eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 ‌🌸🍃 113 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
نگاه را مے رباید ...!!! هر آن ڪس ڪه زیباست و تو زیباترینیے اے شهید...!! 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
📝روایتی داستانی برای لحظه ثبت این تصویر: آقایون فرمانده دل بدید دیگه یه عکسِ ها! برادر همت دقت کن برادر _من حواسم هست هادی منو میخندونه برادر خرازی دل بده حواست کجاست؟ _احمد متوسلیانم تو عکس بود خوب بودا, صبر می‌کردیم یِکم ایشالا عکس بعدی برادر رشید بیا تو کادر آقا جان _باشه باشه برادرا اون پایین دل بدید بعدا میشه بحث کرد _باشه آقا شما عکستو بگیر جونم حاج احمد کاظمی با این لبخند، بقیه هم مثل شما دل داده بودن الان عکسو گرفته بودیم _عزیزی؛ اینا جنبه ندارن بگیر شما [خنده] بردار باقری لبخند بزن آقا عکسه‌ها.. _اقا بگیر عکستو کار داریم عملیات رو زمینه مهدی باکری: _آقا برای تلوزیونِ یا رادیو؟! [خنده جمع] شما امر کن حاج مهدی _میذاشتیم حمیدم میومد تو راه بود... می‌گیریم بازم حاجی می‌گیریم آقا گرفتما, برادر محسن, برادر صفوی و... یک دو سه 📷 عکس یادگاری فرماندهان سال ۱۳۶۲ قبل از عملیات خیبر @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا آقا ابراهیم الگو دختر ارمنی می‌شود⁉️ از شهدای دفاع مقدس شهید مورد علاقه ام است خیلی حرف قشنگی ها، خدا دوست نداشت گمنام باشد وقتی تو به دنبال گمنامی هستی خدا جایگاه تورو در دلها هزار برابر می‌کند.. 📎پ ن :کتاب مطالعه شود حتما.... معروف به سردار کانال کمیل، شهیدی که پیکر مطهرش سالهاس جاویدالاثر است🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 . 📞 بعضی پیام ها فقط مختص زمان و مکان خاصی نیست ، یه عمر باید گوش داد ، مثل پیام شهدا ، واضح است ، اطاعت محض از ولایت فقیه و گوش به فرمان رهبر بودن....بماند که امروز هر کس این پیام را هر جور که میلش بکشد تفسیر میکند... . 📎پ ن: کاش این پیام حسین خرازی هر روز در هییت دولت پخش می شد...آهنگ زنگ گوشی وزرا بود...تو مجلس میزاشتن...قبل از برجام و این هشت سال تو رسانه ملی پخشش میکردن...کاش امام چه چیزهایی فرمود و بعضیا گوش نکردن... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
باید یـادمان بـماند.. سختی سنگرهای کمین را... هـور را... ، نیـزارها را... و رزمنـده ها را... که مبادا کنیم مدیون کسانی هستیـم ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 سنگر فرماندهی رسیدیم سنگر فرماندهی چشمها را باز کردند . سنگری مجلل و بزرگ که با چوب های زرد رنگ تزیین شده بود. اصلا باور نمی کردی در منطقه جنگی هستی . افسری که در حد فرمانده لشکر بود دائم پشت بیسیم با صدای بلند داد می زد و فرماندهان را امر و نهی می کرد. این صحنه را بارها در فیلمهای جنگی خودمان دیده بودم . چقدر شبیه بود. آیا آنچه می دیدیم فیلم بود. فرمانده نزدیک آمد. زیاد بازجویی نشدیم. یکی از دوستان گوش مرا که خون ریزی داشت نشانش داد به نیت اینکه معاینه و درمان کنند. فرمانده نگاهی انداخت و چیزی گفت . از داخل سبد میوه به هر نفر پرتقالی تعارف کرد. دستمان بسته بود. افسر دیگری آن را داخل جیب جلوی لباس ضد شیمیایی که تنمان بود گذاشت . از سنگر که خارج شدیم سربازان پرتقال را بین خودشان تقسیم کردند. یکی از آنها پلاک شناسایی که به گردن داشتم کشید و جدا کرد . گفت : ها مفتاح الجنه؟ یعنی این کلید بهشته ؟ سرباز دیگری لباس ضد شیمایی که شبیه کاور بارانی بود پاره کرد و گفت : کیمیاوی . کیمیاوی ، یعنی شیمیایی. بعد از ساعتی بوسیله خودروی آیفا که مخصوص حمل بار و نقل و انتقال نیروست به پشت خط منتقل شدیم . درطول مسیر گاه گداری گلوله ای که از طرف ایران شلیک می شد به زمین می خورد. مسیر تقریبا طولانی بود و جاده خراب. احتمالا به خط سوم دشمن نزدیک می شدیم اینجا دیگر از سنگر خبری نبود و بیشتر در چادرها مستقر بودند. پس از توقف آیفا با دست و چشم بسته از آن بلندی ما را پرت کردند پایین. روی پا هم که پایین می آمدی چون دست و چشم ، بسته بود آسیب می دیدی. به محض افتادن ، صدای چرخش کابلی در هوا را شنیدم که محکم به گردنم فرود آمد و دور گردنم پیچید . فریاد کشیدم . سر سیمی که از کابل بیرون زده بود قسمتی از پوست صورتم را زخمی کرد. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿13 📿 14 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 22 📿 26 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 114 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
در خط جهاد همیشہ گمنام شدند با ذڪر حسین و زینب آرام شدند اینان نہ فقط مدافعاڹ حرم اند امروز مدافعاڹ اسلام شدند 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
رشـــــادت ڪہ فراموشے ندارد 😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ کلاس تاکتیک بود در میدان موانع دانشجوها باید با موانع از جمله سیم خاردار آشنا می شدند و به صورت سینه خیز از موانع عبور می کردند. حاج ابراهیم از آن فرماندهان نبود که فقط دستور دهد به همین جهت نه تنها اولین نفر وارد میدان موانع شد که حتی لباس تنش را هم کمتر کرده بود که دانشجویان را بهتر درک کند. وقتی که از خارها گذشتیم و نفس نفس زنان روی زمین افتادیم ,آمد و برایمان روضه از خارهای کربلا و شام خواند؛ بیخود به او لقب عارف مجاهد را نداده اند. ابراهیم عشریه همان باکری و همت و چمران بود.آخر هم در دفاع از حرم بی بی زینب سلام الله علیها شهید شد.. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
ایستاده ام بگذار سرنوشت راهش را برود من همینجا ڪنار قول هایت درست روبروی دوست داشتنت و در عمق نبودنت محڪم ایستاده ام ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
‌✍جهان معرکه امتحان است برادر و بهترین ما کسی است که از بهترین آنچه دارد در راه خدا بگذرد... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 حوالی بصره در محوطه ای باز ، استقرار یافتیم براساس مشاهدات عینی سمت راست جایگاه که به شهر بصره منتهی می شد بشکه دویست لیتری آبی قرار داشت که سرش باز بود و به عنوان منبع آب آشامیدنی از آن استفاده می کردند و سمت چپ ، چادرها واقع بود که بچه ها را برای بازجویی بدان هدایت می شدند. به شکل دایره با فاصله حدود یک متر از یکدیگر استقرار یافتیم. دو تن از دوستان همشهری آقایان علی جعفری و علی خانی زاده که در نقطه دیگری گرفتار شده بودند نیز به جمع ما پیوستند. آقای خانی زاده همان رزمنده ای است که در قسمت بیست سوم به ایشان اشاره شد. دوستان را یکی یکی برای بازجوی به چادر منتقل و معمولا همه بازجویی ها همراه با ضرب و شتم بود . یکی دو نفر از دوستان نیز با برق ولتاژ پایین پذیرایی شدند . بوسیله تلفن صحرایی ، بدین شکل که سیم را به نقاط حساس بدن وصل و در اثر چرخاندن هندل آن ، ولتاژ به بدن منتقل می شد . نوار ترانه گذاشته بودند و می خندیدند. قصدشان بیشتر تفریح بود تا بازجویی. با این که اواخر بهمن ماه بود ولی هوا گرم و شرجی بود و ما دائما تقاضای آب می کردیم. بعضی از سربازان که دل رحم بودند ظرف آبی از همان بشکه دویست لیتری برداشت و جلوی دهانمان می گرفتند سربازی به هر نفر یک سیگار فکر کنم سومر پایه بلند ، تعارف اجباری کرد. دستها بسته ، ولی چشمها باز بود. تشنه بودیم . سیگار می خواستیم چکار. سیگار را روشن و روی لبمان گذاشت و گفت : خمینی گول جیگایر حرام یعنی : امام خمینی ره میگه سیگار حرامه گفتیم : لا. لا همچین چیزی نیست. لبهایمان خشکیده و بهم چسبیده بود سیگار هم شده بود غوز