💠 #شهید غلامرضا زوبونی(امر به معروف و نهی از منکر)
💠 #زندگی_نامه : شهید «غلامرضا زوبونی» دانشجوی سال آخر رشته حسابداری در دانشگاه آزاد اسلامی تهران شمال و عضو شورای بسیج این دانشگاه (در مسئولیت معاونت طرح و برنامه و مالی) شب جمعه، 23فروردین ماه سال جاری، در خیابان دریا، واقع در چهارراه سعادت آباد (جنب مسجد قدس) هنگام تعقیب سارقین مسلح، توسط یکی از آنان مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
غلامرضا زوبونی، 26ساله که از بسیجیان فعال شهرک قدس (پایگاه شهید حافظی) نیز بود هنگام انتقال به بیمارستان مدرس جان به جان آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید. پیکر پاک این بسیجی مخلص روز یکشنبه 26فروردین ماه در میان جمع کثیر تشییع کنندگان تا بهشت زهرای تهران بدرقه شد و در جوار مزار پاک شهید «عبدی» به خاک سپرده شد.
-
#خاطره: نماز ظهر و عصر را تو مسجد خرمشهر خوندیم. داشتیم بچه های کاروان را سوار اتوبوس ها می کردیم تا زود تر راه بیافتیم، یکدفعه یک پیر مرد گوشه پیراهن غلامرضا را گرفت و کشید. پول می خواست، می دانستم که غلامرضا دستش را رد نخواهد کرد.
فکرم درست بود. دستهایش را برد توی جیبش، اما جوری که بیرونشان آورددیدم که چیزی پیدا نکرد. رفتم کنارش و گفتم: «مسئول مالی حوزه بسیج» که نباید جیبش خالی باشد. گفت: نه جیب حوزه که همیشه پر است. ببینم چیزی داری که بهم قرض بدهی؟ گفتم: پول خرد ندارم. گفت: اشکال نداره. دست کردم توی جیبم و یک اسکناس هزار تومانی در آوردم، گرفتم طرفش و گفتم: بفرما. می دانستم که همه را به آن پیرمرد خواهد داد.. همین کار را هم کرد.
❤️شهادت:23/1/86
مزار شهید:تهران، بهشت زهرا سلام الله علیها، گلزار شهدا
#شهدا_را_یاد_نمایید_حتی_با_ذکر_یک_صلوات
#بیانات_امام_و_رهبری
🔴شهادت علی چیت سازان(شهيد دفاع مقدس)
شب میلاد امیرالمؤمنین (ع) بود، شهر به یمن ولادت سردار خیبر آذین بسته شده بود، که کودکی زیبا در ۲۰ آذر ۱۳۴۱ش همنام با امام اول شیعیان (ع) چشم به جهان گشود: شهید علی چیتسازیان. علی دوران کودکی را در آغوش پرمهر مادر گذراند. نگاه خسته پدر و دستان پینهبستهاش دل کوچک علی را میلرزاند، اما پدر به او آموخته بود که شیعیان امام علی (ع) باید دل دشمن را بلرزانند، از همان زمان او مردی شد به صلابت صخرههای پرشکوه الوند. همزمان با اوجگیری مبارزات انقلاب اسلامی، چیتسازیان به جمع سربازان روحالله (ره) پیوست. مدتی بعد پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، علی را که ۱۶ سال بیشتر نداشت به جبهههای جنوب کشاند. او در عملیاتهایی نظیر والفجر ۲ و نصر ۴ شرکت نمود و چندین مرتبه مجروح شد. سرانجام فرمانده اطلاعات و عملیات لشگر ۳۲ انصارالحسین (ع) در تاریخ چهارم آذرماه سال ۱۳۶۶ هجری شمسی در منطقه ماووت در عملیات نصر ۸، سه ماه پس از شهادت برادرش، در سن بیست و پنج سالگی به آروزی دیرینه خود رسید. فاتح قلههای پرفراز و نشیب جهاد اکبر پس از سالها مبارزه و ایثار، بر اثر انفجار مین، عاشقانه به دیدار سیدالشهدا (ع) شتافت. پیکر پاک شهید علی چیتسازیان در شهر همدان تشییع و به خاک سپرده شد.
#کلام شهدا: گزیده ای از وصیتنامه شهید: در مسلخ عشق جز نكو را نكشند روبه صفتان زشت خو را نكشند.
پیام به مردم حزب الله و زحمت كش
البته اینجانب كوچكتر از آن بودم كه بعد از رفتن خود پیامى بدهم خودم را در مقابل تمام موجودات خداوند كوچكتر مى دانم ولى گفتنیهاى زیادى براى مردم دارم كه بعد از خاموش شدن چراغ عمرم شما مقدارى از آن را روى كاغذ مى خوانید . اول اینكه امام عزیز را تنها نگذارید و به پیامهاى پدرگونه او از ته قلب گوش فرا دهید و مانند مردم كوفه نباشید كه ابا عبدالله را تنها گذاشتند اگر تا به الان در این راه مقدس قدم نگذاشته اید و به پابوس اسلام نیامده اید فرصت هست و هر وقت كه پیش خدا بیائید خداوند شما را قبول مى كند و دیگر اینكه راههاى انحرافى كه انسان را از خط امام عزیز و بزرگوار دور مى كند پرهیز كنید . امام عزیز فعلا فرموده اند كه باید در جبهه باشیم و دفاع را واجب دانسته اند جبهه هاى گوناگون براى خودتان درست نكنید جبهه فقط و فقط خط مقدم است و براى همه واجب است نگذارید امام عزیز براى چندمین بار به ما بگوید كه به جبهه بروید اگر ما سرباز او باشیم فرموده اند و دیگر كافى است ما باید به دنیا ثابت كنیم كه هر چه امام مى گویند با جان و دل خریداریم از گروه بازى و خیانت به خون شهدا باید دیگران به فكر كمك كردن به این خاك باشند نه به فكر مسئول بودن و مسئولیتها كه به عهده ما میگذارند به فكر كمك كردن به مستضعفان باشیم نه به كسانیكه از زحمت و خون شهدا استفاده میكنند و نفعى هم به انقلاب و جنگ نمیرسانند پیام دیگرى كه دارم این است كه سعى كنید كه در این دو روزه زندگى امام بزرگوار را راضى نگهدارید و از همه بالاتر پروردگار عالیتان را لباس عاشقانه رزم را بر تن كنید و پوتینهاى خود را محكم ببندید و پیشانى بند الله اكبر بسته و پشت پا به این دنیا و مادیات زودگذر زنید و با یك دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و به سوى جبهه هاى حق علیه باطل حركت كنید و به زبان خود این را جارى كنید جنگ جنگ تا پیروزى .
#خاطره: به روایت از مادر : کم توقع بود.اگر چیزی هم برایش نمی خریدیم،حرفی نمی زد. نوروز آن سال رسیده بود،پدرش
رفت و یک جفت کفش نو برایش خرید.روز دوم فرورین،قرار شد برویم(دید و بازدید).تاخانواده
شال و کلاه کردند،علی غیبش زد،نیم ساعتی معطل شدیم تا آمد.به جای کفش،دمپایی پاش بود.
گفتم:مادر،کفشات کو؟!گفت:(بچه ی سرایدار مدرسه مون، کفش نداشت،زمستان را با دمپایی
سر کرده بود).با اینکه دوازده سال بیشتر نداشت،همیشه به یاد فقرا و بچه یتیم ها بود.
❤️شهادت:منطقه ماووت ، عملیات نصر 8 - 4/9/66
مزار شهید:همدان
🔶(صحيفه امام،ج17،ص49)
•┈〰✾•☘🌺☘•✾〰┈•
با ما همراه باشید⬇️⬇️⬇️
#روابط_عمومی
دفتر امام جمعه و ستاد نماز جمعه شهرستان تنکابن
🌐 @sedmahdihedayati
💠 #شهید سرتیپ خلبان شهید احمد کشوری(شهيد دفاع مقدس)
💠 #زندگی_نامه : شهيد احمد كشوري در تيرماه 1332ش در شمال به دنيا آمد. وي در سال 1351 وارد هوانيروز شد و دورههاي آموزش خلباني با هليكوپتر را با موفقيت به پايان رساند. او از سالهاي قبل از انقلاب فعاليتهاي ضدرژيم خود را آغاز كرده بود و در دوران نخستوزيري بختيار با همراهي دوستان خود، قصد انجام كودتا و ساقط كردن حكومت پهلوي را داشت كه با پيروزي انقلاب اسلامي، اين نقشه عملي نشد. شهيد كشوري پس از پيروزي انقلاب فعاليتهاي مختلفي در پاكسازي كردستان از لوث عناصر ضدانقلاب انجام داد. وي پس از آغاز جنگ، فرماندهي هوانيروز منطقه ايلام را به عهده گرفت و با دل و جان به انجام وظيفه پرداخت. اين شهيد بزرگوار سرانجام در 15 آذر سال 1359 در حالي كه از يك مأموريت بسيار مشكل، اما پيروز بازميگشت، در منطقه ميمك در ايلام، مورد حمله مزدوران بعثي قرار گرفت. در اين ميان، در حالي كه هليكوپترش در اثر اصابت راكت هواپيما، به شدت ميسوخت، آن را تا موضع خودي هدايت كرد و آنگاه در خاك وطن سقوط كرد و به آرزوي ديرينهاش دست يافت و شربت شهادت را مردانه سركشيد. پيكر پاك او را به تهران انتقال داده و در بهشت زهرا به خاك سپردند.
#کلام شهدا: خدایا شیطان را از ما دور كن
«بسم الله الرحمن الرحیم»
در مسلخ عشق جز نكو را نكشند
روبه صفتان زشت خو را نكشند
پایان زندگی هر كسی به مرگ اوست
جز مرد حق كه مرگش آغاز دفتر اوست.
هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می كشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نیز می دانید كه این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. راه شهیدان را ادامه دهید. كه آنها نظاره گر شمایند مواظب ستون پنجم باشید كه در داخل شما هستند.
بی تفاوتی را از خود دور كنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید.
مردم كوفه نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شركت كنید. در دعاهای كمیل شركت كنید. فرزندانتان را آگاه كنید. و تشویق به فعالیت در راه الله كنید.
وصیت به پدر و مادرم:
پدر و مادرم! همچنان كه تا الآن صبر كرده اید از خدا می خواهم صبر بیشتری به شما عطا كند. فعالیتتان را در راه خدا بیشتر كنید. در عزایم ننشینید، نمی گویم گریه نكنید ولی اگر خواستید گریه كنید به یاد امام حسین (ع) و كربلا و پدر و مادرانی كه پنج فرزندشان شهید شده گریه كنید، كه اگر گریه های امام حسینی و تاسوعا و عاشورایی نبود، اكنون یادی از اسلام نبود. پشت جبهه را برای منافقین و ضد انقلاب خالی نگذارید، در مراسم عزاداری بیشتر شركت كنید كه این مراسم شما را به یاد شهیدان می اندازد و این یاد شهیدان است كه مردم را منقلب می كند.
امام را تنها نگذارید.
فراموش نكنید كه شهیدان نظاره گر كارهای شمایند.
ما زنده به آنیم كه آرام نگیریم.
موجیم كه آسودگی ما عدم ماست
والسلام
قطراه ای از دریای خروشان حزب ا...
احمد كشوری.
#خاطره: یك شب كه تعدادی از خلبانها مشغول خوردن شام بودند، صحبت از جنگ شد. یكی میگفت: من به خاطر حقوقی كه به ما میدهند میجنگم، یكی دیگر میگفت من به خاطر بنیصدر میجنگم. یكی میگفت من به خاطر خودم میجنگم و دیگری گفت من به خاطر ایران میجنگم. شهید كشوری گفت: من همه اینها را قبول ندارم تنها چند تا را قبول دارم و گفت: من به خاطر خدا میجنگم. جنگ برای خداست، ما نباید بگوییم كه ما به خاطر فلان چیز میجنگیم. مگر ما بت پرست هستیم. ما به خاطر خدا، به خاطر اسلام میجنگیم. اسلام در خطر است نه بنیصدر. اسلام در خطر است ما به خاطر اسلام می جنگیم و جنگ ما فقط به خاطر اسلام است.
