محمد زینت نام جهان است
چه خوشبوتر از آن اندر دهان است
نزائیده کسی همچون محمد(ص)
که نور روی وی ، رنگین کمان است
🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد
وعجل فرجهم🌸
@sardarbakery
یـک روز قشنگ
یـک دل آرام
یـک شادی بی پایان
یـک نور از جنس امید
یـک لب خندون
یـک زندگى عاشقانه
وهزارآرزوى زیبا
از خداوند برایتان خواهانم
سلام دوستان خوبم✋
روزتون شاد شاد🌸
@sardarbakery
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕و رحمة الله و برکاته💕
@sardarbakery
خداوند در قرآن کریم
میفرماید:
اگر تقوا پیشه کنید
خداوند به شما قوه
تشخیص
خوب از بد می بخشد
و از جایی که گمان
نمی برید روزی می دهد.
@sardarbakery
دل را بہ هـواے دلبرے خوش ڪردیم
سر را بہ هـواے سرورے خوش ڪردیم
پا را بہ رڪاب صفدرے خوش ڪردیم
جان را بہ فداے رهـبرے خوش ڪردیم
@sardarbakery
✅ تلنگر
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ڪه ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ
ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖﻭﻣﺮﻏﺶﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ
ﺁﺧـــﺮ ڪـــاﺭ! ﻣﯽﮔﻔـــﺖ: میخـــوﺍﻫــﻢ
ﺧــﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤــﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑــﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠــﻮ ﺭﺍ ڪـہ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ
ﻣﯽﺷﺪ، ﮔــﻮﺷﺖ ﻭ ﻣــﺮﻍ ﻏــﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ
ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧـــﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠــﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ
ﺩﯾﮕـﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ
ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
ﺯﻧــﺪﮔـــﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿـــﻦ ﺟــــﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧـﺪﮔــﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ
ﻣﯽڪﻨﯿـﻢ ﻭ ﻟﺤﻈـہﻫﺎﯼ ﺧـــﻮﺑــﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌـﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ڪـہ
ﻣﺸڪﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
کﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔـﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ
ﺑﺎﺷﯿــﻢ! ﻫﻤــﻪﯼ ﺧﻮﺷــﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣـﻮﺍﻟـہ
ﻣﯽڪﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓـﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
ﻗـــﺮﺍﺭ ﺍﺳــﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ مشڪلی ﻧﺒﺎﺷﺪ؛
ﻏـﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍینڪـہ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ
ﻧﺮﻡ ڪرﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿــﻦ مشڪﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
یڪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧــــﻮﺩﻣـــﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿـــﻢ
ﻣﯽﺑﯿﻨﯿـﻢ یڪ ﻋﻤــــﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﭘُﻠﻮی ﺧــﺎلـــے ﺯﻧﺪﮔـــﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ
ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖﻧﺨﻮﺭﺩﻩ
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔـــﻮﺷﻪﯼ بشقاب
@sardarbakery
مرد فقیری از خدا سوال کرد :
چرا من اینقدر فقیر هستم ...؟
خدا پاسخ داد :
چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی ...
مرد گفت :
من چیزی ندارم که ببخشم ؟
خدا پاسخ داد : دارایی هایت کم نیست...!
یک صورت ، که میتوانی لبخند برآن داشته باشی !
یک دهان ، که میتوانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب ، که میتوانی به روی دیگران بگشایی!
چشمانی ، که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
" فقر واقعی فقر روحی است ..."
