فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تغییر
🔸️در زندگی از چیزهای زیادی می ترسیدم
و نگران بودم تا اینکه آنها را تجربه کردم
وحالا ترسی از آنهاندارم.
🔸 از" نفرت "میترسیدم
یاد گرفتم"به هر حال هر کسی نظری دارد"
🔸از" تنهایی"میترسیدم
یاد گرفتم"خود را دوست بدارم"
🔸از" شکست "میترسیدم
یاد گرفتم"تلاش نکردن یعنی شکست"
🔸از" درد "میترسیدم
یاد گرفتم"درد کشیدن برای رشد روح لازم است"
از" سرنوشت "میترسیدم
یاد گرفتم"من توان تغییر آن را دارم"
و درآخراز" تغییر "میترسیدم
تا اینکه یاد گرفتم حتی زیباترین
#پروانه_ها هم قبل از پرواز کرم بودند
و #تغییرآنهارا زیباکرد"
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸لحظههایِ زندگی
🌾همانندِ قاصدکهایی هستند که
🌸با یک دم و بازدمِ ما به هوا میروند؛
🌸لحظههایِ زندگی را دریابیم و
🌾آرزوهایِمان را در گوشش نجوا کنیم،
🌸قدرِ لحظهها را بدانیم
🌾مبادا که گذرِ عمر،
🌸قاصدکهایِ لحظههایِمان را به بادِ فنا دهد.
🌸🍃
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اِلهي لَیْتَ اُمّي لَمْ تَلِدْني
خدای من ای کاش مادرم مرا نمیزایید
چه مناجاتی، چه مناجاتی
😭
(مناجاة الإمام السجاد ع )
سيد مصطفى الموسوي
#ماه_رمضان
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹هفت نصیحت زیـبــا🌹
🌼گشاده دست باش، جاری باش،
کمک کن ، مثل رود
🌺با شفقت و مهربان باش ،
مثل خورشید
🌼اگر کسی اشتباه کرد آن را
بپوشان ، مثل شب
🌺وقتی عصبانی شدی خاموش
باش ،مثل خواب
🌼متواضع باش و غرور نداشته
باش ،مثل خاک
🌺بخشش و عفو داشته باش ،
مثل دریا
🌼اگر میخواهی دیگران خوب باشند ،
🌺خودت خوب باش ، مثل آیینه
🌸🍃
🔘 داستان کوتاه
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
آقایبهجتگفتندخودامامرضــافرمودند:
کهممکننیست،
ممکننیست،
ممکننیست
کسیبهمنپناهبیاورد
ودستخالیبیرونبرود.!♥️
-شآھ خࢪاساݩ
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
حال ما در هجر مهدی(عج)
کمتر از یعقوب نیست...💔
🎥این صحنهها رو می بینم و گریه می کنم
خوش به حال کسایی که برنامه امروز رو شرکت کردند. ما که از تلویزیون و مجازی دیدیم کلی لذت بردیم. چقدددر خوب بود همه چیز. کلی کیف کردیم.