4️⃣1️⃣سالروز عروج آسمانی
شهید بهزاد نیاز آذری
نام پدر : روشن
نام مادر: زهرا نیاز آذری
تاریخ تولد :1346/01/03
تاریخ شهادت : 1365/04/13
محل شهادت : مهران
گلزار:روستای آری
2️⃣2️⃣کربلای یک
🌺پیکر نورانی شهید اسرافیل نیاز آذری در جوار شهدای گلزار سردار شهید میر رمضان اسماعیل پور به خاک سپرده شد تا به فرموده اما م شهیدان " تربت پاک شهیدان تا ابد مزار عاشقان وعارفان و دارالشفای دلسوختگان شودمادرش در روز تشییع پیکرپاک شهید اسرافیل در بیمارستان شهید یحیی نژاد مویه کنان می گفت"گلاب دستانم دوتا شد دده بمیره !، مه جان پسر دده بمیره، "!.تشییع جنازه اسرافیل درحالی انجام می گرفت که پیکره پاره پاره شهید بهزاد نیازآذری دیگر فرزند شهیدش همان وقت در معراج شهدا قرار داشت تا دو روز بعد در روستای آری بندپی شرقی بابل خاکسپاری شود. بهزاد عزیز هم در کنار شهید احمد نیاز آذری آرام گرفت تا چهارمین شهید خانواده های نیاز آذری سند افتخار خانواده ایی باشد که برای دفاع از اسلام عزیزترین جوانان خودرا هدیه نمودند انشاالله همه ما بتوانیم باتاسی ازراه شهدا رهرو ولایت وخدمتگزارصادق وبی منت مردم باشیم.
@sangareshohadababol
یادی کنیم از پاسدارانقلاب ابو شهیدین مرحوم آقا بزرگ نیازآذری
🌺متولد 1313 از روستای آری از توابع بخش بندپی شرقی بابل بود.
تحصیلات پنج ساله او موجب شد اهالی و بستگان لقب" میرزا داداش" به وی دهند و به واسطه داشتن سواد و آشنایی با قران،بسیاری از امور مردم را رفع و رجوع می کرد.
در سال های 40تا 42به دلیل نبودمعلمان اعزامی اداره فرهنگ وقت،مسوولیت تدریس و معلمی بچه های روستا را عهده دار شد.
سال های بعد که سپاهی دانش می آمدند،عمدتا در منزل او اقامت می گزیدند. علاوه بر آن وعاظ ، ماموران جنگلبانی ،بهداشت و سایرین اگر به آری می آمدند،مهمان آقابزرگ بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن مرحوم ابتدا وارد بخش مبارزه با اعتیاد بهداری کمیته شد وسپس به استخدام سپاه درآمد.
سالهای حضور درسپاه با هشت سال دفاع مقدس مقارن شد و او دو فرزند برومندش را تقدیم اسلام و انقلاب کرد.
در سال های دفاع مقدس بزرگ نیازآذری علی رغم شهادت فرزندانش (رمضان و اسرافیل) به جبهه اعزام شد و جزو جانبازان شیمایی است
حاج بزرگ نیازآذری بعد از ماهها مبارزه با بیماری سختش،چهارشنبه 4بهمن 91در بیمارستانی در تهران،زندگی را وداع گفت
@sangareshohadababol
#روایت_امام_رضا (ع)
#زیارت_شهدای_شلمچه
جالبه تا آخر بخوانید 🌷❤️🌷
سال 1365 در شلمچه بعنوان بیسیم چی گردان پدافند هوایی لشکر 25 کربلا بودم و مدت زیادی در آنجا مسولیتی که داشتم مسقر بودیم معمولا برای ما هر چند وقت مجله که بخشی ازآن احادیث یا روایات از ائمه اطهار بود از جمله آن روز روایت یا حدیث از امام #رضا_علیه_السلام دیدم وخواندم که منو منقلب کرد ♥️
موقعی که امام رضا (ع) میخواست به طوس یا مشهد بیاید(به دعوت مأمون) وقتی که به شلمچه رسیدن امام #نماز خواندن اصحابش با تعجب از امام سوال کردند
یابن الرسول لله الان که موقع نماز نبود (اذان نشد) شما چرا اونم اینجا نماز خواندین؟؟ 😳
امام به یارانش فرمود : روزی فرا می رسد در اینجا( #شلمچه) بین حق و باطل جنگ می شود و شیعیان ما خیلی کشته میشوند و بعد از آن در اینجا زیارتگاه عاشقان میشود❤️
من وقتی این روایت را خواندم نسبت به این حدیث نعوذ بالله شک کردم باخودم گفتم، شلمچه که هستم جنگ بین حق و باطل هم هست و خیلی هم در اینجا بچه های ما مظلومانه شهید میشوند😔 اما زيارتگاه میشود و خیلی ها برای زیارت می آیند... 😳
تا اینکه جنگ تمام شد و من به اتفاق بچه های محله مان بعنوان راهیان نور برای اولین بار به شلمچه اومدیم وقتی که به زیارت شهدای شلمچه رسیدیم و راوی گفت اینجا #قدمگاه #امام_رضا_علیهالسلام هست
به یاد روایت و حدیثی که سال 65خونده بودم افتادم و دیگر نتونستم طاقت بیارم و از خودم خجالت کشیدم که نسبت به این روایت نسبت به شهدا شک کرده بودم😔
بیاییم مانندامام هشتم ما شيعيان قدر شهدا را بدانیم وبه آنها متوسل شویم این روایت را بخاطر ولادت امام رضا عليه السلام تقدیم شما عزیزان کردم
🌷 التماس دعا🙏
✍️ #راوی : جواد مبلغ الاسلام از روستای بیشه سر _بابل
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهید
●می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.
●کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.
●چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.
✍️روای: مادر شهید
📎پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
#شهید_محمدحسین_دستواره
#سالروز_شهادت🌷
@sangareshohadababol
با اینڪہ در حوالے چشمم ندارمت
اما همیشہ ڪنج دلم دوست دارمت
این جمعہ هم #نیامدی باز مثل قبل
این هفتہ هم بہ خدا میسپارمت...
#آقا_بیا_تا_زندگی_معنا_بگیرد
#با_اینکه_بَدیم_ولی_بیا
🆔 @sangareshohadababol
#شهید_امام_رضایی❤️
●امام رضا(ع) او را طلبید، حکایت « #شهید_محمد_مردانی» که پیکرش از کرمانشاه به مشهد رفت
روز تولد امام رضا(ع) توي كرمانشاه به دنيا آمده بود.
گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون مي خواد برن زيارت امام رضا(ع) و نمي تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفي ديگه دفاع از كشور واجب تره.
@sangareshohadababol
سنگر شهدا
#شهید_امام_رضایی❤️ ●امام رضا(ع) او را طلبید، حکایت « #شهید_محمد_مردانی» که پیکرش از کرمانشاه به مشه
💠 #امام_رضا_ع_او_را_طلبید
●مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به امام رضا(ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی خفقان قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند.
●پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم سربازی شد. حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که جنگ شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای حفاظت از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود.
● یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو #مشهد زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن زیارت امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه دفاع از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، مادر شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های سپاه بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و بغضشون فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد.
●به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را #اشتباهی بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار #امام_رضا_ع_دفن کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد.
●محمد توی کرمانشاه که بود علاقه شدیدی به یکی از دوستاش به نام «شهید سیدهاشم رضوان مدنی» داشت. آن ها سه تا برادر بودند و هر سه به شهادت رسیدند و سیدهاشم مفقودالاثر شد. عشق و علاقه عجیبی به او داشت.
●مادر شهید: یک شب بعد #شهادت محمد خوابشو دیدم. گفتم مامان، تو هم رفتی پیش سیدهاشم. گفت: مامان، سید مفقودالاثره. خیلی مقامش ازمن بالاتره.
زیر لب گفتم: السلام علیک یا امام الغریب!.
✍️راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید
#شهید_امام_رضایی
#شهید_محمد_مردانی🌷
@sangareshohadababol
أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
ذکر خدا را فراموش مکن ...
#تبلغات
#تابلو_نوشته
#لشکر۲۷_حضرترسولﷺ
💠 @sangareshohadababol
مراسم وداع با پیکرهای مطهر ۲ شهید مدافعحرم استان مازندران
🔹مراسم وداع با پیکر شهدای تازه تفحص شده، شهید علی جمشیدی و شهید سعید کمالی از شهدای خانطومان سوریه (شهادت سال ١٣٩۶) روز یکشنبه ۱۵ تیرماه ۹۹ بعد از نماز مغرب و عشاء در یادمان هشت شهید گمنام پارک موزه دفاع مقدس استان مازندران در شهرستان ساری برگزار میگردد.
جمعه، ١٣ تیر ٩٩.
@sangareshohadababol
از سمت راست:
1-🌷شهید حامد سرهنگ پور #سالگردشب_شهادت
2- آقای علی شفیعی
3-آقای محمد اقاجانی
4-🌷 شهید محسن مرادی
محفل انس و رفاقت با شهدا و رزمندگان
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@sangareshohadababol
از سمت راست :
1-🌷شهید سیدمصطفی نصرالله زاده معصومیان #سالگردشهادت
2-🌷 معلم شهید حمید علامه زاده
محفل انس و رفاقت با شهدا و رزمندگان
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@sangareshohadababol
❤️پیکر پاک و مطهر شهید والامقام جعفر رحمت نژاد #سالگردشب_شهادت
🌷سی و نه سال قبل در چنین ساعاتی در شهرآبادان ایستگاه 12 خط مقدم با اصابت ترکش خمپاره آسمانی شد.
✍️نوشته روی پیکر اعزامی از چالوس به خاطر این است که تمامی نیروها از سه استان گیلان و مازندران و گلستان از مرکز منطقه سه که در شهر چالوس بوده اعزام می شدند می باشد.
❤️ روحش شاد با ذکر معطر صلوات ❤️
@sangareshohadababol