eitaa logo
صـــــدای بــــاران....☔
1.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
4.2هزار ویدیو
15 فایل
آرامش تجربه حضور خدا در زندگیست... https://eitaa.com/sedaybaran مشاوره یاران باران https://eitaa.com/joinchat/742129681Cede478ce4d خیرین مهربان❤ https://eitaa.com/joinchat/296484905C665cd77429
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅ اول صبح بگویید حسین جان رخصت✨ تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...🌸🍃 سلام صبحتون بخیر✋
صـــــدای بــــاران....☔
🤲 جدی ترین لحظات انسان 💫 سحر لحظه‌ی اصلی زندگی مؤمنان است 💥جدی‌‌ترین لحظات انسان و عمیق‌ترین ثان
💠 تجربهٔ اعجاز قرآن 💥قرآن معجزه‌ی دائمى است💥 هرکس می‌خواهد اعجاز قرآن را تجربه کند☺️ ❇️ کافی است با دل پاک و تواضع👈🏻خود را در اختیار قرآن قرار دهد🌹 و با قرآن انس پیدا کند😌 💌 🍃 🔍 شماره ۱۷۶ https://eitaa.com/joinchat/2993618955C0c79f17028
Page027.mp3
2.39M
💕 لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ....) چند قطره آرامش... ✨🕊؎•°🌱 🦋@Sedaybaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ از کنار رنج‌های رسول خدا ساده نگذریم...! صـــــدای بــــاران....☔ 🦋@Sedaybaran
یا مــحـمــــد! خوب که فکر میکنیم، فاطمیه از همین امروز آغاز می‌شود! از لحظه‌ای که دیگر نیستی... و عاشورا نیــز... چهارده قرن است کام تاریخ تلخ است، و منتظر رؤیت جلوه‌ی شیرین شما...! پیچ آخر تاریخ است ... همان بین‌الطلوعینی که وعده‌ی فجرش را چهارده قرن پیش داده بودی.... صـــــدای بــــاران....☔ https://eitaa.com/joinchat/2993618955C0c79f17028
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...🖤🕊✨ خدایا بر محمد و اهل بیت پاکش درود فرست درودی پسندیده از جانب خودت✨ و از جانب ما به آنان تحیت بسیار و سلام برسان 💌 خدایا به خاطر دوستی ایشان به ما فضل و احسان و رحمت و آمرزش عنایت کن،...🙏✨ صـــــدای بــــاران....☔ https://eitaa.com/joinchat/2993618955C0c79f17028
1_518653206.mp3
8.24M
ع🥀 حرف تو آمد و دیدم که حرم خاکی شد... 🎙حاج منصور ارضی صـــــدای بــــاران....☔ 🦋@Sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
#روضه_امام_حسن ع🥀 حرف تو آمد و دیدم که حرم خاکی شد... 🎙حاج منصور ارضی صـــــدای بــــاران....☔
💔⃢⃟🍁‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•‌ུྃ🍂 غربت؛ درد عجیبی‌ست . . . آشنا باشی و تو را نشناسند ! دلسوز و دستگیر باشی و تو را نخواهند ! سکوت بقیع، فریادی از جنس همین غربت‌هاست... و به قدمت همین نشناختن‌ها و نخواستن‌هاست که تاریخِ نبودنِ مردی از جنسِ خورشید، تا به امروز رقم خورده... صـــــدای بــــاران....☔ 🦋@Sedaybaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅ اول صبح بگویید حسین جان رخصت✨ تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...🌸🍃 سلام صبحتون بخیر✋
صـــــدای بــــاران....☔
💠 تجربهٔ اعجاز قرآن 💥قرآن معجزه‌ی دائمى است💥 هرکس می‌خواهد اعجاز قرآن را تجربه کند☺️ ❇️ کافی است
بزرگترین نشانه خدا آدمیزاد قبل از به دنیا آمدن عاشق همه خوبی‌هاست 😍 بعد همه را فراموش می‌کند و به دنیا می‌آید 👶🏻 ✨ بناست کم کم با مواجهه با آیات و نشانه‌های خدا تمام علاقه‌های فراموش شده خود را بیاد بیاورد 😇 ✴️ بزرگترین نشانه خدا که می‌تواند ما را به یاد عالی‌ترین دوست‌داشتنی‌های خوبمان بیاندازد👈🏻 💖حضرت علی(ع) است💖 💌 🍃 🔍 شماره ۱۷۷ https://eitaa.com/joinchat/2993618955C0c79f17028
✍بالای ایوان طلای امیر المومنین نوشته، رسول خدا ص فرمود: ✨اگر همه مردم بر محبت علی گرد می آمدند هرگز خداوند آتش جهنم را نمی آفرید.✨ 💕 صـــــدای بــــاران....☔ 🦋 @Sedaybaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 السلام‌‌علیک‌یاعلی‌‌بن‌‌موسی‌‌الرضا‌ به تو از دور سلام....✋ صـــــدای بــــاران....☔ https://eitaa.com/joinchat/2993618955C0c79f17028
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯 من می‌خوام؛ از لحظه‌ی ورودم به برزخ، تا وقتی که خدا خدایی می‌کنه؛ توی بهشتِ امام رضا علیه‌السلام، و با ایشون، همراه و هم‌خونه باشم 💫.... ✖️ چکار باید بکنم ؟ 🎬استاد شجاعی صـــــدای بــــاران....☔ 🦋@Sedaybaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه خانگی - امام حسین(ع) - 777.mp3
7.72M
(ع) یابن الشبیب! گریه به جز داغ او مکن...😭 🎙سید مهدی حسینی صـــــدای بــــاران....☔ 🦋@Sedaybaran
༺⃟♥️‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ུྃ دلم ميخواهد آرام صدايت كنم ؛ 「 اللهُـم يا شاهد کل نجوى 」 و بگويم تو خود آرامشى و من بیقرار توام...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕌✨⃟🕊؎•° رفته بودم زیارت... حرم ثامن الحجج... یک شب نسبتا شلوغ... هوا خوب بود... مردم تو صحنهای حرم نشسته بودند... کفشامو دادم کفشداری... چشام هوس ضریح داشت... دستام وصال ضریح داشت... دلم تمنای یک درددل جانانه... سرتا پا مشتاق و بیقرار... کلا حال عجیبی بود ... به سمت رواقهای منتهی به روضة المنوره... یا همون ضریح قشنگ آقا... راه افتادم... با خودم مقدمه چینی میکردم... برای حرفایی که میخوام بزنم... و حرفایی که سنگینی کرده رو دلم... حاجتایی که باید بگم... چیزایی که میخوام... نیازهایی که باید مطرحشون کنم... با همین افکار قدم به قدم... نزدیک میشدم به مقصود... گویا خودم بودم و خودم... انگار !!! من تنها بودم... گریه پسربچه چهار ساله ای... رشته افکارم رو پاره کرد... نگاهمو انداختم سمت اون... گوله گوله اشکاش میدوید رو صورتش... مستاصل بود... حیرون... درمانده!!! رفتم سمتش... چیشده عزیزم!؟ چرا گریه میکنی!؟ خجالت کشید... ولی انقد غصه داشت که ... نمیتونست حرف بزنه... هق هق امونشو بریده بود... نشستم مقابلش... با انگشتم ... اشکاشو فراری دادم... نگاهش کردم... با پس زمینه ای از تبسم... چیشده!؟ باباتو گم کردی!؟ کودک ، منتظر همین حرف بود... چشماش درشت شد... یکی دیگر هم ... غم اونو فهمید... درکش کرد... اما چشاش پُر تر بارید... شکلاتهای خادمای حرم... نوازشهای من... دلجویی مردم... هیچکدوم فایده نداشت... اصلا منم یادم رفت... که چقد حرف با امام رضا داشتم... ظاهرا عبای من... ی جورایی باعث شد که ... به من اطمینان کنه... چون عبامو گرفت... اطمینان کرد... مثل برق از ذهنم عبور کرد... وای به حال کسانیکه... مردم به عبایشان اطمینان کردند... اما خودشان از نفسشان نامطمئن!!! و چقدر بی رحمند کسانیکه... به عبایشان اطمینان کردند دیگران... و شکستند این اطمینان را... باز کودک را مقابلم دید... اینبار مانوس تر بودیم دست من را گرفته... محکم و با یقین... قرار است این صاحب عبا... پدرم را پیدا کند... هر دو استوار بودیم او از اطمینان به من... من به پیدا کردن پدرش... راه افتادیم... به سمت صحن... پرسیدم از او... آخرین بار کجا پدرت را دیدی!؟ آخرین بار کجا باهم بودین..؟ اشاره کرد به سمت دارالولایه... _ اونجا بودم با بابام!!! با تعجب گفتم ... پس اینجا چکار میکنی!!؟ هیچی نگفت... نخواستم خجالت... رو غم گم شدنش اضافه شه... دستشو گرفتم و رفتیم ... سمت دارالولایه... گفتم خوب نگاه کن... پدرتو دیدی به من بگو... و خودم فرو رفتم در افکارم... چه داستان قریبی دارد این طفل... چقدر آشنای این زمانه هست... اگر در دارالولایه... دست پدرت را رها کنی... و غافل شوی... نه تنها پدرت را گم میکنی... حتی از دارالولایه هم خارج میشوی!!! و سرگردان و متحیر... باز خدا بیامرزد رفتگان این طفل را... لااقل به دنبال پدر گمشده اش هست... دستم را کشید... به خودم آمدم... مردی به سمت ما میدوید... مشتاقتر از طفل... پریشانتر از گمشده... انگار خودش گمشده... دوید و نزدیک... نزدیک و نزدیکتر... هیچکس را نمیدید... جز طفل گمشده... دستم رو رها کرد... هر دو به وصال هم رسیدن... و من نفهمیدم کدام یک... مشتاقتر بودند... گمشده یا فراموش شده!!! پدر برخاست... صورتم را بوسید... خدا خیرتون بده... داشتم دق میکردم... خدا هرچی میخواین بهتون بده... نمیدونم چرا لال شدم... آره... لال لال سمت ضریح رفتم... تمام حاجتا و درددلا رو فراموش... اشک امونم نمیداد... میگفتم اقا جان... خودت گفتی... امام پدری مهربان است... تمام عمرم... بلکه به اندازه تمام عمر پدرم... ۱۱۸۲ سال... پدرمان را گم کرده ایم... در همان دارالولایه ای که... دستش را رها کردیم!!! و غافل ماندیم... از دارالولایه خارج شدیم... نفهمیدیم... به اندازه طفلی هم اشک نریختیم... نفهمیدیم گم شدیم... و وای از دل پدرمان... او که مشتاقتر است به ما... اوکه میگوید ... هرگز فراموشتان نمیکنم... غیر مهملین لمراعاتکم... او در چه حال است!!! خودم را مقابل ضریح دیدم... کی رسیدم.... چگونه رسیدم... نفهمیدم... همه حرفهایم را فراموش کردم... حرف مهمتری داشتم... گونه ام مرطوب... چشمانم مرطوب اما لبانم خشک... فقط یک حاجت... یک درد دل... یک خواسته... آقا جان... به عبایت قسم... ما را به پدرمان برسان... ✍س‌.ح‌.ط... ☔️@sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
#زیارت 🕌✨⃟🕊؎•° رفته بودم زیارت... حرم ثامن الحجج... یک شب نسبتا شلوغ... هوا خوب بود... مردم تو صحنه
༺⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ུྃ✨ آقای من ! اکسیر کن مرا به عیار نگاه خود چون طاقِ صحنِ کهنه ، مطلا شود دلم...