فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما را دست کم نگیرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوهنوردی حاج قاسم:
بعد از تو،
لابلای فیلم و عکسهایت،
به دنبالِ خاطره های روزهای بودنت،
کنارِ دلتنگیهایمان،
آهِ #حسرت میکشیم...
چرا تمام نمیشود، این دردِ بی درمان ....
'
در این کوله پشتی #غم آورده ام
#شهادت کجایی...؟ کم آورده ام ...
"خیبری"
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیویی تاثیرگذار از محمدهایی که نباید فراموششان کنیم
تحت هیچ شرایطی...
#عند_ربهم_یرزقون
@sardarr_soleimani
يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الشَّهِيدُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ، اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰه.
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_نهم ?
نماز تمام شده بود. جلوی در بودم و میخواستم بروم که حاج آقا آمد و پرسید: ببخشید… شما مسئول بسیج مدرسه اید؟
-بله…شما از کجا میدونید؟
– از خانم پناهی پرسیدم. میخواستم درباره جو عقیدتی مدرسه بیشتر بدونم.
– در خدمتم.
– شما بیشتر بین بچه هایید. میخوام دغدغه هاشون و سوالاتشون رو بدونم که بتونیم برنامه نماز جماعت رو پربارتر کنیم.
– حتما.
بحث مان به درازا کشید. وقتی بلند شدم، تقریبا هیچکس در نمازخانه نبود بجز صالحه که گوشه ای نشسته بود و کرکر میکرد. طبق مسئولیت همیشگی ام جانماز حاج آقا را جمع کردم(خانم پناهی گفته بود اجازه ندهیم حاج آقا دست به سیاه و سفید بزند چون سید اولاد پیغمر گناه دارد!) حاج آقا خداحافظی کرد و رفت. و کنار صالحه نشستم که داشت از خنده غش میکرد. گفتم: چته؟ به چی میخندی؟
با شیطنت گفت: چکار داشتی با حاج آقا؟!
– به تو چه؟ سوال داشتم حتما!
– عههههه؟ که سوال داشتی؟
زدم توی سرش و گفتم: بی مزه!
اما ماجرا ختم به اینها نمیشد. شوخی صالحه برایم زنگ هشدار بود. چرا این طلبه فقط برای من متفاوت است؟ ؟؟؟
?ادامه_دارد?
🍃🌹
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
?#قسمت_دهم?
خانم محمدی عجله داشت. دعوتنامه ام را داد و گفت: بیا! فردا با بسیج قراره بریم گلستان شهدا. باید کمک دست من باشی! یه صبح تا بعد از ظهر اونجاییم!
بعد هم از بین کاغذهایی که دستش بود یک دعوتنامه بیرون کشید و گفت: بیا اینم بده حاج آقا؛ایشونم باید به عنوان روحانی باشن حتما. من عجله دارم تو بهش بده. باشه؟
– چشم!
-پس خداحافظ!
و سریع از پله ها بالا رفت. من ماندم و نمازخانه و صفهای نماز جماعت که داشت بسته میشد. سرجایم نشستم و دعوتنامه حاج آقا را خواندم: سید مهدی حقیقی!
نماز که تمام شد، صدایم را صاف کردم و پشت سرش نشستم. سلام کردم و دعوتنامه را به طرفش گرفتم: خانم محمدی گفتن اینو بدم به شما. قراره از طرف بسیج دانش آموزی بریم گلستان شهدا. شمام باید حتما باشید!
دعوتنامه را گرفت و نگاهی کرد و گفت: چشم. ممنون که اطلاع دادین!
دو روز بعد؛ زودتر از همه خودم را به مدرسه رساندم. خانم محمدی و پناهی داشتند وسایل را آماده میکردند و جعبه های ناهار را داخل اتوبوس می چیدند. با من و آقافیروز، سرایدار مدرسه چهارنفر میشدیم. راننده های اتوبوس نمیدانم کجا بودند؟ در دلم به بقیه بچه های بسیج فحش میدادم که چرا انقدر دیر کرده اند و ما دست تنها مانده ایم. همان موقع صدای موتور آمد؛سرم را برگرداندم و دیدم حاج آقا ترک موتور یک جوان شبیه خودش رسید به ما. پیاده شد و درحالی که به طرف ما میامد به جوان گفت: علی آقا ساعت سه میتونی بیای دنبالم؟
-چشم آقاسید!
و رفت…
?ادامه_دارد?
🍃🌹
ماجرای نزدیک شدن هواپیمای آمریکایی به هواپیمای سردار سلیمانی در سوریه
◽️حاج قاسم می گفت یک سفر می رفتم سمت سوریه در آسمان دو جنگنده آمریکایی آمدند ما را اسکورت کردند آنقدر نزدیک شدند خلبان جنگنده را دیدم. شخصیت حاج قاسم طوری بود که آنها وحشت داشتند که عواقب این کار چه پیامدهایی خواهد بود...