🍀🔹🍀🔹🔻🔹🍀🔹🍀
@sardarbakery
✅ تلنگر
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ڪه ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ
ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖﻭﻣﺮﻏﺶﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ
ﺁﺧـــﺮ ڪـــاﺭ! ﻣﯽﮔﻔـــﺖ: میخـــوﺍﻫــﻢ
ﺧــﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤــﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑــﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠــﻮ ﺭﺍ ڪـہ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ
ﻣﯽﺷﺪ، ﮔــﻮﺷﺖ ﻭ ﻣــﺮﻍ ﻏــﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ
ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧـــﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠــﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ
ﺩﯾﮕـﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ
ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
ﺯﻧــﺪﮔـــﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿـــﻦ ﺟــــﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧـﺪﮔــﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ
ﻣﯽڪﻨﯿـﻢ ﻭ ﻟﺤﻈـہﻫﺎﯼ ﺧـــﻮﺑــﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌـﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ڪـہ
ﻣﺸڪﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
کﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔـﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ
ﺑﺎﺷﯿــﻢ! ﻫﻤــﻪﯼ ﺧﻮﺷــﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣـﻮﺍﻟـہ
ﻣﯽڪﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓـﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
ﻗـــﺮﺍﺭ ﺍﺳــﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ مشڪلی ﻧﺒﺎﺷﺪ؛
ﻏـﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍینڪـہ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ
ﻧﺮﻡ ڪرﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿــﻦ مشڪﻼﺕ ﺍﺳﺖ.
یڪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧــــﻮﺩﻣـــﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿـــﻢ
ﻣﯽﺑﯿﻨﯿـﻢ یڪ ﻋﻤــــﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﭘُﻠﻮی ﺧــﺎلـــے ﺯﻧﺪﮔـــﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ
ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖﻧﺨﻮﺭﺩﻩ
ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔـــﻮﺷﻪﯼ بشقاب
@sardarbakery
🔔 اهمیت نماز
🌴 گناهان را چونان برگ های پاییز ی فرو می ریزد ، و غل و زنجیر گناهان را از گردن ها می گشاید.
📚 نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۹
@sardarbakery
⚜امام صادق علیه السلام
سنجد، گوشتش گوشت می رویاند،
هسته اش استخوان رارشد میدهد،
پوستش پوست رامیپرورد...
رگ جذام را به کلی از میان میبرد و با اینهمه،ساق پا را نیز قوی میکند.
@sardarbakery
🌷شهید سردار احمد کاظمی🌷
نام: احمد کاظمی
نام پدر: __
ولادت: 1337/5/2(نجف اباد)
شهادت: 1384/10/19(ارومیه)
وضعیت تاهل: متاهل صاحب دو فرزند
نام جهادی:نداشتند ولی حاج احمد صدایشان می کردند
اخرین مقام:
• فرماندهی لشکر ۸ نجف
• فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا
• فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین
•فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
• فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
نحوه شهادت: در سانحه هوایی سقوط هواپیما یدایو بالکن 20 در نزدیکی ارومیه به شهادت رسید که علت سقوط هواپیما از کار افتادن دستی موتور بود.
سن شهادت:47 ساله
علاقه:شهید حسین خرازی
قسمتی از وصیتنامه شهید:
از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر، كه در یك كلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعاً چه باید میكردیم. اگر سخت است، خدا را داریم اگر در سپاه هستیم، خدا را داریم اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا داریم
🌸✨🌸✨💓✨🌸✨🌸
@sardarbakery
فرا رسیدن ماه
خرید "هول هولکی"
بدو بدوهای الکی...
"بشور و بسابهای"
بیخودکی
شستو شوهای
زیادکی...
بر تمام بزرگ "بانوان"
ایرانی دست تنها
پیشاپیش مبارک ...😂😂
@sardarbakery
صبح است و هوا
هــوای
لطف است وصفا!
صبح است و نوا
نـوای مهر است و وفا!
صبح است و دلا هرآنچه
می خواهی هست؛
بر سفرگستردۀ الطافِ خدا
سلام دوستان خوبم✋
صبحتون بخیـر🌸
@sardarbakery
سلام امام مهربانم✋🌸
اگر چه روز من و روزگار می گذرد
دلم خوش است كه با یاد یار می گذرد
چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است
قطار عمر كه در انتظار می گذرد
@sardarbakery
سلام ارباب خوبم✋🌸
میشوداین روزها درد فراغم بیشتر
صبحها این بغض می آید سراغم بیشتر
السلام ای درکنارآب مقطوع الورید
آه نامت آمد وشد حسِ داغم بیشتر
@sardarbakery
غمگین نشو
وقتی کسی تلاشت را
نمیبیند...
طلوع خورشید هم
منظره ای تماشایی است،
اما بیشتر مردم ، همیشه ی خدا آن موقع صبح خواب هستند...
