22.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_مستند | #تیزر
🔘روایتی از سفر به منزل مرحوم استاد سید علی حسینی ایمنی
💢شاعر دیار سینه سوختگان
▫️شعر روح را درگیر میکند. قلب را تسخیر میکند و زشتی را تکفیر.
◾️شاعر اگر عاشق نباشد، هیکدام از اهداف شعر را محقق نخواهد کرد؛ اگر عاشق باشد ولی معتقد نباشد، مسیر شعرش انسان را به بیراهه و سرآب خواهد کشاند.
▫️شاعری میتواند انسان تربیت کند که هم عاشق باشد و هم معتقد.
🔻انجمن سواد رسانه طلاب🔻
ایتا | روبیکا | اینستاگرام
🆔@savad_rasaneh
انجمن سواد رسانه طلاب
#روایت_مستند | #تیزر 🔘روایتی از سفر به منزل مرحوم استاد سید علی حسینی ایمنی 💢شاعر دیار سینه سوختگ
#روایت_مستند | #متن
🔘روایتی از سفر به منزل مرحوم استاد سید علی حسینی ایمنی
💢شاعر دیار سینه سوختگان
شعر روح را درگیر میکند. قلب را تسخیر میکند و زشتی را تکفیر.
شاعر اگر عاشق نباشد، هیکدام از اهداف شعر را محقق نخواهد کرد؛ اگر عاشق باشد ولی معتقد نباشد، مسیر شعرش انسان را به بیراهه و سرآب خواهد کشاند.
شاعری میتواند انسان تربیت کند که هم عاشق باشد و هم معتقد.
نزدیک مغرب شده بود. با یکی از اساتید، سخن میگفتم که من را با شاعری عاشق و معتقد به اهل بیت آشنا کرد. شاعری طلبه که از دیار سینه سوختگان سخن میگفت. از آنان که برای رشد انسان و کمال او، جان و مال و فرزند را بذل طریق حق کردند.
شاعری از تبار امیرالمومنین که در دوران فراگیری کرونا، از میان عاشقان اهل بیت پرکشید.
تاسف بار است نشناختن و ندیدن. به راستی چرا باید چنین گنجینههای تربیت یافته در مکتب حق، گمنام زیست کنند و بعد از از دست دادنشان، گمنام تر شناخته شوند؟
حجت الاسلام سید علی حسینی ایمِنی نامی بود که هنگام شنیدن صدای اذان مغرب گوش مرا با خود آشنا کرد، اما هنوز غربت سید را هیچ چیزی جبران نمیکرد. شعرهایش را جستوجو میکردم. به بیتی رسیدم که با نگاهی مکتبی، سردار دلها را ستایش میکرد:
کفر، پنداشت که خاموش کند نور تو را
تا که خاموش شود زمزمه ی قرآن ها
و نفهمید که با رفتن سرخت، سردار!
سبز شد در همه اطرافِ جهان سلمان ها
گرچه آغاز همان قصّه ی عباس علی است
متفاوت شده این دوره ولی پایان ها
دیگر امروز ابوالفضلِ حرم یک تن نیست
تازه تر می شود این بار همه پیمان ها
مرگمان باد اگر بی گل رویت، سردار!
یک نفس دور شویم از وسط میدان ها
شعر که تمام شد، بیشتر به حال خودم تاسف خوردم که چرا اکنون باید تو را بخوانم؟
به راستی مسئول این گمنامی ها کیست؟
صدای زنگی از تلفن همراهم بلند شد. استاد پیامی شادی بخش فرستاده بود:
"فردا شب به منزل مرحوم سید علی حسینی میرویم. باید روایتی آماده کنی"
شوق سراسر وجودم را فرا گرفته بود. آشنا شدن با شاعری که خودش را وقف مکتبعلی(ع) کرده است، در دنیای گمنامی سینهسوختگان، ارزشمند است.
شب موعود فرا رسید و به همراه یکی از اساتید برجسته ی حوزهی کودک، جناب استاد متقی، به سمت خانه ی مرحوم حسینی ایمنی در مجتمع مسکونی شهید محلاتی، واقع در پردیسان، حرکت کردیم. خواهران نویسنده نیز با ما آمده بودند و قاب عکسی مزین به عکس سردار شهید را برای هدیه به خانواده ایشان تهیه کرده بودند.
وارد ساختمان شدیم و سید محمد مهدی را دیدیم که ایستاده، منتظر ما بود.
فرزند سید که چون خود او چهرهاش میدرخشید، به بدرقهی ما آمد.
خانهای ساده و باصفا و عکسی که بر روی دیوار نقش بسته بود. عکس شاعر متعهد و معتقد که عشقش به اهل بیت را فریاد میزد.
خواهران شاعر، هر کدام عرض ارادتی خدمت همسر استاد حسینی ایمنی داشته و جای خالی ایشان را در گعدههای شعر آیینی، اظهار میکردند.
برای منی که فقط یک روز با این شاعر حسینی، آشنا شده بودم شنیدن خاطرات و نکاتی از تواضع و هنر او که توسط خواهران گفته میشد مغتنم بود.
همسر استاد حسینی، از نبودظاهری ایشان و فرصت رشد برای سید محمد مهدی، سخن گفت. فرصتی که خود استاد بسترش را ایجاد کرده بود.
فضا آکنده از افسوس شد. استاد متقی همه را به خواندن فاتحهای دعوت کرد و سپس از شنیدن یک خبر دهشتناک سخن گفت. خبری که حسرت بزرگی را برای استاد رقم زده بود. خبری از جنس تعالی یک روح و عروج یک دلباختهی مکتب حق. وقتی من با میزان آشنایی یک روزه، خودم را متضرر میدیدم، دیگر چه توقعی است از دوستی صمیمی مثل استاد متقی؟!
فرزند استاد، آقا سید محمد مهدی، از تلاش پدرش میگفت. تلاشی که موجب رشد او شده تا سید محمد مهدی را در مسیر پدرش قرار بدهد.
مهمانان، همگی مشتاق شنیدن شعرهای استاد و فرزند عزیزش بودند. اشتیاقی که بی پاسخ نماند و دوستان مهمان ابیاتی عاشورایی شدند.
بعداز خواندن اشعار آیینی، همسر ایشان از رویای صادقهای میگفتند که خبر از حیات استاد میداد. حیاتی که ثمرهی اتصال به شجرهی طیبه بوده است و یقینا حیاتنا حسین یک شعار نیست؛ بلکه حقیقتی است که سالکانی چون سید علی حسینی ایمنی، با رسیدن به آن، مکتب راستین حق را نشان دادند.
وقت رفتن فرا رسیده بود و به دعوت استادم، عکسی یادگاری با خانوادهی استاد حسینی گرفتیم. به هنگام خداحافظی، از خدا برای سید محمد مهدی طلب موفقیت کردم.
از خدا خواستم تا پرچم شعر آیینی بیش از پیش، برافراشته گردد تا هویت مکتبی ما را بر سر منبرها بانگ زند.
🔻انجمن سواد رسانه طلاب🔻
ایتا | روبیکا | اینستاگرام
🆔@savad_rasaneh