راوی: سردار احمد غلامپور
🆔 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مراسم یادبود هفتمین شب شهادت دانشمند #شهید_محسن_فخری_زاده در محل #ترور این شهید
#انتقام_سخت
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داریوش ارجمند:به جهنم که کمرنگم کنند مگر کسانی که پر رنگ هستند چی شدند؟!
بعد از شهادت سردار سلیمانی به منزلشان رفتم؛ مگر میشود بی تفاوت بود نسبت به چنین شخصیت هایی؟!
🔻غلط کرد هر کس گفت شهدای هستهای به دنبال آدم کشتن بودند؛ اینها نوکران همان کسانیاند که سردارمان را ترور کردند
🔻به جهنم که کمرنگم کنند مگر کسانی که پر رنگ هستند چی شدند؟!
🔻بعضی منتظرند ببینند بایدن میآید یا ترامپ؛گور پدر همشان ..سگ زرد برادر شغال است!
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نابودی اسرائیل
خواننده : سیناآبگون
#رپرانقلابی
@sardarr_soleimani
🌼دلنوشته ای برای سردار
✍یادمان نمی رود وقتی خبر شهادتت را را شنیدیم آن قدر بی تاب و مضطرب شدیم که گویی بوی مرگ را از شدت ترس حس می کردیم. آن قدر احساس بی کسی کردیم که هیچ چیز جز روضه ی اربابت آراممان نمی کرد و تنها چیزی که تسکینمان می داد انتقام خون پاکت بود و نفرت از هر چه سیاهی و پلیدی و پلشتی. آن روز آن قدر جگرمان سوخته بود که هیچ متوجه ی ازدحام و شلوغی و خستگی و ساعت ها انتظار برای شرکت در مراسم تشییع تو نمی شدیم .آخر ما دل سوخته بودیم و در همه ی آن شلوغی ها و ازدحام فقط به برانداختن و برچیده شدن ظلم با همه ی توان فکر می کردیم چرا که ما نمی خواهیم عاشورا بار دیگر تکرار شود، اما غافل از اینکه تو هنوز هم دست از دفاع از مظلوم بر نداشته ای و همانند همان زمانیکه جسمت در کنارما بود اکنون خونت بلکه مقتدرتر و استوارتر در کنار ما و همه ی مظلومان عالم ایستاده و مرز مبارزه را تا دل کاخ سفید برده است. راستی تو مگر چند نفر بودی که این همه قدرت داری. نه نه !هرگز! تو همان یک نفر هستی که محو در خدا شدی و چون به ملکوت اعلی رسیدی هدایت این کشتی پرطوفان را به همراه همه ی کسانی که در دنیا از آنها به نیکی یاد می کردی و با عنایات حق تعالی تا سر منزل مقصود خواهی برد و در آینده ای نه چندان دور همه ی دنیا شاهد فروپاشی حکومت پوشالی و جعلی اسرائیل و طبل توخالی آمریکا خواهند بود. "خداوند بر درجاتت بیفزاید که حامی مظلومان جهان بودی"
"روحت شاد حاج قاسم عزیز"
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 #شب_زیارتی_سیدالشهدا
° یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند... °
_____________
روضه خوانی سوزناک حاج امیر عباسی کنار پیکر #شهید_محسن_فخریزاده در جوار امامزاده صالح بن موسی علیه السلام
@sardarr_soleimani
• • • •
شبِ جمعه ،
سوره جمعه سفارش شده ؛
بخونیم نه برای ثوابش،
واسه اینکه خدا عشق میکنه
اینطوری میبینتمون 🌱
#عاشقانه 🕊
@sardarr_soleimani
🔸 امروز با پیگیری مجدد #دکتر_رئیسی ۲کارخانه فولاد میبد و تراوس یزد که با رانت به نااهلان واگذار و تعطیل شده بود، واگذاریشون ابطال و کارگراشون مجددا مشغول بکار شدن👏
و اراضی کشاورزی تصرف شده آزاد شد.
به حق لقب #ابراهیم_بتشکن برازنده این مرد بزرگه.
#علاج_درد_اینجاست
#مسئول_انقلابی
🇮🇷
سپاه قدس آماده گرفتن انتقام قطعی خون شهدای مقاومت شده است.
یک منبع آگاه در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در واکنش به اخبار منتشر شده مبنی بر حمله هوایی به فرماندهان سپاه قدس در مرز سوریه و عراق، گفت: پس از ترور دانشمند هستهای کشورمان شهید محسن فخری زاده، رسانه های وابسته به رژیم صهیونیستی تلاش کردند تا برای تحت الشعاع قرار دادن، اقدام تروریستی موساد یک خبر جعلی را بر خروجی رسانه های خود قرار دهند.
وی ادامه داد: ادعاي حمله هوایی به خودرو حمل تجهیزات نظامی در مرز عراق و سوریه و شهادت فرمانده نظامی ایران از اساس صحت ندارد و قویا تکذیب می شود.
