eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
649 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
402 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
ایام خیلی فعال بود، می گفت یاد را زمین نگذاریم. كاری كرد كه ما تبلیغاتمان را گسترده كنیم. می گفت برویم بخریم، بنر چاپ كنیم برای ایام . تابلوهایی كه روی در و دیوار خورده است، کار دکتر است. دانشجوهامی‌گفتند كه اینها جایش اینجا نیست، جایش جای دیگر است. مثلا وقتی آمدیم همین تابلو فاطمه زهرا (س) را كه در همه اتاق‌ها هست و روی در اتاق آقای دكتر هم هست، بزنیم، مورد شكایت بعضی از دانشجوها قرار گرفت. می گفت بعضی ها می گویند اینجا جایش نیست، اما اتفاقا جایش همین‌جا است. باید این دانشگاه را بااهل بیت كنیم. كه این به در و دیوار اینجا بخورد كه دانشجویان بدانند كه بهای اصلی آنها و این راه است. (حاج غلام؛ خدماتی) 📚کتاب شهید علم، جلد اول، ص14 ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
#کتاب_خط_عاشقی 2 @sarbazekoochak جلد اول: خاطرات عشق شهدا به امام حسین (ع) و روضه های کربلا ☘شهید محمدرضا شفیعی   گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب تولد: 1346 قم مجروحیت و اسارت در کربلای 4 شهادت در بیمارستان بغداد:4/10/1365 بازگشت پیکر: 14/5/1381 محل دفن: گلزار شهدای علی ابن جعفر قم قطعه 2 ردیف 14 شماره 1 ✅«راز سالم ماندن جنازه پس از 16 سال» بعد از 16 سال جنازه اش را آوردند. خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم. عملیات کربلای 4 با بدن مجروح اسیر شد. برده بودنش بیمارستان بغداد. همونجا شهید شده بود، با لب تشنه. بعد از این همه سال هنوز سالم بود. سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر. یاد شبهای جبهه گردان تخریب افتادم. بلند می شد لامپ سنگر رو شل می کرد همه جا که تاریک می شد شروع می کرد به خوندن :«حسینم وا حسینا.» می شد بانی روضه امام حسین  عليه السلام . آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک می کردند محمدرضا اشکاشو می مالید به صورتش. دلیل تازگی صورت و محاسنش بعد از 16 سال همین بود اثر اشک امام حسین  عليه السلام . راوی: حاج حسین کاجی از گردان تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب  عليه السلام 🌕 سرباز | کوچک http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
تقریباً دو ماه از ازدواج ما گذشت که من حامله شدم کاظم آقا به محض اینكه خبر دار شدند من حامله هستم از من خواست که سعی کنم همیشه با وضو باشم قرآن بخوانم، نمازم را سر وقت و به موقع بخوانم و از مال حلال بخورم زیرا می گفت: دوست دارم بچه ام و باشد. ۶۸-شهید محمد کاظم حبیب 📚اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۲۳ هزار شهید استانهای خراسان ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸جدول پخش مداحی و سخنرانی های تلویزیون در محرم ۹۸ 🆔 @sarbazekoochak
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله... 🆔 @sarbazekoochak
#سردار_شهید_محمود_کاوه تولد: ۱۳۴۰/۳/۱ شهادت: ۱۳۶۵/۶/۱۰ محل شهادت : عملیات کربلای ۲ قله حاج عمران ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
قسمتی از بسم رب الشهداء و الصدیقین دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به‌ انقلاب‌ ما خدشه‌ وارد شود بدانید که‌ به‌ مسلمانهای‌ جهان‌خدشه‌ وارد شده‌ است‌ و اگر به‌ انقلاب‌ ما رونق‌ داده‌ شود آنها پیروز شده‌اند. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝
❤️کربلا هنوز قلب تپنده تاریخ است... 💫 @sarbazekoochak 1 عقل می گوید بمان و  می گوید برو؛ و این دو، عقل و  را خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و  معنا شود. اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را باچشمه خورشید نبرّد،  را در راهی که می رود تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و  فاصله ای نیست. جملاتی ناب از شهیدآوینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
؟ سفت و سمج نبود. راه را می شناخت. نمی خواست کسی را به اجبار به راه بیاورد. هر چند با او که همراه می شدی، تا آخر می رفتی. شبی بیدارم کرد و گفت: نمی خواهی نماز بخوانی؟ وقتی دیدم در آن سرمای زمستان منطقه ذبیدات که سنگ هم می ترکید، یک فاصله طولانی را رفته و با آب تانكر یخ زده وضو گرفته و می خواهد نماز شب بخواند، خجالت می کشیدم که بلد نشوم. می گفتم: چرا، همین الان بلند می شوم. اما هنوز قدمی از من دور نشده بود که در خواب غفلت می افتادم و صبح بیدار می شدم. علی آقا برای هر کسی روشی داشت. زور نمی گفت: اما تلاشی می کرد لذت عمل را بچشاند، بعد دیگر کاری به کارت نداشت. چندین شب، کار علی آقا همین بود. وضو گرفته می آمد و بیدارم می کرد، اما دریغ که چند ثانیه بعد دوباره در بستر خواب می افتادم. با این احوال، علی آقا کسی نبود که به این راحتی برنامه ریزی خودش را قطع کند. شبی، به هر سختی که بود، بلند شدم. وقتی آب سرد، خواب را از سرم پراند، تازه متوجه شدم چه لذتی دارد در این شب های خلوت، با خدای خودت تنها باشی و حرف بزنی. همان جا به زمین نشستم دستانم را به آسمان بلند کردم. لذت اولین نماز شب چنان در روحم اثر کرد که هنوز فراموش نكرده ام دیگر هیچ وقت نشنیدم علی آقا حتی یک کلام در مورد نماز شب با من حرف بزند. به اصطلاح افتاده بودم تو خط. ۶۹- روایت یوسف علویان از رفتار شهید علی آقا ماهانی 📚روز تیغ، چاپ سوم، صفحه ۱۲۷ و ۱۲۸ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak 👈 عضویت ╚🕊✿ ••••══════╝