eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
220 دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
14.1هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷زندگیتون پراز: 💞 سلامتی 💖 شادی 🌷زیبایی 🌷تقدیم به شما دوستان عزیز 🌷چهارشنبه تون شادِ شادِ شاد 💖طاعات قبول درگاه حق تعالی 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️در زندگی از چیزهای زیادی می ترسیدم و نگران بودم تا اینکه آنها را تجربه کردم وحالا ترسی از آنهاندارم. 🔸 از" نفرت "میترسیدم یاد گرفتم"به هر حال هر کسی نظری دارد" 🔸از" تنهایی"میترسیدم یاد گرفتم"خود را دوست بدارم" 🔸از" شکست "میترسیدم یاد گرفتم"تلاش نکردن یعنی شکست" 🔸از" درد "میترسیدم یاد گرفتم"درد کشیدن برای رشد روح لازم است" از" سرنوشت "میترسیدم یاد گرفتم"من توان تغییر آن را دارم" و درآخراز" تغییر "میترسیدم تا اینکه یاد گرفتم حتی زیباترین هم قبل از پرواز کرم بودند و زیباکرد" 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸لحظه‌هایِ زندگی 🌾همانندِ قاصدک‌هایی هستند که 🌸با یک دم و بازدمِ ما به هوا می‌روند؛ 🌸لحظه‌هایِ زندگی را دریابیم و 🌾آرزوهای‌ِمان را در گوشش نجوا کنیم، 🌸قدرِ لحظه‌ها را بدانیم 🌾مبادا که گذرِ عمر، 🌸قاصدک‌هایِ لحظه‌های‌ِمان را به بادِ فنا دهد. 🌸🍃
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اِلهي لَیْتَ اُمّي لَمْ تَلِدْني خدای من ای کاش مادرم مرا نمی‌زایید چه مناجاتی، چه مناجاتی 😭 (مناجاة الإمام السجاد ع ) سيد مصطفى الموسوي 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹هفت نصیحت زیـبــا🌹 🌼گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن ، مثل رود 🌺با شفقت و مهربان باش ، مثل خورشید 🌼اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان ، مثل شب 🌺وقتی عصبانی شدی خاموش باش ،مثل خواب 🌼متواضع باش و غرور نداشته باش ،مثل خاک 🌺بخشش و عفو داشته باش ، مثل دریا 🌼اگر میخواهی دیگران خوب باشند ، 🌺خودت خوب باش ، مثل آیینه 🌸🍃
🔘 داستان کوتاه درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی ؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . . ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
آقای‌بهجت‌گفتندخودامام‌رضــا‌فرمودند: که‌ممکن‌نیست، ممکن‌نیست، ممکن‌نیست کسی‌‌به‌من‌پناه‌بیاورد و‌دست‌خالی‌بیرون‌برود.!♥️ -شآھ خࢪاساݩ‌ .
🎥این صحنه‌ها رو می بینم و گریه می کنم خوش به حال کسایی که برنامه امروز رو شرکت کردند. ما که از تلویزیون و مجازی دیدیم کلی لذت بردیم. چقدددر خوب بود همه چیز. کلی کیف کردیم.