پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو تازه و خندان نشود گوش و هوش تا ز خرد درنرسد راز نو برجه ساقی طرب آغاز کن وز می کهنه بنه آغاز نو ♥️🌻 #حضرت_مولانا

گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم ...! ♥️🌻

نظیر آنکه نظامی به نظم می‌گوید جفا مکن که مرا طاقت جفای تو نیست...! ♥️🌻 #حضرت_مولانا

من شب‌ام، تو ماهِ من؛ بر آسمان بی من مرو - مولانا

دلم برات پر میزنه :)❤️

من و جا گذاشتی اما...🥀

‏آدمیزاد از رابطه همه چیو فراموش میکنه اِلا "زخم زبون" و "عشقِ بی منت"

🕊❤ آزاد کن ز راه کَرم گر نمی‌کُشی ما را چه بی گناه گرفتار کرده‌ای ...!

بیزارم ...🍃🌸 از آدمهایی که ... امروز رفیقند ، فردا غریبه... آدمهایی که عاشقانه هایشان ...🍃🌸 هربار، هرجا و با‌ هرکس تکرار میشود... آدمهایی که فقط میخواهند دورشان شلوغ باشد !🍃🌸 ‌

اشتباه من املایی بود من فقط او را همدرد نوشتم گویا او هم درد بود ...💔 ‌

زندگی درد قشنگیست، به جز شب هایش! که بدون تو فقط خواب پریشان دارد..💔

باور کردم آدم، در طول زندگی‌اش، بارها می‌میرد و به جایش آدم دیگری زاده می‌شود… ‌

#استوری تو بی سر، سر تری از من...😞 #شهید_نوید_صفری🕊🌹🕊

#خاطرات_شهید خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض می‌کردند و به من می‌گفتند که شما چگونه تحمل می‌کنید بچه‌ها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمی‌خواهی استراحت کنی؟؟ گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است... #شهید_رحیم_کابلی #شهدای_خان_طومان🕊🌹🕊

فرمانده سربازش رو فراموش نمیکنه... بشرطی که از "آرمانت" دفاع کنی درست مثل #آرمان_عزیز_ما .... 📸 حضور رهبر انقلاب بر مزار شهید «آرمان علی‌وردی»🕊🌹🕊

#زندگینامه🌱 🍃در تاریخ ۱۳۵۴.۰۲.۲۸ کودکی به نام حبیب الله در عزیز آباد نجف آباد چشم به جهان گشود. اسمش را پدرش انتخاب کرد و گوسفندی برایش عقیقه کرد. 👌حبیب الله بسیار زرنگ و باهوش بود به همه کمک می کرد و حتی بعضی اوقات کلید ماشین پدرش را میگرفت و به دوستانش رانندگی یاد میداد و میگفت هزینه ی رفتن به کلاس آموزش رانندگی را ندارند. ✨یک بار شب عید بود وضع مالی خوبی نداشتیم، او مقداری شیرینی میوه و آجیل به منزل آورد و بعد فهمیدم که چند شب خواب نرفته و خیاطی می کرده که من خجالت خواهر و برادرانش را نکشم! 📺یک مرتبه در ماه رمضان خواهرش تلویزیون را زمین انداخته بود مادرش گفته بود: «اگر پدرت بفهمد دعوا می کند» گفت: «مادرجان غصه نخور من حالا می روم و آن را درست می کنم» آنروز هوا سرد بود تلویزیون را به تیران برد و صبح آن را آورد. حتی افطار نکرده بود و روز بعد را هم روزه گرفت بخاطر اینکه پدرش عصبانی نشود و خواهرش را دعوا نکند. ایشان در تاریخ ۱۳۷۲.۱۱.۱۱ به درجه ی رفیع شهادت رسید. #شهید_حبیب_الله_چترایی🕊🌹🕊

🎶زندگیم سوخت 🎙محسن یگانه

🔊زندگیم سوخت 🗣محسن یگانه

گاهی خدا از طریق آدم هایی که کنارت قرار میده بهت میگه دوستت داره مثل تو برای من♥️

قلاب کن جانم را به جانت … دستم را به دستت! نباشی نفس تنگ است … دلم تنگ است …🌺 دلم که هیچ .. دنیا هم تنگ است...

#دیده‌بان چشم لشکر بود .... سردار دلیر سپاه اسلام حاج حمید تقی‌ زاده در حال رصد مواضع دشمن برای اجرای مرحله دوم از عملیات کربلای پنج ۲۲ دی ماه ۱۳۶۵ 🕊🌹🕊

#خاطرات_شهید قبل از رفتن ... زیارت حضرت زهرا (س) خواند. شهادت حضرت نزدیک بود و رمز عملیات هم یا زهرا (س) ! از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد ؛ امّـا دیگر بر نگشت ... كربلای پنج بود كه تركش خورد بردنش بیمارستـان ... چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود. #شهید_حجةالاسلام_عبدالله_میثمی🕊🌹🕊

آهسته ... به پـرواز بیندیش ، تا باد پریشان نڪند بال و پرت را ... ولادت : ۶۲/۰۶/۳۱ اسفراین شهادت: ۹۴/۱۱/۱۲ سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا #پاسـدار_مدافـع_حـرم #شهید_محمدابراهیم_توفیقیان🕊🌹🕊

🔻فرازی از وصیت شهید مدافع حرم بر روی سنگ مزارش : سربازی رهـبری . . . سربازی امام زمان(عج) را در پی دارد این راه عشـق من بـود و عشـق جگـر می خواهد ... #شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی🕊🌹🕊

#ڪلام_شهید مگر ما شیعیان نباشیم ڪہ واقعه‌ی عاشـورا دوباره رقـم زده شود و حضرت زینــب (س) دوباره به اسـارت برود ولادت : ١٣۶۸/١٢/١٠ شهادت: ١٣٩٤/١١/١٢ منطقه باش كوی ، سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا #شهید_مدافع_حرم_رضا_عادلی 🕊🌹🕊