eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
791 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 موافقان FATF ♦️هم‌اکنون سیستم‌های بانکی ایران و روسیه در عمل به یکدیگر متصل شده‌اند و درحال تبادلات پولی و مالی هستند. در آبان ۱۴۰۳ کرملین اعلام کرد که هم‌اکنون ۹۶ درصد از تسویه‌حساب‌های مالی بین ایران و روسیه با استفاده از روبل و ریال صورت می‌گیرد. ♦️در اعلامیۀ کرملین گفته شده که تجارت غیرنفتی ایران و روسیه در ۸ ماهۀ ابتدایی سال ۲۰۲۴ رشدی معادل ۱۲.۴ درصد نیز داشته است که نشان از ظرفیت زیرساخت‌های بانکی طرفین برای افزایش مبادلات است. ♦️وچین هم که از قبل با سی بانک روسی مستقیم با یوآن کار میکرد در آینده نزدیک قرار است با بانک های ایران همکاری کند کارشناسان معتقدند با وجود تحریم ها اجرایFATF نه تنها هیچ کاربرد مثبتی نخواهد داشت بلکه به خود تحریمیِ خواهد انجامید اگر تحریم های بانکی رفع دائم نشود هیچ بانکی بدلیل جریمه های سنگین از طرف آمریکا ؛با ایران کار نخواهند کرد ♦️پس بهترین کار درحال حاضر ،همکاری گسترده با حوزه بریکس و شانگهای و اوراسیاست ♦️این موارد نشان می‌دهد همکاری‌های پولی و بانکی بین ایران و دیگر کشورها همچون چین و بازیگران حاضر در سازمان‌هایی از قبیل بریکس، شانگهای و اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا بدون نیاز به امکان‌پذیر خواهد بود.      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
🔻  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی          ‌‌‍‌‎‌ ♦️روز بعد از منزل همسایه صدای شیون و زاری شنیدم. بیرون آمدم و از یکی از فرزندان آن خانواده علت گریه وزاری را سئوال کردم. پاسخ داد: «برادرم موسی در جبهه کشته شده است.» ♦️گفتم: «پس جنازه اش کجاست؟» گفت: در بیمارستان الرشيد بغداد... گفتم: چه موقع جنازه را می آورید؟ گفت: دو هفته دیگر. با تعجب پرسیدم: «چرا دو هفته دیگر؟» گفت: «عوامل اطلاعاتی با دادن این خبر گفتند که دو هفته دیگر نوبت شما می‌رسد.» اجساد کشته ها به نوبت به خانواده هایشان تحویل داده می‌شدند تا کنجکاوی و خشم مردم را تحریک نکند و آنها از میزان خسارات و عمق فاجعه بی اطلاع باشند. این عادت دیرینه بعثیها بود. ♦️آنها حتی ساده ترین حقایق را از ملت پنهان می‌کردند. به او گفتم: «خداوند به شما صبر دهد. نامه ای به شما میدهم که به یکی از آشنایانم بدهی شاید او بتواند شما را در تحویل خارج از نوبت جسد برادرتان یاری کند.» نامه ای نوشتم و به او دادم. روز بعد جسد را تحویل گرفتند و من در تشیع جنازه او تا کربلا شرکت کردم. پس از زیارت و غسل میت برای خاکسپاری راهی نجف شدیم. زمانی که وارد گورستان بزرگ نجف شدیم، از توسعه ناگهانی آن تعجب کردم. گورستان جدیدی را دیدم که بر سر در آن نوشته شده بود قادسیه صدام». عجیب بود، زیرا اوایل جنگ وقتی جسد یکی از قربانیان جنگ به نام «عبدالکریم» را - که همسایه امان بود- دفن کردیم، تعداد کشته ها دهها نفر بود، اما اینک هزاران کشته در اینجا دفن شده بود که اکثراً جوان و نوجوان بودند. گورستان تاثیر بسیار بدی در من گذاشت، به طوری که هنوز مراسم دفن تمام نشده محل را ترک کردم. در حالی به منزل بازگشتم که از دیدن آثار این جنگ لعنتی عمیقاً متاثر شده بودم. عصر همان روز تصمیم گرفتم که صبح فردا برای یافتن نام و نشانی از برادرم به شهر بروم. ♦️آن شب حزن انگیز را با یکی از دوستانم می‌گذراندم. او برای احوالپرسی از من آمده بود. ساعت ۱۰ زنگ در منزل به صدا در آمد. شتابان رفتم و در را باز کردم. شخصی را مقابل خود دیدم که گفت: - بفرمایید این نامه برادرتان. او سالم است. نگران نباشید. یونیفورم جيش الشعبی بر تن داشت. آنچه را می‌شنیدم باور نمی‌کردم. معمولاً افراد جيش الشعبی می آمدند تا به مردم خبر کشته شدن فرزندانشان را بدهند. این مرد بدون اجازه و با دستپاچگی وارد منزل شد. ناگهان از پشت سر صدای مادرم را شنیدم که می‌پرسید: چه خبر شده است ؟ گفتم: «خیر است مادر نگران نباش!» مرد وارد اتاق پذیرایی شد و من به سرعت نزد مادرم برگشتم. به او گفتم این نامه برادرمان است. او سالم است و حالا در العماره بسر می برد. ناگهان بغضش ترکید اما سریع برای حاضر کردن چایی به آشپزخانه برگشت. ♦️آن مرد نشست و خود را به عنوان یکی از دوستان برادرم که در محلات اطراف شهر سکونت داشت معرفی کرد. پرسیدم: «چگونه این نامه را به دست آوردی؟» جواب داد: «برادر کوچکم، مطشر جزء پرسنل لشکر ده زرهی در منطقه دزفول بود. یونیفورم جيش العشبی را پوشیدم و به العماره رفتم و از آنجا برای یافتن او عازم منطقه مرزی فکه شدم. به آنجا رسیدم و برادرت را برپشت یک دستگاه تانک دیدم. نزد او رفته و در مورد برادرم از او سئوال کردم. برادرت به من گفت که او(برادرم) به اسارت درآمد و به چشم خود دیده که او را به داخل یک دستگاه کامیون سوار کردند. اما برادرت توانسته بود از دست نیروهای فرار کند؛ و این نامه را برای شما فرستاد.» ♦️او پس از بیان این مطالب به گریه افتاد و در فقدان برادرش آه و ناله سرداد. او را تسلی داده و گفتم: نگران نباش! او در ایران اسیر شده و از مرگ رهایی پیدا کرده است. ان‌شاءالله روزی سالم و بی دغدغه نزد شما باز خواهد گشت.» دریافت خبر سلامتی برادرم آرامش و سروری در قلبم بوجود آورد که راحت تر می‌توانستم خود را برای عزیمت به بصره جهت پیوستن به واحدم مهیا کنم. آن روز پس از خواندن نماز صبح، مادر مظلومم مرا در میان بازوان گرم و پرمهرش گرفت و در حالی که دستهایش را به طرف آسمان بلند کرده بود دعا کرد و برایم دعای سفر خواند. ♦️ در طول مسیر آثار شوم جنگ، خصوصاً نبردهای اخیر را در چهره های مردم به وضوح مشاهده می‌کردم. تعداد اسرای عراقی به هزار نفر رسیده بود. برابر این تعداد را کشته ها و زخمیها تشکیل می دادند. مردم با ایما و اشاره از یکدیگر می‌پرسیدند: این جنگ به چه منظوری و به خاطر چه کسی شروع شده است و این کشتار و ویرانی تا کی ادامه خواهد یافت؟ ♦️واقعیت این است که هیچ کس جرات حرف زدن نداشت بلکه چشمها با اشاره سخن می‌گفتند و لب‌ها به آرامی نجوا می کردند.      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷        ‌‌‍‌‎
💢! ♦️ مارک روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا: ♦️در ۵ سال آینده استفاده از ارزهایی غیر از دلار به حدّی شدّت میگیرد که دیگر قادر به اعمال تحریم‌های اقتصادی بر کشورها نخواهیم بود! پ ن ♦️این اعتراف یعنی اینکه نظم نوینی در جهان شکل گرفته دیگر یک جانبه گراییِ آمریکا و سئواستفاده از دلار یا همان امکان پذیر نخواهد بود ♦️و دلیل حمله ی ترامپ به ارز بریکس ...وتهدید کشورهای حوزهِ بریکس نشان از چند جانبه گرایی کشورها در تعاملات اقتصادی و امنیتی وراهبردی در مقابل آمریکاست! آمریکا خودش یکی از بزرگترین بانیان عدم اعتماد کشورها به 🖌سیّد اخلاص موسوی      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
💢!! ♦️قهرمان‌هایِ سرزمینِ مان ایران کسانی هستندکه برایِ خوابیدن ما؛ برای همیشهِ یِ دنیا ! ♦️رجب رشیدی‌ نسب سال ۶۱ بعد از اصابت ترکش به سرش شد و دیگرهرگز خوابش نبرد چون از شدت انفجارو جراحت... رگ خوابش از بین رفته بود و 42 سال است که نخوابیده.      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
🍃جسم از خاک و دل زآسمان لباس و خوراک شان، خاکی است ولی دل‌های آنان آسمانی است که جسم از خاک است و دل ز آسمان ... دی‌ماه ۱۳۶۵ شمال‌شرقی بصره منطقه عملیاتی نیروهای تعاون لشکر ۳۲ انصارالحسین عکاس: محمود بدرفر        ‌‌‍‌‎‌     ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
ترامپ: با رئیس‌جمهور ایران گفت‌وگو می‌کنم ♦️رئیس‌جمهور آمریکا از آمادگی خود برای گفت‌وگو با رئیس‌جمهور ایران خبر داد. ♦️ترامپ هنگام امضای یک سند ریاست‌جمهوری در خصوص ایران گفت که این یادداشت «خیلی سخت‌گیرانه» است و امیدوار است مجبور نشود از آن استفاده کند. ♦️ترامپ گفت که آمریکا دنبال بررسی این خواهد بود که آیا قادر به معامله با ایران خواهد بود. یا خیر. ♦️رئیس‌جمهور آمریکا همچنین مدعی شد که حق دارد از فروش نفت ایران به کشورهای دیگر جلوگیری کند. او با بیان این ادعا که ایران بسیار به ساخت سلاح هسته‌ای نزدیک شده گفت: «ایران نمی‌تواند سلاح هسته‌ای داشته باشد.» پ ن ♦️ایران به مدد دانشمندان خود انحصار علوم هسته ای را شکست نه از غرب اجازه گرفت نه از مثال این ترامپ بی بُوته و نه کُمکی از کسی خواست، اگر روزی فرمان رسد، سلاح هم در دسترس است گرچه ایران سلاح هایِ همتراز و بالاتر از سلاح هسته ای هم دارد !      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
💢 ♦️سخنگوی وزارت دفاع: تواناییِ ساخت هواپیمای مسافربری را داریم ♦️قابلیت ساخت هواپیمای مسافربری به‌لحاظ دانش فنی و فناوری و بخشی از زیرساخت‌های آن در کشور وجود دارد. ♦️دولت و مجلس پشتیبانی کنند می‌توانیم در یک برنامه چندساله به ساخت هواپیمای مسافربری برسیم.      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 شلیک نسل جدید سامانۀ باور ۳۷۳ در رزمایش ارتش ♦️این سامانه همان سامانه ارتقاع یافته باور است سامانه ی قدرتمند با برد بلند ♦️کارشناسان این سامانه جدید را از لحاظ قدرت وبرد بالاتر از سامانه معروف S 400 روسیه می دانند سامانه بومی وارتقاع یافته با موشک های دوربرد وساخت داخل؛ ♦️ایران دارای انواعِ سامانه های جدید تولید داخل است که هنوز بصورت محرمانه هستند از این رو کارشناسان آمریکا و رژیم صهیونیستی چند ماه پیش گفته بود ند ♦️ما سامانه های روسیِ ایران را می شناسیم ولی سامانه های ساخت ایران برای ما یک مشکل اساسیست ودر حمله چندماه قبل به ایران ♦️با سامانه های ناشناخته ایران مواجه شدیم وبخاطر همین ورود به آسمان ایران برایمان غیرممکن شد! 🖌سیّداخلاص موسوی      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
! 🍃شهدا بدون اینکه ما را ببینند و بشناسند بدون اینکه از کسی چیزی طلب کنند 🍂برای ما رنج‌ها کشیدند... ...همه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌     ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
🔻  خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی      ‌‌‍‌‎ ♦️ شب دوم آوریل ۱۹۸۲ / ۱۳ فروردین ۱۳۶۱ بود که به واحد پزشکی ۱۱ رسیدم. نتایج جنگ بر روحیه نیروهای عراقی تاثیر گذاشته بود. دیگر فریب و نیرنگ و ادعای دستگاه تبلیغاتی رژیم مبنی بر این که نیروهای ایرانی مستقر در منطقه شوش و دزفول از لشکر ۷۷ گرفته تا تیپ ۵۵ کماندویی و لشکر ۲۱ تار و مار شده‌اند، نبود. از جمله تاثیرات نبرد این بود که نیروهای ما عقبه خود را در منطقه جفیر به پشت مرزها انتقال داده بودند تا تجربه محاصره واحدهای پشتیبانی تکرار نشود. ♦️ همچنین رادیوهای پرسنل ارتش به جز افسران جمع آوری شد. توجیه فرماندهان ارتش این بود که رادیو ایران با پخش برنامه های خود روحیه نیروهای عراقی را تضعیف کرده و از طریق رادیو اطلاعیه ها و خبرهای کذبی پخش می‌کند. تصور می‌کنم این توجيه صحیح باشد زیرا رسانه های تبلیغاتی ایران در بین نیروهای ما از اهمیت خاصی برخوردار بودند و تاثیر به سزایی در روحیه افراد ما که یک کلمه از حرفهای دستگاه تبلیغاتی عراق را باور نمی کردند برجای می . ♦️همین امر باعث شده بود که عده ای از نفرات واحدهای عراقی در طول نبردها، خودشان را کنند. چند روز بعد دکتر احسان الحیدری که به درجه سرگردی ارتقا یافته بود از من خواست به گروهان کماندویی تیپ بیستم بروم و به افراد آن یگان واکسن آبله تزریق کنم. از شنیدن این موضوع تعجب کرده و گفتم: «دکتر شما اطلاع دارید که سازمان بهداشت جهانی سالها قبل اعلام نمود که آبله ریشه کن شده و آخرین مورد در به ثبت رسیده است سالهاست که این بیماری از رخت بربسته است.» پاسخ داد: ♦️«قبول دارم ولی چه کار کنم؟ دستوری است که از سوی فرماندهان ارتش صادر شده است. آنها می‌گویند اطلاعاتی براین اساس در اختیار دارند که بیماری آبله در بین نیروهای طرف مقابل شیوع پیدا کرده است.» به او گفتم: «بنابراین چرا تمامی واحدها را واکسیناسیون نکنیم. ♦️تنها واکسیناسیون گروهان کماندویی چه فایده ای دارد؟» ساکت شد و پاسخی نداد. فهمیدم که این هم از بازیهای بعثی‌هاست که می‌خواهند روحیه نیروهای ما را در برابر نیروهای ایرانی تقویت کنند. صبح روز بعد، من و دو نفر از بهیاران، با یک دستگاه آمبولانس به طرف مواضع گروهان کماندویی واقع در نزدیکی سواحل رود کارون که مشرف بر حمید بود حرکت کردیم. آنجا یک جاده خاکی داشت که از جاده اهواز خرمشهر به سمت رود کارون و منتهی به مواضع همین گروهان امتداد می یافت. خود جاده بسیار بود، زیرا در معرض حملات مداوم توپخانه نیروهای قرار داشت. ناگزیر از راهی بین درختان کوچک گز که در ضلع شرقی ایستگاه «ماکروی» کاشته شده بودند عبور کردیم تا از حملات ایران در امان بمانیم. پس از پیمودن مسیری حدود سه کیلومتر به مدخل گروهان رسیدیم. دو سرباز نگهبان به استقبال ما آمدند و خواستند خیلی سریع آمبولانس را مخفی کنیم زیرا منطقه بسیار خطرناک بود. به سرعت پیاده شدیم و راننده، آمبولانس را در یکی از سنگرهای نزدیک مخفی کرد. از یکی از سربازان محل گروهان را پرسیدم گفت: « بایستی این جاده تنگ و باریک را پیاده طی کنید مبادا منحرف شوید، زیرا تمامی منطقه مین گذاری شده است!» پرسیدم چه کسی این مین‌ها را کاشته است ؟ ♦️پاسخ داد: «از آنجایی که نیروهای ما در این منطقه حضور نداشتند ایرانیها با استفاده از فرصت به داخل منطقه نفوذ کرده و سرتاسر آن را مین گذاری کرده اند.» به او گفتم: «ما از جاده درختان کوچک آمدیم.» به شدت تعجب کرد و گفت: «از جاده درختان کوچک!... یک مین هم منفجر نشد؟ گفتم: «می بینی که سالم هستیم.» گفت: «دکتر آن تل گیاهان خشک را می‌بینی؟» گفتم: «بلی می‌بینم.» گفت: «شب گذشته زیر یک وسیله موتوری سنگین مینی منفجر شد. ما هم گیاهان خشک را برروی آن جمع کردیم تا ایرانی‌ها متوجه نشوند.» به آن تل نزدیک شدم. # بولدوزر منهدم شده ای را زیر آن مشاهده کردم. از این که خود را سالم می دیدیم و توانسته بودیم با آمبولانس از بین آن همه مین سالم عبور کنیم، خدا را شکر کردم. ♦️رنگ از رخسار همراهانم پریده و ترس و نگرانی بر وجودشان چیره شده بود، به طوری که التماس می کردند آنها را بر گردانم. در حقیقت من هم دچار اضطراب شده بودم زیرا خطرناکترین چیز در جبهه انفجار ها و مین‌هاست. با این همه همراهانم را تسلی دادم و از یکی از سربازان خواستم به عنوان راهنما پیشاپیش ما حرکت کند. آن سرباز به راه افتاد و ما هم با گامهایی سریع و لرزان پشت سر او حرکت کردیم. پس از ۲۰ دقیقه راه پیمایی به قرارگاه گروهان کماندویی که از چند سنگر کوچک تشکیل یافته بود رسیدیم، فرمانده گروهان را ملاقات کردم و ماموریتمان را برایش تشریح نمودم.      ‌‌‍‌‎‌@seYed_Ekhlas🇮🇷
هدایت شده از خلیل کُردی
دریغ از دیروز روزگاری بود ایمان محور اعمالمان بر مدار عشق و ایمان دور می زد حالمان بود جاری چشمه های عاطفه در رود جان موج می زد مهربانی از کران تا بیکران نقش زرّین محبت بود نقش سینه ها بسته بود از گلشن دین رخت خود را کینه ها صدق و اخلاص و مروت بود شرط مهتری شاخص آزادگی بود آن زمان حق باوری منتهای آرزوها وصلت دلدار بود سعی ها طیّ طریق قله ی ایثار بود بی حیایی ننگ بود و حجب هم فرهنگ بود هرزه گان را عرصه تنگ و لهو پایش لنگ بود بود روزی سادگی شرط خورشت نان ما گشته سرشار از تجمل اینک اما خوان ما بود روزی بی ریایی مایه ی فوز و فلاح گشته اینک خودستایی لاجرم امری مباح بود بی آلایشی آن روز فخر مردمان وصف بی آلایش ، امّل گشته اما این زمان شرط لازم بود روزی قرب را شرط وفا مایه ی قربند اینک غدر و نیرنگ و جفا اصل انصاف آن زمان ها بود شرط هرعمل صد دریغ امروز گشته سود اصلی بی بدل داشت معنایی حقیقی عشق بازی آن زمان عشق ها گشته مجازی اینک اما بی گمان روزگاری از تعلق داشت نفرت جان ما صد دریغ امروز گشته علقه ها جانان ما داشت روزی کارهامان بوی ایمانهایمان اینک ایمانهایمان هم بو گرفته ، وایمان وایمان،این سرگرانی وین تکاهل تا به کی ؟ این تغافل وین تساهل وین تجاهل تا به کی ؟ تا به کی دیروز را بینیم در رویایمان ؟ تا به کی در گل بماند مثل پیلان پایمان ؟ ما مگر دریادلان بدر و خیبر نیستیم ؟ ما مگر لب تشنگان جام کوثر نیستیم ؟ طرحی از نو ریخت باید بهر تغییر فضا بی گمان دست خود ما هست تقدیر و قضا ✍ سروده استاد حمید مصطفی زاده جانباز دوران ۸ سال دفاع مقدس🌹