@sardarbakery
سرآغاز صحبت به نام خداست
كه بخشنده و مهربان كبریاست
ستایش بُوَد خاص آن كردگار
كه باشد دو گیتى از او برقرار
كه بخشنده و مهربان است نیز
بود صاحب عرصه رستخیز
تو را مى پرستیم تنها و بس
نداریم یاور به غیر از تو كس
مرا كن هدایت به راه درست
به آن كس كه مُنعَم ز نعمات تُست
نه آنان كه خشمت بر آنان رواست
نه آنان كه هستند گمره ز راست
آمین🌹🕊🌹🕊
@sardarbakery
عاشقی دردسری بود،
نمی دانستیم!
#حاصلش خون جگری بود
نمی دانستیم
پَرگرفتیم ولی باز
به #دام افتادیم!
شرط بی بال وپری بود
نمی دانستیم!
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#صبحتون_شهدایی🌷🕊🕊
@sardarbakery
#خاطرات_شهید
●شب عمليات به يک ميدان مين رسيديم. يک گردان منتظر دستور من بود. گشتيم تا شايد بتوانیم معبر عراقي ها را پيدا كنيم، اما پيدا نكرديم. متوسل شدم به بي بي حضرت زهرا(س)، قلبم شكست. گريه ام گرفت. نمي دانم چند دقيقه گذشت. يک دفعه گويي از اختيار خودم بيرون آمدم. رفتم سراغ گردان، در يک حال از خود بي خودي دستور برپا دادم. بعد هم دستور حمله. بچه هاي اطلاعات داد و بيداد ميكردند.
●محمدرضا فداكار مي گفت: آن شب حتي يک مين هم عمل نكرد. چند روز بعد كه سه نفر از بچه ها گذرشان به همان ميدان مين افتاده بود ، اولين نفر كه پا به آن میدان گذاشته بود ، يک مين عمل كرد و پايش قطع شد! بچه ها با سنگ و كلاه بقيه مين ها را امتحان كردند، همه منفجر شدند!
✍راوی: شهید عبدالحسین برونسی
📎مسئوول فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سالروز_شهادت 🌷
● ولادت: ۱۳۲۱/۶/۳ ، تربت حیدریه
●شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ ، عملیات بدر🕊🕊
@sardarbakery
🌹هر_دو_بدانیم
✅ شش نکته حیاتی که بسیاری از زوجین به آن توجه نمیکنند...!
1⃣ همسر خود را به چشم یک شی مسئول ننگرید. بلكه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
2⃣ جنبه یا بخشهایی از شخصیت شوهرتان را كه باعث تمایز او از سایرین میشود مورد توجه و تحسین قرار دهید.
3⃣ برای اینكه همسرتان با شما روراست باشد سعی كنید او را درک كرده و برای افكار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرفها و گفتههای او مطابق میل شما نیست از خود واكنش تند نشان ندهید؛ زیرا به این وسیله بذر بیاعتمادی در زندگی خود میكارید.
4⃣ وقتی همسرتان با شما درد دل میكند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید كه اسرار درونش ناخوشایند و بیرحمانه است و خیلی بد است.
5⃣ به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنید زیرا انتقاد پیاپی باعث میشود كه شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
6⃣ او را به درک نكردن، عدم صمیمیت و بیاحساس بودن متهم نكنید. زیرا او درک كردن، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه خودش نشان میدهد.
♥️💓♥️💓💚💓♥️💓♥️
@sardarbakery
گفتم: ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا: ز خوبرویان این کار کمتر آید!
حافظ
@sardarbakery
صبا به لطف
بگو آن
غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان
تو داده ای ما را
حافظ
@sardarbakery
خواب دیدم، خواب کربلا را،
حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند تو هم مال این دنیا نیستی
خودت را صاف کن، اعمالت را صاف کن بیا پیش ما
📝قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع علی امرایی:
اگر به زیارت کربلا رفتید سلام مرا به آقا برسانید و بگویید ارباب غریبم دلم برایتان تنگ شده بود ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب تر است
راستی به جای من سفر مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است...
شهید علی_ مرایی
شهید مدافع حرم
@sardarbakery
خیلی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ارادت داشت.
