🚦اقتصاد ناپیدای تلویزیون
🎲 سیاستِ ارتباطی یا بختآزمایی عمومی؟
🔸از مدتها قبل، شکلی از قرعهکشی و #لاتاری به "شیوهای رایج" برای جلب مشارکت عمومی تبدیل شدهاست. این قرعهکشیها در قالب تبلیغات تلویزیونی هم عرضه شدهاست. پیشقراول این نوع جلب مشارکت، نهادهای اقتصادی و بخصوص بانکها بودهاند.
🔸 این موضوع حاکی از رسمیت یافتن و رواج «فرهنگ شانس» در قالب یک #راهبرد_ارتباطی در جامعه ماست.
🔸 #فرهنگ_شانس بنیان این قبیل نمایشهای تبلیغاتی است. تکیه بر عنصر شانس یا معادلهای دیرآشنای بومی آن یعنی اقبال، بخت، دولت و ... پیشران این نوع از سیاستهای ارتباطاتی بوده است که صد البته تلاش شده زیر پوششهایی مانند «خیر عمومی» مغفول بماند.
🔸از جمله تاثیرات کوتاه مدت این تبلیغات لجام گسیخته، سمج، مکرر و ملالآور که صورتی از تکدی پیدا کردهاست، خستگی از هجوم مزاحم و بیپروای رسانه، خشمی فروخورده، احساس ناکامی، و زدگی از #رسانه است و از زمره تاثیرات درازمدت نامحسوس این نوع تبلیغات تقویت فرهنگ اعتقاد به شانس است.
🔸اعتقاد به شانس یعنی هیچ چیز سر جای خودش نبوده، قاعدهای جز تصادف در جهان در کار نیست. معتقدان به شانس قاعدتا با این انگاره ذهنی به عالم خواهند نگریست که قواعد آن را نبینند. این گروه لاجرم آمادگی بیشتری برای شکستن و گریز از آنها خواهند داشت. در این فرهنگ خطا، مجازاتی، و نیکی هم ثوابی در پی نخواهد داشت.
🔸روی دیگر سکه اعتقاد به اقبال و بخت، باور به شوربختی و #بداقبالی و متضمن افسردگی تعمیم یافتهای است که هر رخدادی را جلوهای از بداقبالی معرفی میکند.
🔸یکی از این جوایزی که در بسیاری از این لاتاریها وعده داده میشود، #خودرو است. فحوای تشویق جوانان به شرکت در یک مسابقه #بخت_آزمایی که احتمالا به برنده شدن یک دستگاه خودرو میانجامد چیست؟ آیا کسی به این فکر کردهاست که در متنهای رسانهای که این بختآزماییها تولید میکنند، معرفی خودرو به مثابه غایت قُصوایی برای جوانان جامعه چه معنایی دارد؟ زندگی، یک ماشین، و دیگر هیچ؟!
🔸وضعیت اجتماعی میتواند منجر به تقویت فرهنگ شانس و باور به اقبال و بخت شود. زمانی که چیزی سر جای خود نباشد، زمانی که تصادف، قدرتی قاهره داشته باشد و بر ضوابط و هنجارهای #عقلانی حکم براند؛ یا زمانی که مردم راهی برای دستیابی به خواسته خود نداشته باشند اما ذوق موفقیت را در جان داشته باشند و در این هوا و هوس نفس بکشند، دست به دامن شانس و اقبال خواهند شد.
📍پخش مسابقههای پیامکی از تلویزیون در قالب تبلیغات سمج، ممکن است منافع کوتاه مدتی داشته باشد و مثلا، موجب تقویت برخی اپلیکیشنها، کدهای دستوری موبایلی، یا شبکههای اجتماعی داخلی شود، اما در درازمدت با تضعیف مبانیِ #عقلانیت، موجب تخریبِ فرهنگیِ عظیمی خواهد شد.
✍دکتر عبدالله گیویان
📲 @savaderesanei
🚦قیصر! کجایی که غیرتت را بردند!؟!!!
🔸اغلب فیلمهای جشنواره فجر امسال علیرغم سردرگمی و پراکندهگویی در دو نقطه مشترک هستند: یکی از این نقاط این است که اغلب این آثار به مفهوم واقعی کلمه و از لحاظ #استانداردهای سینمایی اساسا #فیلم نیستند، دوم اینکه به روابط غیراخلاقی و نامشروع در #خانوادهها بها میدهند. در واقع میتوان گفت که این دسته از فیلمسازان بهطور حیرت آوری همانقدر که از مفهوم فیلم و سینما دور شدهاند، ولع عجیبی در پرداختن روابط به اصطلاح غیرافلاطونی میان زنان و #مردان داستانهای خود دارند و کنشگران این نوع روابط را درمثبتترین جایگاه فیلمهایشان قرار میدهند.
🔺در اغلب این فیلمها #غیرت و #تعصب ایرانی به سخره و مضحکه کشیده میشود.گویا پس از نزدیک به نیم قرن از فیلمی مانند #قیصر که اساسش بر غیرت و تعصب قرار داشت که در داستانش دختری به دلیل هتک حرمت، #خودکشی میکرد، برادر بزرگ برای مقابله جوانمردانه با این آبروریزی و حیثیت برباد رفته، به قتل میرسید و برادر کوچکتر به انتقام خون برادر و خواهرش برمیخاست، دیگر چنین واژههایی که از عمق #فرهنگ ایرانی/اسلامی میآید، در این سینما معنایی ندارد.
🔸همچنانکه سال گذشته در فیلمی به اسم #لاتاری توسط داوران شبه روشنفکر و آوانگارد و البته مدیران جشنواره خشونت طلبی معنا گردید! شاید از نظر آن داوران و مدیران، مردان فیلمهای ما باید کاملا اخته شده باشند و معنای خیانت هم به «احترام به خواسته همسر» تغییر یابد.
🔸مثلا در فیلم #درخونگاه، همه اعضای یک خانواده به نحوی بر سر پسر بازگشته از ژاپن خود کلاه گذاشتهاند، از پدر، مادر، خواهر، شوهر خواهر و ... در میانه این گردابی که آن خانواده بیمسئولیت برای پسر تدارک دیدهاند، تنها نجات غریق یک «هرجایی» و فاحشه لوطی است!
🔸در فیلم #روزهای_نارنجی، روابط نامعلومی در گذشته میان کاراکتر اصلی فیلم با مردی برقرار بوده که در چیدن پرتقالهای باغات شمال رقیب او محسوب میشود. این موضوع در برخی دیالوگها رو میشود، از جمله سقط یک بچه و سوال رقیب زن از اینکه چرا بعد از آن با یک بچه تهرون ازدواج کرده!
🔸در فیلم #آشفتگی که ادعای فیلم نوآر دارد و یکی از عناصر فیلم نوآر هم «زن اغواگر» به شمار میرود، شخصیت اصلی، هم عشق برادر مقتولش را غر زده و هم به همسر یا نامزد خود خیانت کرده، ضمن آنکه همان زن اغواگر هم به شوهر سابق یا امروزی خود خیانت میکند، هم به عشق به قتل رسیدهاش و هم به عشق جدیدش!
🔸در فیلم #جان_دارپدر خانواده، ناغافل هوویی بر سر زن اولش آورده و حالا بر سر وجه المصالحه قرار دادن دخترش در یک گروکشی ناموسی، با همسر اولش درگیر است!
🔸در فیلم #معکوس، بالاخره معلوم نمیشود که کاراکتر اصلی فیلم، فرزند کیست؟ پسر فردی که ظاهرا پدرش بوده یا فرزند مردی که بزرگش کرده و عشق اول مادرش ؟!
🔸در فیلم #مسخره_باز هم کاراکتر اصلی، یک بچه سرراهی است که مادرش در یک بحران روحی، رهایش کرده و حالا در رویای بازیگری در یک سلمانی کار میکند.
🔸در فیلم #ناگهان_درخت، کاراکتر اصلی به زندان میرود و معلوم نمیشود زنش یا نامزدش یا عشقش (که ماهیت آن هم روشن نیست!) در مدت زندان وی، کجا به سر برده که حتی به مادرش نیز سر نزده، تا آنجا که در بخشی از فیلم به زبان میآید و به همان زن یا نامزد و یا دوست دخترش میگوید «چرا برای من باید همیشه مشخص باشد که کجا هستم ولی تو جواب نمیدهی که در این مدت کجا بودهای؟»
🔸در فیلم #ایده_اصلی هم که بازار کلاهبرداری و شارلاتانیسم و کازینو بازی و قمار و عرق خوری داغ است دیگر تنها موضوعی که در این میان محلی از اعراب ندارد، روابط اخلاقی و مشروع است و اصلا معلوم نیست کی با کیست! آن هم در یکی از پروژههای ساخت و ساز این مملکت! مثل #پالتو_شتری که افراد، زنها را از روی دست هم میزنند و یا در #حمال_طلاکه حتی زن نیکوکار و رییس بنیاد خیریه هم برای مرد داستان، مرتب عشوههای شتری میآید!
🔸در فیلم #بنفشه_آفریقایی نیز زنی با دو شوهر سابق و امروزش زندگی میکند و غیرت و تعصب شوهر امروزش را به سخره میگیرد. غیرت و تعصبی که در فیلمهای دیگر نیز هربار به گونهای به مضحکه گرفته میشود.
✍ #دکتر_سعید_مستغاثی
📲 @savaderesanei