فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درکمین تان هستیم
خدا با ماست
ما باخدائیم
خیابان صلاح الدین
غزه
کلا نابود شد .....
#رفاقت_شهدایی
شهــید حســـــݩ باقـــــرۍ:
اگر از دستِ ڪسی ناراحت شدید
#دو رڪعت نماز بخوانید بگوئید:
خــ♡ ــدایا این بنده تو حواسش
نبود مݩ از او #گذشتـــم تو هـــم
بگـــذر...!
می خواهید خدا عاشق شما شود ؟
🍃🍃🍃🍃💦💧
قلم می زنید برای #خدا باشد
گام برمیدارید برای #خدا باشد
سخن میگوئید برای #خدا باشد
هرچیز و همه چیز برای #خدا باشد
#شهید_حاج_همت🥀🍁🍂💦💧
📌 شهرداری که هیچ وقت حقوق نگرفت! 🥀🍁🍂💦💧
🔹آقا مهدی باکری زمانی که شهردار ارومیه بود هیچ وقت حقوق دریافت نکرد.
◇ او با من که مسئول اعتبارات شهردای بودم، طی کرده بود که به هرکس که امضای او زیر نامه اش بود مبلغ مذکور را از حقوقش کسر کرده و به او بدهند.
◇ همه کسانی که نیازمند بودند و او مراجعه میکردند با این کار نیازشان بر طرف می شد.
◇ بعد از اینکه شهرداری را ترک کرد، نه تنها طلب کار نبود بلکه به شهرداری بدهکار بود. علت آن هم این بود که هر کس تقاضایی می کرد آقا مهدی زیر نامه اش مرقوم میکرد: امور مالی لطفا مبلغ فوق از حقوق اینجانب به ایشان پرداخت شود.
#شهیدمهدی_باکری🥀🍁🍂💦💧
هنوز لباس پرواز تنم بود 🦋🍃🦋🍃🦋🦋🦋
#نان_کپکزدهای_که_اشتهایم_را_باز_کرد!!
....خیلی ضعیف شده بودم هنوز لباس پرواز تنم بود. ۷۲ ساعت به ما هیچی ندادند، تا به زندان استخبارات رسیدیم. هر کدام از ما را داخل یک اتاق کوچک انداختند، در را بستند و رفتند. چشمانم سیاهی میرفت. متوجه شدم که نگهبان هم دم در هست. هیچی تو اتاق نبود. اتاقی که خاک گرفته بود و معلوم بود غیرقابل استفاده هست. به زحمت متوجه شیء سیاهی شدم که در گوشهای از اتاق افتاده بود. به سمتش رفتم و آن را برداشتم. پاکش کردم. نان کپک زدهای بود که سیاه شده بود. نان کپک زدهای که اشتهایم را باز کرد!! دیدن آن هم به من قوت داد. تا اینجا که آمدیم آب هم به ما نداده بودند!
آب روی سرمان میریختند، اما به ما نمیدادند! در زدم، سرباز با آن لهجهی تند عربی چیزی گفت. دوباره در زدم با حال عصبانی در را باز کرد. گفتم به من آب بده، اعتنا نکرد دوباره در زدم بالأخره آنقدر زدم تا در را باز کرد. شاید هم دلش سوخته بود. دیدم یک لیوان آهنی در دستش هست. درحالیکه اطرافش را میپایید لیوان را به من داد و دوباره در را بست. آب را گرفتم. حالا هم تشنه بودم و هم گرسنه. نان کپک زده را انداختم داخل آب. اول آت و آشغالهاش آمد بالای آب و یواش یواش خیس شد. هنوز خوب خیس نشده بود که نگهبان در زد. باز کردم، میخواست سریع بخورم و لیوان را بهش بدهم. نمیدانست من یک تکه نان گیر آوردم.
یکجوری بهش حالی کردم که باشد. و بعد آت و آشغالهای روی آب را با انگشت گرفتم و ریختم بیرون. دیدم نان پف کرد. درآوردم و تیکه تیکه با انگشت انداختم داخل دهانم. شاید باور نکنید هنوز مزه آن غذا داخل دهان من هست. لذتی که آن تکه نان داشت شاید هیچ غذایی برای من نداشت. این لذت شاید هیچوقت از بهترین غذایی که خورده بودم به من حاصل نشد. نان کپک زده به من نیرو داد. آنجا به یاد یکی از فیلمهای خارجی افتادم که یک زندانی در داخل زندان سوسک را برمیداشت و میخورد. من هم اگر آن روز سوسک گیر میآوردم، میخوردم...
