🌹 بـــرش اول:
دوران سربازی شده بود راننده قریب؛ پیشکار شاپور غلامرضا پهلوی.همراه او میرفت سرکشی باغهای غلامرضا پهلوی.
🔸 توی باغ، لب به چیزی نمیزد؛ آنقدر که بالاخره یک روز صدای غریب درآمده بود که: «همه به من التماس میکنند اجازه بدم از میوههای باغ ببرند؛ ولی تو حتی میوههایی که خودم برات کنار میذارم رو هم برنمیداری ببری؟!»
🌹 بـــرش دوم:
با قریب رفته بود کاخ شاپور غلامرضا؛ موقع ناهار رسیده بودند. قریب او را برده بود آشپزخانه و سفارش کرده بود که هر غذایی میخواهد بهش بدهند. آن روز مهمانی بود و آشپزخانه پر از غذا و دسرهای مختلف.
🔹 بعدها برای مادرش تعریف کرده بود که: «غذای آن روز از گلوم پایین نرفت. رفتم تو کوچه پس کوچهها، نانوایی پیدا کردم. یه نون خریدم و کمی پنیر و انگور؛ نشستم کنار جوی آب و جای شما خالی ناهارم رو با لذت خوردم».
✓ ذاکــر اهـل بیت علیـهم السـلام
معـلم، شاعـر و سـراینده شعــر زیبـای :
«قــربون کبــوتـرای حــرمت امـام رضــا ع»
#شهید_غلامعلی_رجبی
📚 مجـموعه یادگــاران /جلد ۲۴
کتاب غلامعلی جندقی (رجبی)
نشـر روایت فـتح
#از_شهدا_بیاموزیم
#شهیدانه
✅ @sangareshohadababol
به یاد کبوتر خونین بال حرم
دلسوخته و فدایی اهلبیت (ع)
دردمند و باصفا و بیریا
مداح و معلم بسیجی
#شهید_غلامعلی_رجبی
غلامعلی انس خاصی با امام رضا داشت.
در عالم رؤیا دیده بود که در صحن نو،
برای امامرضا(ع) زیارت جامعهکبیره میخواند
وقتی مشهد بود کمتر داخل حرم میرفت!
اکثر اوقات همان صحن نو می نشست
از ۱۲شب تا صبح با خودش خلوت میکرد
و دو ساعت مانده به اذان صبح
برای مردم زیارت جامعه میخواند.
کم کم دورَش شلوغ میشد...
داخل همین صحن بود که توسل کرد
که چهارده قدم به سوی ضریح بردارد
و در هر قدم شعری برای حضرت بگوید
قدم بر میداشت و گریه میکرد
حاصلش شد شعر معروفِ :
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا
آخرش هم شهادت را از امام رضا (ع) گرفت..!
📗مجموعه یادگاران جلد ۲۴ خاطره۸۶
به قلم سید احمد معصومی نژاد
#روحششادباصلوات
💠 @bank_aks
@sangareshohadababol