کاری انجام بدهم و چه کاری نکنم؛ تا آنجا که وقتش را داشت کارهای منزل را انجام میداد.
⛱به یاد ندارم هیچوقت سید از مسائل کار و بیرون از منزل برای ما حرفی بزند؛ میگفت«حرف بیرون مال بیرون است و هر مردی که وارد خانهاش میشود، باید همهی همّ و غمش همسر و فرزندانش باشد» و همیشه هم میگفت«شما خودتان را درگیر مسائل کار من در بیرون از خانه نکنید!
@sangareshohadababol
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۷ خرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" #سید_جاسم_نوری " گرامی باد
#صلوات
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
🍃این روزها قلمم هوایت را کرده، میخواهد از تو بنویسد. به کاغذ که میرسد شرح دلتنگی خویش با او میگوید و من عمق پریشانی اش را از کلمات میخوانم. از زمانی که پا به این دنیا نهادی تا زمانی که پیمانه عمرت سر آمد همه را در گوش کاغذ نجوا میکند. میگوید که در آغوش زمستان متولد شدی و حال و هوای آخرین ماه این فصل را بهاری کردی.
🍃شدی سید جاسم نوری! که با مدد از #مادر_پهلو_شکستهات پا در میدان نبرد نهادی و بعد از هشت سال با خود خس خس سینه و تنگی نفس را سوغات آوردی! سوغاتی که یادگار #جنگ بود، هم شیرین بود و هم تلخ...
🍃برایت خاطرات آن روز ها را به ارمغان میآورد و همین تو را خرسند میساخت ولی بیدار ماندن های شبانه و زمستان هایت که با دستگاه اکسیژن سپری میشد اذیتت میکرد و هی به جانت نیش میزد که تا مرز شهادت رفتی سید، اما برگشتی!
🍃 و قلم از فرط دلتنگی قصه جاماندنت را نمیگوید و چند سال جلوتر میرود تا به #لحظه_عروجت نزدیک تر شود. به آنجا میرسد که برای دفاع از #حرم_آلالله داوطلبانه سوی میدان شتافتی.
🍃به الدجیل* میرسد درست زمانی که مردمانش تو را سبعالدجیل میخواندند و حماسه برهم ریختن میانه النصره و داعش میان همه پیچیده بود. کار تو بود با شعار #کنا_عباسک_یامهدی. تو با همین شعار آوازه نبردت پیچید و با همین شعار نیز آواز پروازت! سالگرد #پروازت_مبارک♥️
پ.ن* الدجیل (به عربی: الدجیل) یک منطقهٔ مسکونی در عراق است که در استان صلاحالدین واقع شدهاست.
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #سید_جاسم_نوری
📅تاریخ تولد : ۱۵ اسفند ۱٣۴۶
📅تاریخ شهادت : ٧ خرداد ۱٣٩۴
🕊محل شهادت : عراق
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اهواز
#گرافیست_الشهدا
🌐 @sangareshohadababol
💍#ازدواج_به_سبک_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #سید_جاسم_نوری
🎙راوے: همسر شهید
⛱من یازدهساله بودم و آقا سیّد ۲۰سال داشت که سر سفره عقد نشستیم. دبستانی بودم؛ کلاس پنجم و تجدیدی ریاضی داشتم که سیّد حتی اجازه نداد امتحانم را بدهم. مادرم میگفت: این دختر من بچه است، نمیتواند یک زندگی را اداره کند اما من در همان سنّ و سال بچگیام گفتم: من مشتاق ایمان و اخلاق سید هستم و «بله» را با هر زوری بود، به سید و خانوادهاش دادم و سال۱۳۶۶ عروسی کردیم؛ با یک مهمانی ساده در حمیدیه!
💜زندگی مشترک ما ۲۸سال شد؛ سید بیشتر برای من یک دوست و یک پدر مهربان بود. بچّهسال بودم و اصلاً از خانهداری و زندگی مشترک هیچ نمیدانستم و همیشه و هرروز، سید جاسم به من یاد میداد که در زندگی چه کاری انجام بدهم و چه کاری نکنم؛ تا آنجا که وقتش را داشت کارهای منزل را انجام میداد.
⛱به یاد ندارم هیچوقت سید از مسائل کار و بیرون از منزل برای ما حرفی بزند؛ میگفت«حرف بیرون مال بیرون است و هر مردی که وارد خانهاش میشود، باید همهی همّ و غمش همسر و فرزندانش باشد» و همیشه هم میگفت«شما خودتان را درگیر مسائل کار من در بیرون از خانه نکنید!
@sangareshohadababol