eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
283 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
23.8هزار ویدیو
118 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
روزگاری ؛ یک تبسم بهتر از گرمایِ صد آغوش امروز بود ... 🕊🌹🕊
روزگاری ؛ یک تبسم بهتر از گرمایِ صد آغوش امروز بود ... 🕊🌹🕊
بهترین‌رفیق‌اونیه‌که‌‌وقتی‌دیدیش‌ یاد‌خدا‌بیوفتی.. یاد‌اهل‌بیت‌بیوفتی.. اخرشم‌باهم‌شهید‌بشید(: الرفیق‌ثم‌الطریق! رفاقت‌هاتون‌بوی‌شهادت‌میده؟! 🙃🌱
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و... با هم عقد اخوت خونده بودند... محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش.... اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت... محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد... یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و... بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست... الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این ... سمت راست: سمت چپ: 🕊🌹🕊
🛑 🛑 این است "رسم رفاقت" 🔹در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند! به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت: این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می‌ماند. 🔹شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش این‌ همه عظمت را ندارد. 🔹ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمی‌کند، دائم جلو می‌تازد. 🔹میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی‌شناسد و می‌خواهد از شوق بال در آورد. 🔹این است "رسم رفاقت..." در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" همباشیم.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅
روزگاری ؛ یک تبسم بهتر از گرمایِ صد آغوش امروز بود ... 🕊🌹🕊