eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
721 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀☘💦💦💧 یکی از فعالین رسانه ای تلگرامی خود نوشت:👇 این متن در باره شخصیت رئیسی است(نه عملکرد که بعضا انتقاد وارد است) زیرا تجربه ۲۴ سال قبل آن را لمس کرده ایم و بعد از ۲۵ سال تریبون رئیس جمهور محل دعوا نیست. کسی را نگران نمی کند. اشکال هم ندارد بگویید فلانی ماله کشید یا چاپلوسی کرد. مسئولیتی هم ندارم. اما نعمت این شخصیت را قدر بدانیم🌹 رئیسی شانی برای خود قایل نیست "من" نمی شناسد. بی ادعاست! سوگلی هایی با خط قرمز ندارد. باند ندارد. روحیه باندی ندارد. مثلا مشایی،واعظی ندارد. جیب نزدیکان در اطرافش باز نیست! به موانع فرضی و موهوم حمله نمی کند و آن را عامل ناکامی نمی داند. با دوقطبی آفرینی مردم را سرکار نمی گذارد و دنبال نخود سیاه نمی فرستد. فضا را رازآلوده نمی کند بگم بگم ندارد. به منتقدان یک بار هم توهین نمی کند عبارت "اگر می گذاشتند.." و یا " نمی گذارند " ندارد. تربیونهایش منشا تنش و تحریک سیاسی در کشور نیست. اختلافات با قوا را به مردم نمی آورد. آرامش مردم را بهم نمی ریزد. دهها اکانت اینجا تهمت و توهین و تحقیرش می کنند شکایت نمی کند. پاسخ هم نمی دهد. مدعای آزادی هم ندارد! اصرار بر نظریه پردازی و حرفهای فلسفی از تربیون قدرت ندارند. بین نخبگان و توده فاصله نمی گذارد. شبانه روز مثل سرباز(نه ژنرال) می‌دَود. از هیچ کس طلبکار هم نیست. به همین دلایل مدیرانش هم درگیر ذهنیات سیاسی نیستند. قدر این نعمت را بدون منفعت طلبی و فراتر از قبیله گرایی باید دانست! معتقدم همین اخلاص و یک رنگی آبروی وی را نزد ملت ایران حفظ و ارتقا می دهد.🌹 سنت های الهی سوخت و سوز ندارد! 🍀☘💦💦💧
🍀☘🍃🌱💦💧🌹 از همین لحظه تا ظهور ادرکنی یا یوسف زهرا 🍀☘🍃🌱💦💧 اللهم عجل لولیک الفرج🌹🌹🌹
حمید .م: السلام علیک یا اباصالح المهدی خزان هجر داغ دلم دوباره جوان شد نیامدی خون دلم ز دیده روان شد نیامدی از جور باد صرصر و طیش خزان هجر ، نوغنچه های شوق خزان شد نیامدی در زیر بار طعنه و زخم زبان خصم ، سرو قدم چو ماه کمان شد نیامدی ازبس غروب جمعه به ره ماند چشممان ، یعقوب دیده اشک فشان شد نیامدی شد شرحه شرحه سینه عشّاق مضطرت ، محکوم حکم جور زمان شد نیامدی از داغ هجر روی تو از دیدگان ما ، خوناب رود در جریان شد نیامدی مهر امید منتظران بلاکشت ، در پشت ابر فتنه نهان شد نیامدی از جور ناکسان ستمکار روزگار ، در برّ و بحر فتنه عیان شد نیامدی آماج تیر تهمت و بهتان شد عاشقت ، قلبش به تیر فتنه نشان شد نیامدی از هر چه نعمت است به عالم ، نصیب ما ، سوز و گداز و آه و فغان شد نیامدی داغ فراق و غربت و احساس بی کسی ، آتش به جان سوته دلان شد نیامدی بدتر ز زخم ترکش و تیر و تبر ، مرا ، قسمت ز هجر زخم زبان شد نیامدی مهدی بیا که حاصل یک عمر سعی ما ، پامال پای اسب خسان شد نیامدی آخر همای بخت " حمید " ملول هم ، در دام آب و دانه و نان شد نیامدی
🍃پرواز بی پر 🕊🕊🕊 عملیات والفجرمقدماتی باتوکل به حضرت جانان ، می کنم فارغ از تمام قیود ، شرح بی بال و پر پریدن را ، راز بی هر دو پا دویدن را ! آری، آری، درست می شنوید ، گرچه باورنمودنش سخت است، دیده ام من ولی به دیده ی سر، دیده ام خودبه کنج یک معبر، پای سرکردن و دویدن را ، بی پر و بال پر کشیدن را . می کنم شرح قصّه ی پرواز ، قصّه نه ،یک حقیقت پرراز ، قصّه ای واقعی ز یک اعجاز، اوج ایثار در کمال نیاز . روزگاری که خاک میهنمان ، بود پامال اسب اهرمنان ، بودم آن روز یک بسیجی من ، یک سیاهی لشکر ایمان . لشکرم بود نامش عاشورا ، نام گردانم حضرت قاسم ، رسته ام بود آرپی جی زن ، جامه ی عشق داشتم بر تن . مدتی بود منتظر بودیم ، گوش برزنگ ودست برشمشیر ، می گذشتند روزها پی هم ، همچنان ابرهای روی کویر ، ماه بهمن رسیده بود از ره ، سال هم بود سال شصت و یکم ، دهه ی فجر بود و فتح و ظفر ، موسم انفجار نور هدا ، موسم اقتدار حزب الله ، موسم اقتدا به ثارالله . روز فردای حمله ی والفجر ، در فراسوی رمل زار چمو ، فکّه و خال و تپّه ی دوقلو ، و باز بغض گلو هدف آن سوی مرزخاکی بود ، پاسگاهی به نام طاوسیه ، هدفی کز چهار طرف آن را ، مین و فوگاز مثل یک دایه ، کرده بودند احاطه اش کامل . به دلیلی که گفتنش سخت است سعی الحاق ناتمام آمد ، فتح کامل نگشت و ناقص ماند . و مسخّر نشد تمام هدف . لاجرم بهر دفع پاتک خصم ، می گرفتیم سنگری باید ، سنگری محکم ومناسب حال، به موازات اقتضای نبرد . بود موجود یک کانال آنجا ، گر چه کم عمق و تنگ و آلوده ، جان پناهی نبود غیر از آن ، لاجرم داخلش شدیم همه مان همزمان با زوال تاریکی ، کرد دشمن شروع پاتک را ، حجم سنگین آتش دشمن ، شخم می زد حوالی ما را . آنچنان بود شدت آتش ، کز هوا رمل وماسه می بارید ، و...کانال رفته رفته پر می شد . آتش هرلحظه بیشتر می شد ، و ... توان دفاع ما کمتر ، همزمان زیر آتشی سنگین ،🔥🔥 هیکل تانکها نمایان شد . واقعا جنگ و سندان بود . زیر طوفان آتش دشمن ، می شد هرلحظه نوگلی پرپر ،🥀 گرچه تا عاشقی زمین می خورد ، عزمها جزم می شدند . امّا ، موشک و خرج آرپی جی ها ، همچنین تیر تیربار و کلاش ، همه در حال ته کشیدن بود . دم به دم عرصه تنگتر می شد ، خبری هم نبود از عقبه ، جز عقب رفتن هیچ چاره نبود ، تاکتیکی اگر چه اجباری ، گر چه آن نیز بود خیلی سخت ، سه طرف هم که بوددست عدو راههای مواصلاتی هم ، به تمامی قُرُق و ممنوعه ، سازمان نظام رزمی هم ، درهم و برهم و بسی نم بود . *وقت.وقت عقب نشینی بود* راه برگشت آن همه نیرو ، کوره راهی به نام بود ، معبری تنگ ، معبری کم عرض ، معبری زیرپای خصم شقی ، معبر از خال ها گذر می کرد ، تنگه ای پر ز تپّه ی رمل ، روی هر تپّه نیز یک سنگر ، روی هر سنگری دو.سه . سرباز ، دست بر ماشه ی مسلسل خود ، * گوئیاجشن خالکوبان بود* رسم هم بود گوئیا اینکه ، هرکه قصد گذر کند از خال ، ابتدا خالکوبیش بکنند . * جای باران گلوله می بارید * توپ . خمپاره . کاتیوشا ، آرپیجی یازده . پلامینیا ، آرپیجی هفت . دوشکا . شیلیکا . آتش تانکها هم از دو طرف ، متمرکز شدند بر معبر ، شد جهنّم به پای در واقع ، هولوکاست حقیقی آنجا بود . آشیان داشتند بی پروا ، آل اُخدود گوئیا آنجا ، خال را نیز فرض کن گودال ، از برای شرارت آنها . ناگهان در شلوغی معبر ، بالگردی🚁 ز دور پیدا شد ، آمد و آمد و سپس چرخید ، کرد چندین راکت حواله ی ما ، ازقضایک راکت به جایی خورد، که سه مجروح بود در آنجا ، هر سه از ترک های لشکر ما ، * گشت آن گوشه محشر صغرا * هر دوپای بسیجی ای شیدا ، گشت از پیکرش جدا در جا ، رفت از هوش اندکی آن یل ، تا به هوش آمد ابتدا از ما ، طلب آب کرد با اصرار ، داشت آب حکم کیمیا آنجا ، بود خالی تمام قمقمه ها . چند لحظه به فکر رفت فرو ، بعد هم با تبسمی صوری ، دستها را به دیدگان مالید . ناگهان داد زد برادر ها ، نیست امدادگر مگر اینجا ؟ آن طرف یک بسیجی نورس ، که خود از فرط زخم و بدحالی ، چرخ می زد به دورخود درخاک غرق در خون و تشنه و خسته ، * از قضا آب داشت قمقمه اش * چون شنید التماس همرزمش ، باکمال مناعت طبعش ، همه را از کرم به او بخشید ، * لب خود نیز تر نکرد حتی * لحظه ای آن برادر مجروح ، زیرچشمی به قمقمه نگریست ، بعد چون طفلکی یتیم و غریب ، آب را بو کشید و زار گریست . قبل از آنی که جرعه ای بخورد ، آب را پس زد و دوباره گریست . و سپس باکمال خونسردی ، خواهشی کرد از بسیجی ها ، خواهشی که زدآتش هستی ما گفت با آخرین رمقهایش : ای بلاپیشگان اهل ولا ، وی شقایق رخان دشت بلا ، خواهشا اینکه روی مرا ، به سوی کربلا بچرخانید . سپس اینگونه کرد عرض ادب : * السلام علیکِ یا زهرا * بعد هم پر کشید بی پروا ، رفت بی پا به اوج قاف بقا شعر از جانباز سرافرا ز حاج حمید مصطفی زاده @seYed_Ekhlas🇮🇷
🌴🍀☘💦💧واقعه ی غدیر 🌺مسلمانان و آزادگان جهان مخصوصا شیعیان به 🌴🌺غدیر همانند واقعه ی 🍀☘🌹عاشوار باید همت گمارد 🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🤝🍀🌺💐🌴💦💦💧
💦💦💦☘🍃🌱 💧💧"" جان"" نمی سوزد 🔥🔥 🔥درشعله آتش باران💦💦💧نمی سوزد 🍀☘🍃🌱 چو ابراهیم اگر ""جان ""به جانان داده باشی 💔💚💚 💦💦💦💧💧💧💦 🍃🌱💧 گرچه جسم این علمدار میان🔥🔥🔥شعله ها دیدم چه خوش دیدم که 🕊🕊🕊 جان ش به پروازی در آمد تا آسمانها 🍀🍃🌱""جان"" مثل باران بود باران 💦💦💦💧 یاد باد "" هم ""گلوله بارانش ""هم ""بارانش 💦💧 یاد باد آن دوران ""هم"" یارانَش ""هم"" علمدارانش🚩🚩🚩🍀☘🍃🌱 مردیکه در زیر گلوله بارن 💥💥💥💥💥دشمن مثل باران 💦💦💦💧 بود 🌱 اللهم صل علی محمد وآل محمد 🌹 🍀☘🍃🌱💦💦💦 💧💧💧💧💧
تاابد مردترین باش 🚩علمدار بمان🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌴💦💧  جاده مانده است و من و این سر باقی مانده رمقی نیست در این پیـــکر باقی مانده نخل ها بی سر و شــط از گل و باران خالی هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده منم این ســردی خاکستر باقی مانده گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده است باز شرمـــنده ام از این سر باقی مانده روزو شـــب گرم عزاداری شب بوهایم من و این باغچه ی پرپر باقی مانده...... پیشکش باد به یکرنگی ات ای مرد ترین آخرین بیت در این دفتر باقی مانده تا ابد مرد ترین باش و علمدار بمان با تو أم ای یل نام آور باقی مانده ✍جانباز شهید رفیعی 🌴🌴🌴🌴
🌖🌖 آز قالیبدی قُوزانا طوفان بقیعده🌾🌾🌾🍀☘🍃🌱 السلام علیکم یا ائمته البقیع السلام علیک یا اباجعفر محمد بن علیِِ الباقر نیسگیللی بقیع 🥀🍁🍂 تاپدیم بی گون زیارته میدان بقیعده گوردوم عجب غریبدی مسلمان بقیعده ائتدیم ازلده عرض ارادت پیامبره گوُردوم قوری بی آد قالیب اوننان بقیعده گوُردوم غریبدی اُوردا پیامبر بالالاری سفیانی لار تاپیبدیلا جولان بقیعده گوُرجک غریب اماملاریمون قبرینون توُزون صبریم جالاندی ، قلبیم اولوب قان بقیعده گَزدیم نه بوُیدا فاطمه قبرین تاپانمادیم 😭 باخدیقجا قالدی گوُزلریم حیران بقیعده 😭 ایستیردیم آل هاشمون کوچه سیندن سراغ دوتام گوُردوم اُولوبدی کینیله ویران بقیعده گوُردوم قیزل سوویلا یازیلمیش قرآنلاری بیلدیم غریبدی اصلیده قرآن بقیعده دین باغینا دوُلوبدی حییف قاره قارقالار نیسگیل قالیبدی بلبله باغدان بقیعده چوُخدان دوُلیدی دجّال آدیلان قولاخلاریم گوُردوم عیان نشانه اُولاردان بقیعده هرکس بیر آزجا دقّتیلن باخسا اونلارا آیدین گوُرر حکایت سفیان بقیعده ویران ائدیبله دین ائوینی کینیلن اُولار شیطان چیخاردیب اونلاری یوُلدان بقیعده چوُخداندی عالم ایچره گَزیردیم حقیقتی تاپدیم آخیر حقیقتی عریان بقیعده آل یهود قوُی چاپالار آتلارین " حمید " دای آز قالیبدی قوُزانا طوفان بقیعده ✍جانباز حاج حمید مصطفی زاده
ز داغ لاله🥀 السلام علیک یا ابا جعفر، محمد بن علی الباقر شعر غربت به غم عالم گرفتار است امشب به جوشش اشک ناچار است امشب بیا امشب چو نی از دل بنالیم هوا سرد و فضا تار است امشب بیا تا خاک غم بر سر بریزیم که پیغمبر عزادار است امشب بیا چون مرتضی شیون نماییم دل زهرا شرربار است امشب حسن گریان، حسین دلخون و نالان تن سجّاد تبدار است امشب امام باقر امشب گشته مسموم به صادق امر دشوار است امشب شده خونین جگر موسی بن جعفر دلش از داغ سرشار است امشب تمام علم را مسموم کردند همه عالم دل افگار است امشب کلید باغ حکمت را شکستند دو چشم عقل خونبار است امشب شده پرپر گل باغ رسالت خزان باغ و گلزار است امشب زمین و آسمان ماتم گرفته شب جانسوز احرار است امشب مدینه شعر غربت می سراید بقیع ، خاموش و غمبار است امشب چو نی دارد نوا نای مدینه نوای نی دل آزار است امشب حمید از درد هجران خون بگرید ز داغ لاله دل زار است امشب ✍جانباز حاج حمید مصطفی زاده
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوای دلم ابریست☁️☁️☁️💦 🥀🌾🍀🍃🌱 در هیچ پرده نیست ، که نباشد نوای تو عالم پر است ازتو و خالی ست جای تو 🥀🥀🥀🥀 براین کویر تشنه به بار 🌨💦💧💦💧🌨 دلم هوای تو کردست💧 هوایِ این کویر بدار 💧🍂🍁🍂🍂🍂