در سالروز ولادت #حضرت_زینب(س) و روز پرستار، رهبر انقلاب امروز ساعت ۱۱ به صورت زنده و تلویزیونی با مردم سخن خواهند گفت.
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبه قدیمی با سردار دلها حاج قاسم سلیمانی؛
🔹در شب عملیات ما اونجا خودمون شاهد بودیم فریاد یازهرا بچه های ما ،بیش از صدای کلاشینکف و تیربار و آرپیجی بود و همین بر دل دشمن لرزه می انداخت...
✅@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔺خانم کشیش مسیحی از حضرت زینب سلام الله علیها میگوید!
#کلنا_فداک_یا_زینب
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️میلاد عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد
.
🔹️ویدئویی زیبا از شعرخوانی جمعی از شاعران جوان در حرم حضرت زینب سلام الله علیها
#مناسبت
💠 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پزشکی که ویزیت نمیگیره
پزشکی که نه خونه داره نه ماشین
پزشکی که بسیاری از چیزهایی که برای خیلی از ماها ارزش هست رو نداره، ولی یه روح بلند و یه دل بزرگ داره
چقدر این روحیهها آشناست، چقدر راه و منش حاج قاسم ادامه داره ...
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت حضرت زینب کبری (س)
و روز پرستار مبارک باد
🆔 : 👉 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تعریف معنای «پرستار» در کلام رهبر انقلاب
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی زنده تلویزیونی:
🔹پرستار فرشته رحمت بیمار است، این یک تعبیر واقعی است و به هیچ وقت مبالغه آمیز نیست
🔹هم با جسم بیمار سر و کار دارد هم با روح بیمار.
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ واکنش حجت الاسلام سیدحسین مومن به اظهارات موهن امجد
@sardarr_soleimani
▪️سردار ابوحمزه دارفانی را وداع گفت
🔹سردار غلامعلی ابوحمزه مشاور رئیس سازمان بسیج مستضعفین و فرمانده سابق سپاه ثارالله استان کرمان به همرزمان شهیدش پیوست.
🆔 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جملهای که باعث شد اشکهای حاج قاسم جاری شود.
🔹روایت جالب رزمنده فاطمیون از برخورد حاج قاسم با یکی از نیروهای تازه وارد
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️روحانی:من از این ۲۰۳۰ نخواهم گذاشت...
@sardarr_soleimani
•••
از قدیم مےگفتند:
انار یڪ دانہے بهشتےدارد!
حالا من، درآستانہ #شب_یلدا ،
بہ تڪ حبهۍبهشتی انارم فڪر میکنم
و با خود مےگویم:
توهم تڪی، هم بهشتی!
اما بین دانہهاے دیگر گمات ڪردهایم.
میبینیمت اما نمیشناسیمت.💔🌿
•••
#اللهمأرنیالطلعةالرشیدة 🌙
@sardarr_soleimani
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_سی_هفتم ?
عادت کرده بودم به دعا و نذر. هنوز یک هفته هم از ساکن شدنمان در طبقه بالای خانه پدر سیدمهدی نگذشته بود که رفت. به دلم هول افتاده بود، مثل همیشه نبودم. صدقه گذاشتم، آرام نشدم. آیت الکرسی خواندم، خدا را به هرکه توانستم قسم دادم سالم برگردد، آرام نشدم. نماز ظهر را خواندم، فکر و ذکرم شده بود سیدمهدی. در قنوت نماز گفتم: “خدایا به حق سیده زینب(علیها السلام) سالم برگرده…”
نزدیک عصر یکی از دوستانش زنگ زد و گفت : سیدمهدی زخمی شده؛ تشریف بیارید بیمارستان صدوقی تا ببینیدش.
سراز پا نمی شناختم، نفهمیدم چطور خودم را رساندم به بیمارستان. برادر سیدمهدی و دوستانش جلوی در منتظرم بودند. وقتی مرا دیدند سرشان را پایین انداختند. نرسیده گفتم : سیدمهدی کجاست؟ حالش خوبه؟
یکی شان کمی من من کرد و برای بقیه چشم و ابرو آمد اما هیچکدام به کمکش نیامدند. آخر خودش گفت: راستش… آقاسید مجروح نشده! … یه شهید آوردن که هویتش مشخص نیست… یعنی ما نتونستیم مطمئن بشیم آقاسیده یا نه؟… ولی خیلی شبیه آقاسیده…
احساس کردم یک سطل آب یخ روی سرم خالی شد! بارها این صحنه را در ذهنم ساخته بودم ولی در یک لحظه مغزم از هرچه فکر بود خالی شد. نفسی که در سینه حبس کرده بودم را بیرون دادم و گفتم : پس… خود… سیدمهدی کجاست؟
– درواقع… از وقتی این شهید رو پیدا کردیم… سید گم شده!
