شهید"سید حمید تقوی"؛شهیدی که در دفاع از حرمین عسکریین در سامرا به شهادت رسید
📌در زمانی که جریانهای تکفیری و وهابی از بقایای حزب بعث را سازماندهی کردند تا استانها و شهرهای غربی عراق ـ همچون موصل و الرمادی ـ را اشغال کنند و به بارگاه امامین عسکریین علیهم السلام در شهر سامراء دست یابند.
🔸وی به سرایا الخراسانی پیشنهاد داد به عراق بازگردند و بار دیگر صفوف خود را برای مبارزه مستحکم سازند و خود را برای آزاد سازی مناطق اشغال شده آماده کنند.
🔹وی تنها به ارائه پیشنهاد و مشورت نظامی به این نیروها بسنده نکرد، بلکه خود نیز به اتفاق نیروهای دواطلب مردمی به سمت جرف الصخر رفت و نسبت به آزادی این منطقه اقدام کرد؛
▪️منطقهای که بعد از آزاد سازی به نام "جرف النصر" معروف شده است. این آزادسازی، شهر مقدس کربلا را از تیررس موشکها و حمالت داعش نجات داد.
▫️در عملیات سامراء که خمپارههای داعش در حرم مطهر امامین عسکریین فرود میآمد و سه روز طول کشید، با فرماندهی سردار تقویفر داعش مجبور به عقب نشینی شد و منطقه پاک سازی گردید.
🔻در ۶ دی ماه۱۳۹۳پس از اقامه نماز ظهر عملیاتی به نام «محمد رسول الله» آغازمی شود و بعد از رشادت بسیار مورد اصابت گلوله تک تیر انداز داعشی قرار می گیرد که سرانجام در سامراء، در زادگاه امام عصر (عج) و در دفاع از حرمین مطهر، توسط عوامل تکفیری داعش به شهادت رسید.
#شهید_سید_حمید_تقویفر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
″خدایا ،
تو از ما راضی باش...″
شهیدمدافعحرم
#شهیدمصطفیصدرزاده]
•
″خدایا!
شهادت را نصیبمکن.
دلم برای حسینخرازی پرمیکشد
دلم برای شهـدا پرمیکشد
دنیا را رها کنید،
دنیا را وِل کنید،
همه چیز را در آخرت پیدا کنید،
و رضای خدا را
بر رضای مخلوق ارجحیت دهید...″
#کلامشهیدحاجاحمدکاظمی
«۱۹ دی ماه سالروز شهادت
سردار حاج احمد کاظمی
و همراهانش گرامی باد.»
[#اللهماجعلمماتیشهادتفیسبیلک]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید
"علی اکبر شیرودی"
🔻 رئیس جمهور من کسیه که دلش برا وجب به وجب خاک این مملکت بسوزه..
✅ سکانسی زیبا از فیلم آسمان غرب
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سرلشکر_خلبان_علی_اکبر_شیرودی
#وعده_صادق
#ماه_رجب
#شهادت
#حاج_قاسم
•
مهدیجان تو میآیی
همهی شهیدان نیز میآیند؛
آنگاه سید اهل قلم نجوا میکند:
″منتظران موعود ، اهل مبارزهاند ...″
[#اللهمعجللولیکالفرج
#واجعلنامنانصارهوعوانه]
🔹 بچۀ سیزدهساله، همسنگرهایش تعریف میکنند و میگویند: «دیدار آیتالله مدنی، شهیدِ محراب رفتیم. تا نشستیم، در بین جمع ما یک بچۀ سیزدهساله بود که آقای مدنی نشانش کرد و شروع کردند با زبان شعر با هم صحبت کردن، و ما هم هیچ نمیفهمیدیم.
🔸به شعر پرسید بگو چه دیدی؟ او هم برگشت گفت: «درد هجری کشیدهام که مپرس، لب لعلی گزیدهام که مپرس» و هر دو گریه میکردند.» وقتی آن پسر شهید شد، پیش آیتالله مدنی آمدیم و داستانش را پرسیدیم، گفت: «بیچارهها نفهمیدند، آن چشم، امامزمان عجل الله تعالیفرجهالشریف دیده بود!»
🇮🇷 #شهیدمحمدرضاتورجیزاده
🔹 بچۀ سیزدهساله، همسنگرهایش تعریف میکنند و میگویند: «دیدار آیتالله مدنی، شهیدِ محراب رفتیم. تا نشستیم، در بین جمع ما یک بچۀ سیزدهساله بود که آقای مدنی نشانش کرد و شروع کردند با زبان شعر با هم صحبت کردن، و ما هم هیچ نمیفهمیدیم.
🔸به شعر پرسید بگو چه دیدی؟ او هم برگشت گفت: «درد هجری کشیدهام که مپرس، لب لعلی گزیدهام که مپرس» و هر دو گریه میکردند.» وقتی آن پسر شهید شد، پیش آیتالله مدنی آمدیم و داستانش را پرسیدیم، گفت: «بیچارهها نفهمیدند، آن چشم، امامزمان عجل الله تعالیفرجهالشریف دیده بود!»
🇮🇷 #شهیدمحمدرضاتورجیزاده
صدای اذان را که میشنید، دست از کار میکشیــــد؛ وضو میگرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز میخواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم
یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را میخوانیــــم»
🔻در طول مسیـــر، عبدالحسین دائماً میگفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خندهای کرد و گفت: اینم عاقبت تأخیــــر در نماز !
شهیدمدافعحرم #عبدالحسین_یوسفیان
صدای اذان را که میشنید، دست از کار میکشیــــد؛ وضو میگرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز میخواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم
یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را میخوانیــــم»
🔻در طول مسیـــر، عبدالحسین دائماً میگفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خندهای کرد و گفت: اینم عاقبت تأخیــــر در نماز !
شهیدمدافعحرم #عبدالحسین_یوسفیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حسین امیرعبداللهیان🕊️🌹
روز دفن وقتی تابوت از بازارچه ادویه فروشا
وارد صحن سيد الكريم شد یکی گفت : چشم زدن قد و بالاشو
#شهید_حسین_امیرعبداللهیان