بالاغوز فقط دودش به چشممان رفت در آخر فیلترش هم از لبمان جدا نمی شد که بماند.. ساعت حدود سه بعد از ظهر بود. درخواست اقامه نماز کردیم. گفتند : صلات ممنوع بعدها زیاد با واژه عربی بالجیش صلاه ممنوع مواجه شدیم یعنی در ارتش نماز نداریم ، ممنوع به دوستان پیشنهاد شد با همین وضعیت نماز را ادا کنیم . نمازی بدون وضو و قبله و مهر و با دست بسته . رکوع و سجود هم با اشاره. نزدیکی های غروب منتقل شدیم به پایگاهی که بنظر می رسید متعلق به هوانیروز باشد. اول در محوطه ساختمانی که به اندازه حیاط یک مدرسه فضا داشت جای گرفتیم. نیروها که احتمالا درجه دار بودند اطرافمان تجمع و تماشا می کردند. یادم نمی آید که در اینجا چندان ضرب و شتمی شده باشیم . بعدا از مدتی به اتاقی که در سمت چپ حیاط واقع و بیشتر به دفتر فرماندهی شبیه بود جای دادند. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿13 📿 14 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 22 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 115 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
من هـــــر روز در انتـــــظارِ نگاهتـــــ می نشینم تا صبح ِ من هم بخیـــــر شود .... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✨﷽✨ ✅هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📗برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
در عملیات کربلای۴ از یک گـروه هفت نفری که با قایق به آن طرف اروند رفته بودند، تنها حاج‌ستار توانست جانِ سالم بِدَر ببرد و به عقب برگردد ، و اکثر آنها از جمله صمد برادرِ حاج ستار شهید شدند ... وقتی که از حاجی پرسیدیم : « حاجی، تو که می‌توانستی جنازه‌ی برادرت را با خود بیاوری ، چرا این کار را نکردی ؟» در جواب گفت : « همه بچه هـا برادر من هستند ؛ کدامشان را می آوردم؟ 🌷 فرمانده‌گردان۱۵۵_لشکر۳۲انصارالحسین @sangarshohada🕊🕊
🔴 آخرین وضعیت سلامتی حجت‌الاسلام انصاریان در بیمارستان دفتر حجت‌الاسلام انصاریان: 🔹با توجه به پیگیری‌های مکرر دوستداران اهل‌بیت نسبت وضعیت حال استاد انصاریان به اطلاع می‌رساند با عنایت الهی و دعای مؤمنین، روند درمانی مناسب و حال عمومی استاد رو به بهبود است. j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
دیوارنگاره جدید میدان ولیعصر عج در آستانه‌ هفته‌ دفاع مقدس j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
   وقتی رسیدیم دزفول و وسایل مان را جابه جا کردیم، گفت : «می روم سوسنگرد.» گفتم :«مادر منو نمی بری اون جلو رو ببینم؟» گفت :«اگه دلتون خواست، با ماشین های راه بیایید. این ماشین مال بیت الماله.» 📎پ ن :فرمانده جوان دفاع مقدس 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠بصره نزدیکی های غروب آفتاب ، با خودروی وانتی که روی آن پوش کشیده شده بود و در طرفین سکویی چوبین داشت از مقری که اشاره شد به سمت شهر بصره حرکت کردیم . دو سرباز مسلح در دو طرف لبه در نشسته و دائم با قنداقه تفنگ و بی رحمانه به سر و صورت بچه ها می زدند. مثل همیشه دستها بسته بود و قدرت دفاع از سر و صورت وجود نداشت. چقدر بیرحمانه ، برخورد قنداقه کلاش با صورت آدمی . آن موقع احساس من این بود که از ترس اینکه ما فرار کنیم دائم به ما یورش می بردند ولی به مرور علاوه بر این مورد مشخص شد که عوامل دیگری نیز دخیل است . از جمله گرفتار بودن خودشان در چنگال حزب بعث و جنگ ناخواسته ای که بر اساس تبلیغات بی وقفه و خلاف واقع دستگاه حاکم ، ایران را مقصر و آغازگر جنگ می دانستند. براساس شنیده ها در قانون ارتش بعث مدت زمان خدمت سربازی چهار سال و در زمان جنگ تا پایان آن باید در خدمت ارتش باشند. ضمن اینکه ما وارثان و بانیان عملیات پیروزمندانه کربلای پنج بودیم که شکست مفتضحانه ای