#دعوت_به_نماز
#دوران_بارداری
تقریباً دو ماه از ازدواج ما گذشت که من حامله شدم کاظم آقا به محض اینكه خبر دار شدند من
حامله هستم از من خواست که سعی کنم همیشه با وضو باشم قرآن بخوانم، نمازم را سر وقت و به
موقع بخوانم و از مال حلال بخورم زیرا می گفت: دوست دارم بچه ام #مؤمن و #باتقوا باشد.
۶۸-شهید محمد کاظم حبیب
📚اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۲۳ هزار شهید استانهای خراسان
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak 👈 عضویت
╚🕊✿ ••••══════╝
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله...
🆔 @sarbazekoochak
قسمتی از #وصیتنامه_شهیدمحمودکاوه
بسم رب الشهداء و الصدیقین
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه انقلاب طرحریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود بدانید که به مسلمانهای جهانخدشه وارد شده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شود آنها پیروز شدهاند.
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak 👈 عضویت
╚🕊✿ ••••══════╝
❤️کربلا هنوز قلب تپنده تاریخ است...
💫 @sarbazekoochak
1
عقل می گوید بمان و #عشق می گوید برو؛ و این دو، عقل و #عشق را خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و #عشق معنا شود. اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را باچشمه خورشید نبرّد، #عشق را در راهی که می رود تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و #عشق فاصله ای نیست.
#عشق
جملاتی ناب از شهیدآوینی
#دعوت_به_نماز
#نمیخواهی_نمازبخوانی؟
سفت و سمج نبود. راه را می شناخت. نمی خواست کسی را به اجبار به راه بیاورد. هر چند با او که همراه می شدی، تا آخر می رفتی.
شبی بیدارم کرد و گفت: نمی خواهی نماز بخوانی؟
وقتی دیدم در آن سرمای زمستان منطقه ذبیدات که سنگ هم می ترکید، یک فاصله طولانی را
رفته و با آب تانكر یخ زده وضو گرفته و می خواهد نماز شب بخواند، خجالت می کشیدم که بلد نشوم. می گفتم: چرا، همین الان بلند می شوم. اما هنوز قدمی از من دور نشده بود که در خواب غفلت می افتادم و صبح بیدار می شدم.
علی آقا برای هر کسی روشی داشت. زور نمی گفت: اما تلاشی می کرد لذت عمل را بچشاند، بعد دیگر کاری به کارت نداشت. چندین شب، کار علی آقا همین بود. وضو گرفته می آمد و بیدارم می
کرد، اما دریغ که چند ثانیه بعد دوباره در بستر خواب می افتادم. با این احوال، علی آقا کسی نبود که به این راحتی برنامه ریزی خودش را قطع کند. شبی، به هر سختی که بود، بلند شدم. وقتی آب سرد، خواب را از سرم پراند، تازه متوجه شدم چه لذتی دارد در این شب های خلوت، با خدای خودت تنها باشی و حرف بزنی. همان جا به زمین نشستم دستانم را به آسمان بلند کردم. لذت اولین نماز شب چنان در روحم اثر کرد که هنوز فراموش نكرده ام دیگر هیچ وقت نشنیدم علی آقا حتی یک کلام در مورد نماز شب با من حرف بزند. به اصطلاح افتاده بودم تو خط.
۶۹- روایت یوسف علویان از رفتار شهید علی آقا ماهانی
📚روز تیغ، چاپ سوم، صفحه ۱۲۷ و ۱۲۸
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak 👈 عضویت
╚🕊✿ ••••══════╝
#کتاب_خط_عاشقی 3
@sarbazekoochak
جلد اول: خاطرات عشق شهدا به امام حسین (ع) و روضه های کربلا
شهید حسین علی پور اسحاق
از رزمندگان گردان حمزه سید الشهداء
تولد:1/7//1346- اندیشمک
شهادت:21/9/1360- عملیات طریق القدس
محل دفن: اندیمشک (قطعه قدیم)
✅«یا حسین»، اولین کلمه پس از 15 روز بیهوشی
15 روز بود که بیهوش افتاده بود روی تخت.گفتند به هوش اومده خودتون رو برسونید.
با پدرش رفتیم بیمارستان. انگار داشت اشاره می کرد. تشنه بود.
آب که به لبش رسید حالش عوض شد. شاید یاد تشنگی امام حسین عليه السلام افتاده بود.
شروع کرد به یا حسین عليه السلام گفتن.
بعد از 15 روز بیهوشی این اولین کلمه ای بود که به زبون آورد. هنوز داشت یا حسین عليه السلام می گفت که شهید شد...
راوی: مادر شهید حسین علی پور اسحاق
🌕 سرباز | کوچک
http://eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb