eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
14.5هزار ویدیو
102 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید"سید حمید تقوی"؛شهیدی که در دفاع از حرمین عسکریین در سامرا به شهادت رسید 📌در زمانی که جریان‌های تکفیری و وهابی از بقایای حزب بعث را سازماندهی کردند تا استان‌ها و شهرهای غربی عراق ـ همچون موصل و الرمادی ـ را اشغال کنند و به بارگاه امامین عسکریین علیهم السلام در شهر سامراء دست یابند. 🔸وی به سرایا الخراسانی پیشنهاد داد به عراق بازگردند و بار دیگر صفوف خود را برای مبارزه مستحکم سازند و خود را برای آزاد سازی مناطق اشغال شده آماده کنند.  🔹وی تنها به ارائه پیشنهاد و مشورت نظامی به این نیروها بسنده نکرد، بلکه خود نیز به اتفاق نیروهای دواطلب مردمی به سمت جرف الصخر رفت و نسبت به آزادی این منطقه اقدام کرد؛ ▪️منطقه‌ای که بعد از آزاد سازی به نام "جرف النصر" معروف شده است. این آزادسازی، شهر مقدس کربلا را از تیررس موشکها و حمالت داعش نجات داد. ▫️در عملیات سامراء که خمپاره‌های داعش در حرم مطهر امامین عسکریین فرود می‌آمد و سه روز طول کشید، با فرماندهی سردار تقوی‌‍فر داعش مجبور به عقب نشینی شد و منطقه پاک سازی گردید. 🔻در ۶ دی ماه۱۳۹۳پس از اقامه نماز ظهر عملیاتی به نام «محمد رسول الله» آغازمی شود و بعد از رشادت بسیار مورد اصابت گلوله تک تیر انداز داعشی قرار می گیرد که سرانجام در سامراء، در زادگاه امام عصر (عج) و در دفاع از حرمین مطهر، توسط عوامل تکفیری داعش به شهادت رسید.
• ″خدایا! شهادت را نصیبم‌کن. دلم‌ برای حسین‌خرازی پرمیکشد دلم‌ برای شهـدا پرمیکشد دنیا را رها کنید، دنیا را وِل‌ کنید، همه چیز را در آخرت پیدا کنید، و رضای خدا را بر رضای مخلوق‌ ارجحیت دهید...″ «۱۹ دی ماه سالروز شهادت سردار حاج احمد کاظمی و همراهانش گرامی باد.» []
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید "علی اکبر شیرودی" 🔻 رئیس جمهور من کسیه که دلش برا وجب به وجب خاک این مملکت بسوزه.. ✅ سکانسی زیبا از فیلم آسمان غرب
مهدی‌جان تو می‌آیی همه‌ی شهیدان نیز می‌آیند؛ آنگاه سید اهل قلم نجوا می‌کند: ″منتظران موعود ، اهل مبارزه‌‏اند ...″ [ ]
🔹 بچۀ سیزده‌ساله، هم‌سنگرهایش تعریف می‌کنند و می‌گویند: «دیدار آیت‌الله‌ مدنی، شهیدِ محراب رفتیم. تا نشستیم، در بین جمع ما یک بچۀ سیزده‌ساله بود که آقای مدنی نشانش کرد و شروع کردند با زبان شعر با هم صحبت کردن، و ما هم هیچ نمی‌فهمیدیم. 🔸به شعر پرسید بگو چه دیدی؟ او هم برگشت گفت: «درد هجری کشیده‌ام که مپرس، لب لعلی گزیده‌ام که مپرس» و هر دو گریه می‌کردند.» وقتی آن پسر شهید شد، پیش آیت‌الله مدنی آمدیم و داستانش را پرسیدیم، گفت: «بیچاره‌ها نفهمیدند، آن چشم، امام‌زمان عجل الله تعالی‌فرجه‌الشریف دیده بود!» 🇮🇷
🔹 بچۀ سیزده‌ساله، هم‌سنگرهایش تعریف می‌کنند و می‌گویند: «دیدار آیت‌الله‌ مدنی، شهیدِ محراب رفتیم. تا نشستیم، در بین جمع ما یک بچۀ سیزده‌ساله بود که آقای مدنی نشانش کرد و شروع کردند با زبان شعر با هم صحبت کردن، و ما هم هیچ نمی‌فهمیدیم. 🔸به شعر پرسید بگو چه دیدی؟ او هم برگشت گفت: «درد هجری کشیده‌ام که مپرس، لب لعلی گزیده‌ام که مپرس» و هر دو گریه می‌کردند.» وقتی آن پسر شهید شد، پیش آیت‌الله مدنی آمدیم و داستانش را پرسیدیم، گفت: «بیچاره‌ها نفهمیدند، آن چشم، امام‌زمان عجل الله تعالی‌فرجه‌الشریف دیده بود!» 🇮🇷
صدای اذان را که می‌شنید، دست از کار می‌کشیــــد؛ وضو می‌گرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز می‌خواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را می‌شنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را می‌خوانیــــم» 🔻در طول مسیـــر، عبدالحسین دائماً می‌گفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خنده‌ای کرد و گفت: اینم عاقبت تأخیــــر در نماز ! شهیدمدافع‌حرم
صدای اذان را که می‌شنید، دست از کار می‌کشیــــد؛ وضو می‌گرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز می‌خواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را می‌شنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را می‌خوانیــــم» 🔻در طول مسیـــر، عبدالحسین دائماً می‌گفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خنده‌ای کرد و گفت: اینم عاقبت تأخیــــر در نماز ! شهیدمدافع‌حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حسین امیرعبداللهیان🕊️🌹 روز دفن وقتی تابوت از بازارچه ادویه فروشا وارد صحن سيد الكريم شد یکی گفت : چشم زدن قد و بالاشو
گفتمش با غمِ هجـران چه کنم؟ گفت بسوز! گفتمش چاره‌ی این سوز بگو؟ گفت: بساز...❤️‍🩹