را بر صدام تحمیل کرده بودیم و دستشان هم که به رزمندگان اسلام نمی رسید . ما با پای خود به مسلخ آمده بودیم لذا عقده گشاهی می کردند. اگر مقدار شکنجه هایی که اسرا خصوصا اسرای مفقودالاثر را خواسته باشیم با منطق مادیون محاسبه کنیم بر فرض باطل که ما آغازگر جنگ و متجاوز بوده باشیم ، اسرا به تنهایی تقاص همه کشته ها و خسارتهای دشمن در جنگ را پس داده اند و گزاف نیست اگر بگوییم بار شکست های صدام در جنگ و به بیان دیگر تلخی پیروزهای ایران برای حزب بعث روی دوش اسرا بود. در قسمتهای آینده انشاءالله خواهم گفت که در اردوگاه هر وقت علاوه بر ضرب و شتم های روزانه ناگهان شکنجه ها را تشدید می کردند ، متوجه می شدیم که عملیاتی انجام شده است. میزان شکنجه ها نیز علامت میزان پیروزی رزمندگان اسلام در این عملیاتها بود. شکنجه هایی قرون وسطایی در طول اسارت . چه شبهایی که از خدا می خواستیم هرگز صبح نشود. چه دوستانی که زیر شکنجه به شهادت رسیدند. هنوز صدای ناله و فریاد عزیزانی که زیر شکنجه فریادشان به آسمان بلند بود به گوش می رسد . شنیدن ناله هایشان در سکوتی مرگبار از شکنجه شدن ، زجرآور تر بود . می گویند انتظار سخت است ولی انتظار و در نوبت قرار گرفتن برای شکنجه سخت تر دوست داشتیم نفرات اول باشیم تا زودتر راحت شویم. هوا تاریک شده بود که رسیدیم بصره ساختمانی شبیه اداره یا مدرسه ابتدای ورودی ، حیاط بود و روبرو ، ساختمان نسبتا قدیمی . کنار در ورودی سمت راست چند اتاقک سیمانی که بنظر می رسید تازه اضافه کرده باشند با دری تمام فلزی مخصوص بازداشت افراد و نگهداری موقت اسرا. بنا به اظهار دوستان منطقه ای که ما اسیر شدیم در حوزه سپاه سوم و محل حضور ما در بصره در حوزه سپاه هفتم عراق قرار داشت. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿13 📿 14 📿 17 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 116 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
آنان همہ از تبار باران بودند رفتنــد ولے ادامہ دارند هنــوز ... 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✍سردار قاسم سلیمانی : 🔹برادری داشتیم به نام علی ماهانی خیلی آدم مقدسی بود. این آقای ماهانی یه زخمی در دستش و شبیه آن در پایش داشت و همیشه آن را مخفی می کرد که تظاهر به این زخم نکرده باشد (اینها خیلی حرف هست برادرا خیلی خودسازی میخواهد) آن وقت این فرد در والفجر ۳ در میدان مین ماند(رفت روی مین) آمدند تا به مجروحین آب بدهند اول رفتند به سمت علی ماهانی تا به او آب بدهند... نخورد! گفت به فلانی بدهید ... دادند و بازهم که برگشتند باز علی آقا آب نخورد و گفت به فلانی بدهید! 🔹 همینجور به همه آب دادند و وقتی برگشتند به سمت علی، شهید شده بود.... آن وقت ما در موضوعات مادی و موضوعاتی که خیلی ارزشی ندارد چه رقابت هایی میکنیم... در موضوعاتی که حیات ما به آن بستگی ندارد و ناجی جان ما نیست... در چیزهایی که یه ذره ما را بالا میبرد ...از نظر رتبه یا درجه یا هر چیز دیگری... چه رقابت های می کنیم j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 موشن‌گرافیک| سخت‌‌ترین امتحان شهیدی که رتبه یک کنکور تجربی سال ۶۴ بود 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
مطلبی با زوار کربلا دارم ... انشاالله که راه کربلا باز میشود و همه انشاالله به زیارت کربلا برویم و اما اگر راه کربلا باز شد و به کربلا رفتید و ما در میان جمع‌ تان نبودیم ، به جای رزمندگانِ شهید صدا بزنید ای حسین (ع) شهید ، شهدای ما به عشق آزادی کربلایت آمدند اگر آن‌ زمان در کربلا نبودند که به‌ یاریت بیایند ، اکنون با اندک زمانی فاصله به‌ سوی تو آمدند تا قیام تو را تداوم بخشند و تجلی‌گر قیام‌ تو باشند . 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