پوزخندی عصبی زدم و گفتم : یعنی چی که گم شده؟!
نفس عمیقی کشید و گفت : به آقاسید خبر میدن که یه تعدادی از بچه های فاطمیون بخاطر آتش شدید دشمن نمیتونن بیان عقب و اکثرا زخمی اند. سید یه نفربر برمیداره و میره طرف خط، ولی از اون به بعد خبری ازش نشده. ما اون طرف ها شهیدی پیدا کردیم که پیکرش سوخته بود و پلاک نداشت، ولی مشخصاتش تقریبا شبیه آقاسید بود… حالا میخوایم… قبل از آزمایشDNA شما شهید رو ببینید، شاید نیاز به آزمایش نشه. ناباورانه سرم را تکان دادم: این امکان نداره!
– حالا خواهشا بیاید شهید رو ببینید، حداقل مطمئن میشیم سید نیست!
تمام راه تا سردخانه، دندان هایم به هم میخورد…
?ادامه_دارد?
🍃🌹
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_سی_هشتم ?
شهید را روی تختی گذاشته و با پارچه سفید او را پوشانده بودند. با برادر سیدمهدی به طرفش رفتیم، پارچه را کنار زد، چند لحظه خیره نگاه کرد و بعد شروع به گریه کرد. من اما هیچ حرکتی نمیکردم، فقط نگاه بود. شبیه بود اما سیدمهدی نبود. دلم برایش سوخت. با اطمینان گفتم: این سیدمهدی نیست! مطمئنم. وسایل شخصی شو بیارید ببینم!
یک پلاستیک دستم داد. یک ساعت و قرآن جیبی و انگشتر عقیق داخلش بود. اصلا شبیه انگشتر سیدمهدی نبود، حلقه هم نداشت. محکم گفتم: نه سیدمهدی نیست!
– اگه این شهید آقاسید نباشه پس آقاسید کجاست؟
جوابی نداشتم. چند هفته از او هیچ خبری نداشتیم، تمام خانواده در بهت فرو رفته بود. حالا مثل من، همه رو آورده بودند به نذر و نیاز. بجز من و مادرش تقریباً همه قبول کرده بودند شهید شده، اما من نه!
یکی از همان روزها تلفنم زنگ خورد. دوست سیدمهدی بود: سلام خانوم صبوری! میتونید تشریف بیارید بیمارستان صدوقی؟
صدایش گرفته نبود، برعکس نور امید را در دلم قوت بخشید. خودم را رساندم به بیمارستان، همسر دوستش هم آنجا بود، زینب. مرا در آغوش گرفت و بدون هیچ حرفی مرا برد به یکی از اتاقهای بیمارستان…
?ادامه_دارد?
🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین شب یلداست که نیستی مرتضی
🔹 شهید مدافع وطن #مرتضی_براتی
تنها۱۲روزماندهتایکسال شودکهنیستی
نبودنتوهنوزهمبرای هیچکسباورپذیرنیست
صبحجمعه۱۳ دیتبدیلبهیکیازتلخ ترینجمعه هایی شدکهدرخاطر ما ماند
همانجمعه ایکهانگار گردیتیمیبر سرخیلیها نشست
همانجمعه ایکهعده ایبااشکهایرویصورت و عده ایدیگربا بهتبههمدیگرنگاهمیکردند
همانجمعهایکهتو بهآسمانپرواز کردیو جای خالیاتبین مااحساسشد🥀
چقدرمراسم تشییعپیکرتشلوغبود
مثلشمعیشدهبودیبسیارنورانیکهمیلیون ها پروانهرا دورخودجمعکردهاست
آنروزهارا میتوانمتلخ ترینروزهاییکهتجربهکرده ام بنامم
اینروزهانبودنتبیشتر احساسمیشود
خیلیهابه خودشانمیگوینداگرحاج قاسم بود الانقطعاخوزستانبود وبهکمکسیلزدههامی رفت
اگرسرداربود...