#راوی: جانباز و آزاده سرافراز سرهنگ خلبان محمدابراهیم باباجانى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غزه هیئت #عاشورایی مسلمانان
🔻پدر فلسطینی پیکر بیجان کودک دلبندش را سر دست گرفته و از سوز جگر فریاد بر می آورد:
«الحمدلله، أرضيت يا رب؟ خذ حتی ترضی»
خدایا شکرت، خدایا از ما راضی هستی؟ خدایا این شهدا را از ما بگیر و از ما راضی باش ...
#طوفان_الأقصى
جاماندگان از قافله عشق 🦋
#غزه هیئت #عاشورایی مسلمانان 🔻پدر فلسطینی پیکر بیجان کودک دلبندش را سر دست گرفته و از سوز جگر فر
✅ جملات عارفانه این پدر شهید، یادآور الگوگیری از نهضت سیدالشهدا(ع) است؛ جملاتی که پدران شهدا در هشت سال دفاع مقدس تکرار میکردند
🔻الگویی که هنگام شهادت علیاصغر (ع) روی دستانش فرمود:
«هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ»
اين مصيبت بر من آسان است چون خداوند آن را میبیند.
🔻الگویی که از زینب کبری سلاماللهعلیها آموخته اند:
«ما رأیت إلا جمیلا»
من فقط زیبایی دیدم.
و هنگامی که بر بالین شهدا آمد و فرمود:
«اللهم تقبّل منّا هذا القربان»
پروردگارا این قربانی کردن را از ما بپذیر.
🔻کمی پیش از این هم مجاهد فلسطینی ابوخدیجه قبل از شهادتش، جمله سید الشهدا (ع) را برای جهانیان تکرار میکرد:
«ألا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین؛ بین السلّة و الذلّة و هیهات منّا الذلّة»
فرومایه، فرزند فرومایه، مرا بین دو راهی کشتهشدن و یا قبول خواری قرار داده است؛ هیهات که ما زیر بار ذلّت و خواری برویم.
⚠️ این پیام را بفرستید برای کسانی که این مردم مقاوم و داغدیده را به ناصبی بودن متهم میکنند
⚠️ و بفرستید برای کسانی که مردم مقاوم غزه را به مخالفت با مقاومت فلسطین متهم میکنند
👈 «شافعی انقلابی» باش ولی «شیعه انگلیسی» و «سنّی آمریکایی» نباش!
باز نشر از همره شهدا
#طوفان_الأقصى
#اخلاق_شهدایی
در دارخوین همه گیلاس خوردن 🍒
جز شهید ........🥀🍁🍂💦💧
هوای گرم تیرماه و شرجی بودن هوا، اکثر نیروهای مستقر در شهرک دارخوین را به اورژانس کشانده بود؛ حتی فرمانده لشکر یعنی حاجحسین خرازی را!
به محض ورود فرمانده لشکر به اورژانس، پزشک و پرستاران، مشغول معاینه و مداوای او شدند. به تشخیص پزشک، اول، یک سرم، و بعد هم قدری دارو به او تزریق کردند. پس از مدتی، یک سبد گیلاس نزد حاج حسین بردیم تا بخورد؛ ولی او سبد را برگرداند و گفت: اول، به تمام مجروحان و بیمارانی که در اورژانس هستند، بدهید و سپس برای من بیاورید. سبد گیلاس را به دیگر بیماران اورژانس تعارف کردم و تهماندهی سبد گیلاس را برای حاجحسین آوردم. فروتنانه گفت: نمیخورم. گفتم: چرا؟ حالا که همهی بیماران اورژانس از این گیلاس خوردهاند! جواب داد: وقتی تمام نیروهای لشکر گیلاس داشته باشند و بخورند، من هم گیلاس میخورم.
#شهید_حسین_خرازی
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#الله_اکبر
جانباز جنگ تحمیلی براثر موج انفجار حافظه اش ازبین میره وبعداز 34 سال بر اثر زمین خوردن در آسایشگاه حافظه اش کامل برمی گرده ومعلوم میشه اهل روستایی در کردستان... 😭😭😭.
هرزمین خوردنی آسیب نیست، درد داره ولی نتیجه خوبی داره، ،*****
این جانباز اواخر جنگ از ناحيه سر مجروح می شود و تمام حافظه اش را از دست میده، حتى نام و نشانىاش را .
٣٠ سال هم در يك آسايشگاه روان درمانى بسترى ميشه تا اینکه يك روز از پله هاى آسايشگاه با سر به پايين پرت میشه و سرش به نبش پله اصابت مى كنه و بعداسمش بخاطرش مياد. توسط بخش نيكوكارى دنبال خانواده اش می گرده و در نهايت درشهرى از توابع كردستان خانواده اش را پيدا مى كنند.
با برادرش تماس مى گيرند، و حالا دراين فیلم لحظه ورود این جانباز را به منزل و ملاقات با مادر و خانوادهاش راببینید. الله اکبر
#ثامنسیمرغ