eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
960 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
747 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢حماسه حماس در برابر دوربین ها ی دنیا ♦️ حماس: اسیران دشمن را براساس تعهدات اخلاقی نگهداری کردیم ♦️جنبش مقاومت فلسطین: امروز ما رژیم اشغالگر را تا سلول‌های زندان‌های خود را به‌روی ما باز کند. ما متعهد می‌شویم که به مسیر استقلال و تعیین سرنوشت ادامه دهیم. ♦️با وجود تجاوزات وحشیانهٔ دشمن، ما اسیران دشمن را براساس تعهدات اخلاقی و عرفمان حفظ کردیم! 👈 و این در حالی بود که دشمن تلاش می‌کرد از آن‌ها شود و آن‌ها را با بمباران هدف قرار می‌داد. ♦️این روزی از روزهای جاودان مردم فلسطین است که در آن مسیر آن‌ها نمود پیدا می‌کند و بر حمایتشان از مقاومت تا رسیدن به اهداف مشروع جهت آزادی و تشکیل کشور مستقل با پایتختی قدس تأکید می‌کنند. است @seYed_Ekhlas
💢توصیۀ رهبرانقلاب به پزشکیان: به اتهام پوپولیستی اعتنا نکنید ♦️پزشکیان در جریان سفر ۲ روزۀ خود به خوزستان، برای دلگرمی و حمایت از قشر کارگر، بر تن کرد و دقایقی را به ساخت مدرسه در منطقه گوی پردیس اهواز پرداخت. ♦️این اقدام نمادین رئیس‌جمهور با واکنش‌های منفی از سوی برخی جریانات سیاسی روبه‌رو شد. رسانه‌های وابسته به این جریان‌ها، پزشکیان را به انجام اقدامات پوپولیستی متهم کردند. 👇 ♦️چند ماه پیش، رهبر انقلاب در نخستین دیدار با هیئت دولت چهاردهم، دربارۀ سفرهای استانی رئیس‌جمهور تأکید کردند: «اینکه اگر سفر استانی کردید، بگویند این است، عوام‌گرا و مانند اینهاست، این حرفها را نکنید. اطّلاع از متن آنچه در زندگی مردم می‌گذرد، 👈با کارتابل و گزارش کتبی امکان‌پذیر نیست؛ باید بروید ببینید و از خود مردم بشنوید.» پ ن ♦️وسعت نگاه حضرت آقا و منظومهِ فکری این حکیم اندیشمند را سرلوحهِ خود قراردهیم قطعا "هم" نگاهمان متعالی خواهد شد "هم" در کارها موفقیّت کسب خواهیم کرد! 🖌سیداخلاص موسوی @seYed_Ekhlas
19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 شماکوربودید ♦️فرماندهی بسان صالحانِ خدا عصایش را برزمین می کوبد درمیان خرابه های غزه و مجاهدان ؛ تا در تاریخ طنینِ جاودانه بیاندازد ♦️عصایش را بر زمین می کوبد در میان محاصره ی سرزبازان فرعون و لی او دریا را نه بلکه ظلم وستم وسینه ی جنایات جنایتکاران را می شکافاد 👈 تا همه ببینند او در میدان است برای به زانو در آوردن فرعونیان زمان ! ♦️یحیی با اعصایش هیمنه ی استکبار و رژیم غاصب کودک کش را نابود کرد وبرقلب ها ی خدا جویان نشست! 👈امروز با این تصویر سحرِ جادوگران را باطل نمود آنهایی که مدعی بودند یحیی در تونل ها مخفی شده ♦️یحیی تا ابد در قلب ملت های آزاده جهان زنده است و الگوی آزاده گان عالم .... 👈ای یهود من در میدان بودم شما کوربودید ! 🖌سیّداخلاص موسوی @seYed_Ekhlas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 وقتی ۴ اسیر صهیونیست به زبان عربی از حماس تشکر می‌کنند پ ن ♦️پیروان اسلام محمّدی(ص) وکرامت انسانی را عالم ببیند ! محمدی ص فرق داریم ! 🖌سیّداخلاص موسوی @seYed_Ekhlas
🔻  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی          ‌‌‍‌‎‌ ♦️در یکی از روزها تصمیم گرفتم به دیدار سرگرد «فاضل» بروم. از غروب با خودروی حامل جیره غذایی افسران به راه افتادم. پس از مدتی به جاده مملو از ماسه که موازی رودخانه میسان و در پشت خط مقدم واقع شده بود رسیدیم. ♦️از بدشانسی برخوردی بین نیروهای ما و نیروهای ایرانی صورت گرفت. خودرو را رها کرده و در یکی از سنگرهای نزدیک مخفی شدیم. نیم ساعت بعد تیراندازی متوقف شد. خیلی سریع به طرف خورو برگشتیم. هنگامی که روی صندلی جلو نشستم، چیز عجیبی را زیر نشیمنگاهم 👈احساس کردم. آن را که برداشتم، دیدم یک میان برد است. چراغ قوه ای را که همراه داشتم روشن کردم. سوراخی را روی در خودرو مشاهده نمودم. از این که لطف و عنایت خداوند شامل حالم شده بود دست سپاسم را به درگاه الهی دراز کردم. به طور حتم اگر آنجا نشسته بودم، کشته می‌شدم. به سرعت حرکت کردیم و ساعت ۹ شب به قرارگاه هنگ رسیدیم. ♦️ پس از پرس و جو در مورد مقر فرمانده هنگ دیدم که یک کامیون ایفا که در داخل سنگر بزرگی آشیان داشت به صورت دفتر فرماندهی در آمده است. شام را در حضور معاون و دستیار او خوردم. سپس ماجرای تیراندازی را برای آنها شرح دادم. 👈سرگرد فاضل مرا به خاطر آمدنم مورد نکوهش قرار داد. به او گفتم تا کی بایستی افسر احتیاط تیپ بیستُم باقی بمانی؟ جواب داد این مسئله خودم را هم نگران کرده است. متاسفانه باید به عنوان جانشین فرمانده هنگ دائم این طرف و آن طرف برویم، یا مورد قرار بگیریم و یا در حمله شرکت کنیم. به هر حال این مسئولیت بزرگی است. ساعت ۱۱ شب از آنها خداحافظی کردم. ♦️هنگام خداحافظی، سرگرد «فاضل» به من گوشزد کرد که بار دیگر به اینجا نیایم. از من خواست به جای خود، معاون پزشکی را به قرارگاه هنگ فرستادم. به واحد سیار پزشکی بازگشتم و روز بعد ابراهیم اسماعیل شذر، معاون پزشکی را نزد سرگرد فرستادم. در طول ماه دسامبر نیروهای ما هنوز سرگرم ساختن خط دفاعی بودند. در آن فاصله نیروهای مهندسی تمامی روستاهای واقع در ساحل رودخانه میسان و پشت آن و نیز روستاهای واقع در ساحل رود را با خاک یکسان کردند و خانواده های ماندگار خوزستانی را شبانه همراه دامهایشان به وسیله کامیونها به شهر القرنه نمودند. تا آنجایی که به خاطر دارم روستاهای شیخ خزعل و رفیع از جمله روستاهایی بودند که دستخوش تخریب شدند. ♦️ارتش تنها به انهدام منازل اکتفا نکرد بلکه درختان را نیز قطع کرد. عراق منطقه ای به عمق ۸۰۰ متر را مقابل رود کرخه گذاری کرد. بولدوزها و دیگر وسایل موتوری شب و روز مشغول روستا، قطع درختان و احداث خاکریز بودند. در یکی از روزها پس از این که بهیاران به منظور تحریک افسران قرارگاه تیپ، آتشی در واحد سیار پزشکی شعله ور کردند، به قرارگاه تیپ احضار شدم. به آنجا رفتم ♦️دیدم که افسران به طریقه اعراب سرگرم نوشیدن قهوه عربی هستند. پس از نوشیدن یک فنجان قهوه، در مورد آتش و دود حاصل آن برای آنها توضیح دادم. افسر اطلاعات متقاعد شد و توصیه کرد دودی در منطقه به راه نیفتد تا مبادا کنجکاو شوند. با استفاده از این فرصت به سنگر فرمانده تیپ رفتم. پس از سلام و ادای احترام به او گفتم 👈چرا روستاها را منهدم می‌کنید ؟ پاسخ داد: «برای این که ایران مجالی برای پیاده کردن نیرو علیه ما پیدا نکند.» گفتم: بسیار خوب! گناه درختان چیست ؟ ♦️پاسخ داد برای این که منطقه برویِ نیروهای ما باز باشد. گفتم شما اعمال ای در حق املاک مردم عرب و مسلمان مرتکب می‌شوید. ما همان گونه که شما ادعا می‌کنید برای رهایی آنها به اینجا آمده ایم! ♦️قدری مکث کرد. سپس اضافه کردم: «قربان شما موافق این کارها هستید؟» پاسخ داد: «نه... ولی این دستورات از سوی فرماندهی نیروهای مسلح صادر شده است.» باز مکث کرد. گفتم آیا فرماندهی کل از شخص رئیس جمهور دستور می گیرد؟» 👈گفت: «بله» سپس ادامه داد: «دکتر! شما از دیدگاه یک که دیدگاهی انسانی است به جنگ نگاه نکنید. ♦️جنگ به احدی رحم نمی کند و با مفهوم انسانیت است. جنگ وسیله ای برای کشتار و ویرانی است. این یک واقعیت است و شما بایستی قبول کنید. با خود گفتم این دستور از سوی قهرمان عربیت و پرچمدار قومیت عربی، صدام حسین صادر شده است. ملت عربستان (خوزستان) در قاموس او یعنی ریشه کن ساختن نسل آنها و آواره کردن این ملت برای ارضای هدفها و تمایلات بیمارگونه صدام.        ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas
16.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 کلیپی جذاب و خاطره‌انگیز از سرزمین خونرنگ شلمچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات عاشورایی کربلای‌۵        ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
!! آمدم خانه هیچی نداشتیم ♦️ همسر سردارشهید برونسی: (مرحومه معصومه سبک خیز) ♦️وقتی شهید برونسی رو دفن کردن آمدم سر یخچال برای بچه ها غذا درست کنم دیدم هیچی نداریم... پ ن ♦️صاحبان انقلاب و نظام، همانانی هستند که از همه چیز خود در راه خدا مایه گذاشتند! خدمت به خلق خدا برایِ رضایِ خدا 🖌سیّد اخلاص موسوی        ‌‌‍‌‎ @seYed_Ekhlas🇮🇷
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 امام کاظم (ع): بدانید که بهای تن شما مردم، جز 🍃بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید. 🍃یا حضرت معصومه، ای یادگار زهرا بزم عزا به پا کن ....... شهادت غریبانه امام کاظم (ع) تسلیت باد. کانال رزمندگان دفاع مقدس        ‌‌‍‌‎‌      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 آنان اگرچه در زمین گمنام هستند، اما در آسمان، در بلندترین معارج جبروتی، میان عرش‌نشینان، كسی از ایشان مشهورتر نیست و آنچنان كه در احادیث گفته‌اند شأنشان شأن انبیاست... 🍃شهید آ سید مرتضی آوینی        ‌‌‍‌‎‌      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
موهایش را برای چه میبافت ؟ مُدبود؟ نه ♦️رود گولیت بازیکن. آفریقایی تبار تیم ملی هلند .روزگاری موهایش را این چنین می بافت به نشانهِ اعتراض به (نژاد پرستِ) حاکم بر آفریقای جنوبی بعد ها خیلی ها این کار را کردند واین شروع مبارزه برعلیه آپارتاید در میادین ورزشی و افکار عمومی جهان شد وچندین سال ادامه داشت ملت های جهان برعلیه آپارتاید مستمراً واکنش نشان دادند تا اینکه رژیم آپارتاید در آفریقایی جنوبی مضمحل شد ونلسون ماندلا رهبر مبارزه با آپار تاید از زندان 50 ساله آزاد شد و آفریقایی جنوبی هم از دست آپار تاید! ♦️بیاییم در افکار عمومی جهان چهره پلید نژاد پرست وآپارتاید خونخوارِجانیِ اسرائیل را حد اقل مثل (رودگولیت) نشان دهیم به امید اضمحلال رژیم آپارتاید صهیونیستی جنایتکار      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
ﺧﺎﻃﺮات آزاده ﺟﺎﻧﺒﺎز ﻣﺤﻤﻮد ﺷﺮﯾﻌﺖ 🔹 نحوه توزیع غذا به این صورت بود که هر آسایشگاه تقریباً صد اسیر داشت. این تعداد به هشت گروه چهار نفره تقسیم می‌شدند. برنج و غذای هر چهارده نفر را در یک ظرف بزرگ به نام قصه می‌ریختند و بـه مسؤولين غـذا تحویل می‌دادند. ♦️ابتدا بچه ها صمیمی تر با هم غذا می‌خوردند. دور ظرف می نشستیم و آن را از وسط نصف می‌کردیم. هفت نفر جلو می‌رفتند و غذا می خوردند و بعد هفت نفر باقی مانده. سهميه غذا آنقدر كم بود که همیشه گرسنه بودیم. گاه ضعیفترها از شدت گرسنگی زباله ها را به امید یافتن تکه ای نان زیر و رو می کردند. اگر عراقی ها متوجه می‌شدند به شدت تنبیه شان می کردند. ♦️بعضی شبها خواب ایران را می‌دیدم. خواب کوچه پس کوچه های شهرم؛ خواب دوستان و خانواده ولی... از خواب که می پریدم در تنگنای سرد و تاریک اسارت بودم. دور و برم پر از بچه هایی بود که از سرما مچاله شده بودند. هر از گاه از دور دست صدای ماشینهایی که از جاده عبور می کردند به گوش می‌رسید. با خود می گفتم - کاش توی اون جاده سوار ماشینی بودم که طرف مرزهای ایران می‌رفت. ♦️عراقی هــا بــه ریــش، خیلی حساس بودند. هر کس ریش داشت می گفتند: «حرس خمینی» (پاسدار خمینی) هر پانزده روز نصف تیغ می دادند که ریشمان را بزنیم. گاه که فاصله زیاد می‌شد به دو نفر نصف تیغ می دادند و آنها باید سر، ریش و موهای زائدشان را می تراشیدند. ♦️وقتی کار تمام می شد نگهبان ها تیغ ها را جمع می کردند. آن ها از خودزنی یا درگیریهای اسرا وحشت داشتند و هیچ شئ برنده ای دسـت مـا نمی گذاشتند. حتی قاشقهایی که با پول خودمان خردیده بودیم مرتب وارسی می شد که تیز نشده باشد. زمان زیادی لازم نبود که بچه های خوب و مخلص خودشان را نشان بدهند. اینها خود را به آب آتش می‌زنند و برای هر کاری آماده اند. از بردن و خالی کردن سطل دستشویی تا تمیز و پر آب کردن و برگرداندن آن. شستشوی ظرف های غذا و کف آسایشگاه آوردن ظرفهای سنگین غذا و هر کار و زحمتی که بتوان فکرش را کرد. ♦️ تصور کنید ما چه حالی داشتیم وقتی همین بچه ها را به بدترین شکل شکنجه می‌کردند. عراقی‌ها با شکنجه آنها از بقیه زهر چشم می گرفتند. بــا بستن طناب به دستهایشان آنها را می‌کردند. سرمای چند درجه زیر صفر بود. آب سرد روی سر و پایشان می‌ریختند و بعد شروع می کردند بـه زدن. از همه تن‌شان خون می‌آمد و از شدت درد از هوش میرفتند. برای ادامه باید به هوش می‌آمدند. برای همین روی زخم هایشان می پاشیدند. با درد و ناله بیدار می‌شدند و بعثی ها دوباره شروع می کردند. نوع دیگری از تنبیه شکنجه با خورشید بود. خودشان توی سایه روی می‌نشستند و اسیر باید به نگاه می‌کرد. اگر سرش را کمی پایین می آورد یا اندکی پلکها را جمع می‌کرد از پشت با کابل تـوی ســرش می زدند. گاه این کار آن قدر ادامه می یافت که اسیر اش را از دست می داد. یک بار اسم من به عنوان مخالف رد شد. وقتی مرا بیرون بردند، یک استوار خائن به نام اسماعیل... مسؤول تنبيه من شد. ابتدا مرا مجبور کرد خـــودم را 👈توی حوضچه لجن بسته بیندازم. با بدن خیس می لرزیدم. با صدای بلنـد فرمان داد: یک دو سه بدو! سریع‌ به نفس نفس افتاده بودم. می‌خندید - پشتک بزن! پشتک می زدم. فریادش بلند شد: حالا انگشتت رو بذار روی زمین، روی سرت بچرخ! سرگیجه گرفته بودم. ادامه می داد: سینه خیز! ... کلاغ پر! ... سریع ! ... من از پا افتاده بودم و او با کابل میزد. وقتی فهمیدند جعفر یوسفی است او را برای شکنجه با خود بردند. مدتها خبری از او نداشتیم ولی خوشبختانه زنده به میان ما برگشت. هر بار که برای آمار می آمدند می پرسیدند: 👈 ونه جعفر؟ (جعفر کجاست؟) یوسفی جلو می رفت. نگهبان دو کشیده محکم توی گوشش می زد. او آنقدر ضعیف و نحیف شده بود که با همان دو کشیده از حال می‌رفت. نگهبان عصبانی می گفت: - قبل از اسیر شدن عراقی می‌کشی؟ ها؟ ادامه دارد..        ‌‌‍‌‎خاطرات آزادگان      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزیده‌ای از مستند دیدنی " آخرین پرواز " روایت جناب آزاده محمدرضا صلواتی از دوران سخت اسارت    ‌‌‍ ‎کانال رزمندگان جبهه وجنگ      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