هدایت شده از حمید .م
تقدیم به شهیدان والامقام تاریخ اسلام ، به مناسبت بازشدن باب باغ شهادت به روی مشتاقان و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و با درود به روح مطهر امام راحل ( علیه الرحمه ) ، احیاگر اسلام محمدی ( صلی الله علیه و آله ) و تداوم بخش نهضت حسینی ) علیه السلام ) در عصر ما و عرض ادب به پیشگاه امام حاضر و ادامه دهنده نهضت حسینی خمینی کبیر حضرت امام خامنه ای ( دامّ ظله ) * عشق راستین * جستم از پیر طریقت راستین معنای عشق رمز هشیاری به اوج مستی از صهبای عشق گفت: راز عاشقی را باید از عاشق شنید معنی این واژه را هم جست باید از شهید عشقبازان را یقین اسطوره ی اعلاست او کهکشان عشق را منظومه ا ی زیباست او گفت : تندیس وفا و مظهر ایثار اوست خاتم پیغمبران را سالک رهوار اوست ناخدای کشتی ایمان به طوفان ها هموست قاف عشق و ابتلا را در مثل عنقا هموست اوست رمز و راز " انّی جاعل فی الارض" حق جلوه ی روح الهی. واسجدوا را مستحق باشد او را آرمان و منطق . " ِِاِحدَی الحُسنَیَین " دارد او در سر هوای خیبر و بدر و حنین وصف" منهم من قضی نحبه " سزد در شاَن او آمد از حق در وفای عهد او " ما بدّلوا " اوست نفس مطمئنّ فجر و قاموس علق " وادخلی فی جنّتی " را اوست آری مستحق گوید او" فزت و ربّ الکعبه " در محراب خون مانده از ایثار او فرهاد و مجنون در جنون جان و سر را او فدای کیش مولا می کند دل دهد دلبر ستاند .وه چه سودا می کند در وفا بر عهد.او عبّاس را باشد شبیه سمبل عشقش حسین است و حسن. لا رَیب فیه سرّ عشقش" لیس للانسان الا ماسعی" جسم صدچاکش گواه روشن این مدّعی عزم سِتوارش نشان عزم پرچمدار عشق شعر او " هیهات منّاالذلّه" ی سردار عشق " نعبد ایّاک " چون گفته . فقط عبد حق است اسوه ی اخلاص او را شیر حق در خندق است جلوه ی معراج انسان است او . بی بال و پر مظهر " عین الیقین " هست او . ولی بی چشم سر برترین مصداق " کرّمنا بنی آدم " هموست یافته رمز کرامت زَ " انتم الاعلون " دوست اوست " هل من ناصر " جانان را لبّیک گو در نماز عشق با خون گلو کرد او وضو " لن تنالوا البرّ " با ایثار او تفسیر شد خواب نیک فتح با پیکار او تعبیر شد گوئیا سیمای ساقی را نمایان دیده او کاینچنین دُردی کش جام بلا گردیده او یا شنیده " لا تخافوا " از لبان دلبرش عشق باقی شد همه سرّ سُوَیدای سرش سر چو اسماعیل دارد زیر تیغ امتحان هست در هُرم نگاهش عالمی معنا نهان عشق.آری برد بی بالش به معراج بقا فارغ از خود کرد او را اینچنین شوق لقا ز" استجیبوا ِللَّه " آن بی بال و پر . پربازکرد وز " لما یحییکم " آری تا خدا پرواز کرد قرب حق خواهی( حمید ) از خویشتن بیگانه شو پاک کن زنگار دل . از جان گذر. جانانه شو گیر درس عاشقی زان سالک رهوار عشق شیوه ی پرواز جو از جعفر طیّار عشق