اصلااز وقتیرفتیهمهچیزبههمریخت
داریمبهیکسالنبودنتنزدیکمیشویم
دلمانبرایتتنگشده ...
راستیسلاممارا بهحضرتارباببرسان
@sardarr_soleimani
میگفتمنقیافمخوبنیس😳
کسیبعدشهادتم😍
برامپوسترنمیزنه...😔
ولیهادیجانتاماهاهستیم🌹
یادتوزندهست...❤️
بهعشقهادیهمهاین✌️😇
عکسواستوریمیکنیم...👌😭
#استوری
#پس_زمینه_گوشی
#شهید_هادی_ذوالفقاری
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کنگره آمریکا تصویب کرده سال ۲۰۲۱؛ ۴ میلیارد دلار کمک به اسرائیل صورت بگیره
اول: مگه نمیگید اسرائیل بهترین وضعیت اقتصادی و پولدارترین مردم دنیا رو داره؟ پس چرا هر سال حجم زیادی کمک مالی بهش میشه؟
دوم: با این وضعیت فجیع فقر تو خیابونای نیویورک؛ علت خرج پول مالیات مردم آمریکا برای اسرائیلیا چیه؟ 😬
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴۱۲ روز مانده...
رُحَمَاء بَيْنَهُمْ مگر چیزی جز این است؟!
@sardarr_soleimani
شبِ یلدای سال ۹۸
آخرین شبی بود که در این دنیا
کنار هم بودند.
۱۳ روز بعد «وحید زمانینیا» به همراه حاج قاسم آسمانی شد...💔
#شب_یلدا
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ما گرفتار تو نه ، بلکه دچار تو شدیم!
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ باز کردن درب حرم مطهر خانم سیده زینب (سلام الله علیها) توسط شهید سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی،
🌺حضرت زینب(س) :
«ما رأیتُ الّا جمیلاً» کسی که تسلیم امر خدا باشد حتی در رنج و مصیبت هم جز زیبایی نمی بیند،🍃😭😭
#ولادت_حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#حاج_قاسم
🍃🌼@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی جالب از دیدار و خوش و بش سردار شهید #حاج قاسم سلیمانی با نیروهای حفاظت حرم حضرت زینب (سلام الله علیها)
التماس دعا
@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴از آرزوهای حاج قاسم که تحققش را به ما واگذار کرد
@sardarr_soleimani
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_سی_نهم ?
پاهایم به سختی تکان میخوردند، رسیدیم به در اتاق. بیمار کنار پنجره، ساق دستش را روی پیشانی گذاشته و به بیرون پنجره خیره شده بود. ناخواسته رفتم طرفش، زینب با خوشحالی گفت : چشمت روشن عزیزم!
رسیدم بالای تخت، آرام زمزمه کردم : سید…!
دستش را برداشت و سرش را چرخاند طرف من: طیبه…!
هردو گیج بودیم، مثل همان روز که هم را در گلستان شهدا دیدیم. چقدر لاغر شده و چشم هایش گود افتاده بود. ناباورانه خندیدم: میدونستم برمیگردی!!
با بغض گفت : پس تو دعا کردی شهید نشم؟
سرم را پایین انداختم و گفتم : این انصاف نبود…! به این زودی…؟
درحالی که اشکهایم را پاک میکردم گفتم : کجا بودی اینهمه وقت؟
دوباره برگشت طرف پنجره: تو یکی از بیمارستانای سوریه! ولی چون کسی ازم خبر نداشت و مدارک شناسایی هم نداشتم و خودمم بیهوش بودم، کسی نمیدونست کی ام و کجام.
– الان خوبی؟
– دکترا میگن آره، ولی خودم نه!… کاش شهید میشدم…
– حتما قسمتت نبوده!
درحالی که به انگشتر عقیقش خیره شده بودم گفتم: دیگه نمی ری؟
– کجا؟
– سوریه!
– چرا نرم؟ چیزیم نشده که! نگران نباش! به موقعش می مونم ور دلت!
#هستم_اگر_میروم
#گر_نروم_نیستم…!
?ادامه_دارد?
🍃🌹
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_چهلم ?
– بچه ها خوابن؟
– آره!
– پس پاشو دیگه خانمم! بریم شب جمعه حرم رو نشونت بدم!