این منبع آگاه در پایان اظهارات خود تاكيد كرد: دشمن برای فرار از انتقام قطعی ایران، دست به سناریو سازیهای متعددی میزند که خبر منتشر شده اخیر نیز در همین پازل تعریف میشود. شاید لازم باشد بار دیگر یادآوری كنيم که خود را برای انتقام قطعی شهید حاج قاسم سلیمانی آماده كرده ايم و این سناریو سازی ها در انگیزه و رفتار جمهوري اسلامي هیچ تاثیری نخواهد گذاشت.
#شهید_محسن_فخری_زاده
#انتقام_سخت #ترور
@sardarr_soleimani
میگهڪہ
معناےِزندهموندن
بودنکنارِمهدیِفاطمهاست^^
وگرنهنفسکشیدنُکههمهبلدن🌱
#این_صاحبنا؟!
@sardarr_soleimani
🔸توروزجمعهسردار
دلامونوشهیدکردن...
بیاینامروزدعایفرج
روبهنیابتازسرداربخونیم...
''بسماللهالرحمنالرحیم''
👤الہےعظمالبلاء...
#انتقام_سخت
#حضرت_عشق
#شهید_محسن_فخری_زاده
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاج_مسعود_پیرایش
🎞 به خون حاج قاسم قسم....
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دولت داره انتقام ایستادگی و حماسه مردم خوزستان تو ۸ سال دفاع مقدس رو میگیره
@sardarr_soleimani
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_دوازدهم ?
به زور جلوی خنده ام را گرفتم و بلند شدم و بلند گفتم: بچه ها یکم آروم تر!
تا برسیم به گلستان شهدا، آقاسید هزاربار سرخ و سفید شد و عرق ریخت!
از اتوبوس پیاده شدیم. خانم محمدی و پناهی توصیه های قبلی را تکرار کردند و وارد شدیم. همه روبروی تابلوی زیارتنامه ایستادیم. آقاسید زیارتنامه را باصدای بلند میخواند. درحین خواندنش، رفتم بطرف مزار شهید قربانی که از اقواممان بود و در ردیف اول بود. برایش حمد و سوره خواندم و برگشتم بین بچه ها. اشک هایم را پاک کردم و از شهدای محراب و شهید میثمی و شهدای زن تا شهدای مکه۶۶ و شهدای مدافع حرم و شهدای غواص را سرزدیم. درباره هرکدام کمی توضیح دادم. عجیب بود، کنار مزار شهید تورجی زاده همه بچه هایی که اصلا اهل این حرفها نبودند مثل ابر بهار گریه میکردند و مقنعه ها یکی یکی جلو میامد. حدود یک ساعت و نیم طول کشید و همه گلستان را گشتیم…
?ادامه_دارد?
رمان:مقتدا
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
?#قسمت_یازدهم?
آقاسید با ما سلام و احوال پرسی کرد و عبایش را درآورد تا کمکمان کند. فکر نمیکردم اول بیاید کمک من و سر جعبه را بگیرد. یک یاعلی محکم گفت و جعبه را بلند کرد.
کم کم بچه ها آمدند و وسایل را آماده کردیم. همان موقع تلفن خانم محمدی زنگ خورد. کمی با تلفن صحبت کرد و بعد، چهره اش درهم رفت و گوشی را قطع کرد. بچه های بسیج را جمع کرد و گفت: متاسفانه راهنمایی که قرار بود دوساعت اول بیاد بچه ها رو توی گلستان بگردونه و شهدا رو معرفی کنه نیومده! آقای بذرپاش از فرهنگسرا زنگ زدن گفتن برای دوساعت اول باید خودمون یه فکری بکنیم چون برنامه ها بهم خورده! بین شما کسی هست که شهدای معروف رو بشناسه و بتونه به بچه ها معرفی کنه؟
آقاسید با شرمساری گفت: متاسفم من نمیتونم. اما اگه زودتر گفته بودید که مطالعه میکردم شاید میتونستم.
بقیه به هم نگاه میکردند. آب گلویم را قورت دادم و در دل گفتم: «الهی به امید تو» و بعد گفتم: خانم من میتونم!
– مطمئنی صبوری؟
– بله خانوم… ان شاءالله.
سوار اتوبوس شدیم. خانم پناهی توضیحی کلی درباره برنامه اردو داد و توصیه های لازم را گوشزد کرد. وقتی راه افتادیم آقاسید بلند شد و چند کلمه ای درباره مقام شهید و آداب زیارت شهدا گفت و نشست. آقاسید تنها کنار کلمن آب نشسته بود و من و خانم محمدی هم ردیف آقاسید بودیم. خانم پناهی دو سه ردیف عقب تر نشسته بود. بچه ها آخر اتوبوس بزن و برقصی راه انداخته بودند که نگو! آقاسید زیر چشمی نگاهی به پشت سرش انداخت و بعد به تسبیح فیروزه ای رنگش خیره شد و آرام گفت: لا اله الا الله!
?ادامه_دارد?
📃نامه مهم پدر موشکی ایران خطاب به امام خامنه ای:
🔸میخواهم دستان شما را پر کنم و پشت شما را محکم تر و علی زمانه را یاری دهیم.
#سربازان_سیدعلی
@sardarr_soleimani