ازین ارادتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی آقاجان کی میای دورت بگردم ، نه !
دنبال آمادگی بود
دنبال آماده سازی بود
دنبال آگاهی بود....
همون اولای دوره ی آموزشی با چند تا از بچه ها دوره های مهدویت راه انداخته بود در مورد علایم آخرالزمان و آیات و روایات در مورد امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و از این جور مسایل صحبت می کردن....
البته جلساتشون زیاد طول نکشید چون یکی از فرمانده هاشون فهمیده بود و بهشون گفته بود که تعطیلش کنن....
محمودرضا هم راحت پذیرفته بود....
خودش می گفت تو این جور جلسات اگه استاد نداشته باشی احتمال به انحراف کشیده شدن و مراد و مرید بازیای الکی زیاده....
(تجربه اش رو هم داشت.)
اما همش دنبال مطالعه درباره ی حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بود....
این رو از نامه ی معروفی که برای خانومش تو ماه های آخر نوشته بود میشد کامل دید....
خلاصه این که انتظار محمود ، یه انتظار واقعی بود....
نمی خوام الکی محمود رو گندش کنم یا حالا که شهید شده مقدس بازی در بیارم ، نه....
محمود واقعا دغدغه ی امام زمانش رو داشت....
@sardarbakery
.
💙بارها از همہ جا و
💙همه ڪس رانده شدم
💙ایـטּ تو بودے ڪه
💙مرا باز پناهم دادے
💙ایـטּ همه قلب تو را
💙با گنهم خوڹ ڪردم
💙بــاز تا آمدم از راه،
💙تو راهم دادے
💙الهـے العفـو
@sardarbakery
🌸داستان شب
پدر دلسوز
صدر المتالهین شیرازی (ملاصدرا) فیلسوف بی نظیر و حکیم اندیشمند، که در زمینه فلسفه علمی ترین کتاب ها را نوشت، فرزند ثروتمندی معروف در شهر شیراز بود، پدرش در شغل عتیقه فروشی، خرید و فروش لولو و مرجان می کرد و در شغل دولتی مقامی بس ارجمند داشت.
علاقه شدیدی قلب او را تسخیر کرده بود، که فرزندش همپای خودش در شغل خرید و فروش لولو و مرجان وارد شود. مدتی نزد پدر بود، مدتی هم در بوشهر جهت ادامه شغل پدر مقیم شد، چندی هم در بصره به سر برد.
پس از یکی دو سال به شیراز برگشت. به پدر خود همراه با احترامی خاص، پیشنهاد ترک شغل و حضور در حوزه علمیه شیراز را داد، پدر باکرامت به فرزندش گفت آنچه را به مصلحت خود می دانی در پذیرفتنش حاضرم!
به مدرسه آمد، ثروت و تجارتخانه را رها کرد، از خانه و لذت مادی و خوشی چشم پوشید چیزی نگذشت که در سایه گذشت و محبت پدر در سنین جوانی دانشمندی بنام شد، در حوزه شیراز فردی را نیافت که وی را از نظر علمی تغذیه کند، از پدر اجازه سفر به اصفهان را گرفت.
بلافاصله مورد قبول واقع شد، به اصفهان آمد، به درس شیخ بهایی، میر داماد، و میرفندرسکی رفت و پس از مدتی صدر المتالهین شد.
آری، اخلاق پدر، نرمخوئی سرپرست خانواده و فهم و بینش او، وی را از شاگردی در مغازه عتیقه فروشی، به استادی فلاسفه و حکما رساند. راستی یک پدر باکرامت، یک پدر با بصیرت، یک پدر دلسوز و آگاه، چه محصولی شیرین تحویل جهان بشریت، علم و دانش می دهد.
🕊🌱🕊🌱🌸🌱🕊🌱🕊
@sardarbakery
در این شب آرام
آﺯﻭﯼ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ
ﺳـﻪ ﺗﺎ "س"
ﺳﻌــﺎﺩﺕ ﺳﻼﻣــﺖ ﺳﺮﺑﻠﻨــﺪﯼ
ﭼﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﻪ
به امیــد فردایی بهتــر
🌟شبتــون اروم و گرم از نگاه خدا🌟
@sardarbakery