همیشه دوست داشتم با او باشم، فقط خودمان دوتایی! میثم و بشری را گذاشتم هتل بمانند؛ مطمئن بودم بیدا نمیشوند.
تا حرم راهی نبود، پیاده رفتیم. صحن حرم روشن بود، مثل تکه ای از آسمان. انگار سنگفرش هایش تکه های ماه بودند که کنار هم چیده شده اند. گنبد طلایی مثل خورشید می درخشید. زیر لب گفتم : السلام علیک یا زینب کبری!
سیدمهدی دستم را گرفت و گوشه ای از صحن نشاند. بعد به گنبد و بارگاه اشاره کرد: ببین چقدر قشنگه!
راست میگفت؛ گنبد از این زاویه زیباتر بود. نسیم خنکی می وزید، سیدمهدی حرفی داشت. مثل همیشه با انگشتر عقیقش بازی میکرد. نخواستم مجبورش کنم که حرفش را بزند. به روبرویم خیره شدم. الان ۵سال از ازدواجمان می گذرد، میثم ۴ساله و بشری ۳ساله است. هروقت سیدمهدی میرفت، بچه ها تب میکردند و تا با سید حرف نمیزدند تبشان پایین نمیامد. خودم هم از اینکه توانسته ام پنج سال با نبودن هایش کنار بیایم تعجب میکنم!! نه اینکه از انتخابم ناراضی باشم، اتفاقا خودم را در منتهای خوشبختی میدیدم. در همین فکرها بودم که سید به حرف آمد : منو حلال میکنی؟
– چرا؟
– من هیچوقت وقتی که باید نبودم. خیلی اذیت شدی!
لبخند زدم : یهو یادت افتاده؟! چرا الان حلالیت میخوای؟
به تسبیحش خیره شد: همینجوری!
– دوباره خواب دیدی که منو نصفه شب آوردی حرم؟
– نه…!
– ولی من دیدم!
– میدونستم!
– ازکجا؟
– وسط شب بیدار شدی آیت الکرسی خوندی! چی دیدی مگه؟
– همینجا رو! ولی تنها اومده بودم!
– پس حلالم کن!
-میدونم…
با بغض ادامه دادم: اگه نکنم چی؟
– جواب سیده زینب ( علیها السلام ) رو چی میدی؟
– میگم… میگم راضی نیستم ازش!
تصویر روبرویم تار شد. چند بار پلک زدم تا واضح شود. خط اشک روی چهره ام کشیده شد. گفت: چکار کنم که حلال کنی؟
– رفتی بهشت اسم حوری نمیاری! میشینی تو قصرت تا من بیام!
خندید: چشم. اصلا به بقیه شهدا میگم دست وپامو ببندن! حالا حلال میکنی؟
– نه! باید قول بدی هروقت خواستم بیای کمکم که جبران نبودنات بشه!
– چشم! حالا حلال میکنی؟
– آره…
نماز صبح آخرین نمازی بود که به سیدمهدی اقتدا کردم. چه صفایی دارد که عشقت مقتدایت باشد…
هواپیما که از زمین بلند شد، احساس کردم چیزی را در دمشق جا گذاشته ام….
#ای_ساربان_آهسته_ران_کارام_جانم_میرود
#آن_دل_که_باخود_داشتم_با_دلستانم_میرود…
? ادامه_دارد ?
🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | سعه صدر حاج قاسم
🔶 روایتهای جذاب و دلنشین از زندگی حاج قاسم را با مجموعه #میراث_سلیمانی دنبال کنید.
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرودی درباره سردار شهید قاسم سلیمانی در شبکه تلویزیونی الاتجاه عراق
هنوز پرچمدار در این سرزمین حضور دارد
ای علی(ع) هنوز مالک اشتر حضور دارد
هنوز قدس منتظر است
هنوز سلیمانی زنده است
پاسخ خواهیم داد...
وعده ما، ترس و ویرانی شما خواهد بود
پایگاه های شما از دست ما خلاص نخواهد شد و آنها را محاصره و ویران خواهیم کرد
پایگاه های شما هرگز از دلاوری های (حاج) قاسم رها نخواهد شد
رحم نخواهیم کرد...
پاسخ در راه است
همانند طوفان ها می آییم
#حاج_قاسم
@sardarr_soleimani