❤️شهادت:منطقه میمک در ایلام - 15/9/59
مزار شهید:تهران ، گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها
#شهدا_را_یاد_نمایید_حتی_با_ذکر_یک_صلوات
•┈〰✾•☘🌺☘•✾〰┈•
با ما همراه باشید⬇️⬇️⬇️
#روابط_عمومی
دفتر امام جمعه و ستاد نماز جمعه شهرستان تنکابن
🌐 @sedmahdihedayati
💠 #شهید استاد اخلاق شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب (سومین شهید محراب)(شهيد ترور )
💠 #زندگی_نامه : آيتاللَّه سيدعبدالحسين دستغيب در سال 1292 شمسي (عاشوراي 1332 ق) در شيراز در خانوادهاي كه 800 سال سابقه علم و فضيلت دارند متولد گرديد. وي پس از سپري كردن مقدمات علوم اسلامي، در 22 سالگي به نجف اشرف مهاجرت نمود و در آنجا از محضر استاداني چون سيدابوالحسن اصفهاني، شيخ محمد كاظم شيرازي و سيد ميرزا آقا اصطهباناتي استفاده نمود و پس از سالياني اقامت در نجف، از بزرگان حوزه علميه آن سامان، اجازه اجتهاد گرفت. در نجف روح جستجوگر آن شهيد در پي يافتن صاحبدلي بود كه او را به وداي ايمَن برساند، تا آنكه سرانجام در محضر پرفيضِ استاد اخلاق، ميرزا محمد علي قاضي تبريزي، آرامش يافت و از خواص استاد شد. آيتاللَّه دستغيب همراه با قيام امام خميني(ره) در سال 1341، مبارزات خويش را آغاز نمود و در 15 خرداد 1342 بازداشت و به تهران تبعيد گرديد. از آن پس چندين بار در مدت حكومت طاغوت بازداشت و تبعيد شد. در طي اين مقطع از مبارزات بود كه ايشان به همراه چهار تن ديگر از علما، اعلاميهاي صادر و شاه را از سلطنت خلع نمودند. آيتاللَّه دستغيب پس از پيروزي انقلاب اسلامي وظايف ارزشمندي را در نظام جمهوري اسلامي از جمله: نمايندگي مردم شيراز در مجلس خبرگان، امامت جمعه شيراز و نمايندگي امام خميني(ره) در استان فارس به عهده گرفت. آيتاللَّه دستغيب علاوه بر خدمات متعددي كه صرف ساخت، تاسيس و بازسازي بناها و آثار خيريه نمود داراي تاليفات متعددي است كه آدابي از قرآن، معراج، ايمان، گناهان كبيره، قلب سليم، داستانهاي شگفت و... از آن جملهاند. اين عالم وارسته و معلم اخلاق سرانجام در بيستم آذر 1360 ش برابر با چهاردهم صفر 1402ق هنگامي كه براي اداي نماز جمعه عازم محل برگزاري آن بود از سوي منافقين ضدانقلاب در 68 سالگي به شهادت رسيد.
#کلام شهدا: وصیت میکنم فرزندان خود را به تقوی و سعی در اینکه واجبی از آنها فوت نشود و مرتکب حرامی نشوند و در هر حال خدا را حاضر بدانند دنیا را محل عبور و آخرت را محل قرار بدانند و این ضعیف را از دعا فراموش ننمایند .
#خاطره: اما شگفت تر از همه كراماتي كه در كتاب « داستانهاي شگفت » در مورد اولياء خدا نقل شده ، حكايت زير است كه توسط يكي از دوستان نزديك ايشان ، آقاي سودبخش مشاهده گرديده است :
« شهيد بزرگوار حضرت آيت ا... دستغيب بسيار مقيد بودند نماز را اول وقت بخوانند . حتي در مسافرتها و ساليان دراز كه خدمت آن بزرگوار بودم بندرت به ياد دارم كه سر وقت نماز نخوانده باشند . در يكي از مسافرتهاي عمره كه خدمت ايشان بوديم ، بليط هواپيما يكسره براي جده فراهم نشد. بليط هواپيما از تهران به بيروت و از بيروت به جده تهيه شد. در فرودگاه بيروت بطور ترانزيت چند ساعت ما را نگاه داشتند و نزديكهاي مغرب بود كه هواپيما براي پرواز به جده آماده شد. حضرت آيت ا... شهيد دستغيب خيلي سعي مي كردند اگر ميسر باشد هواپيما تأخير كند تا بشود نماز را سر وقت خواند ، ولي ميسر نشد. وارد هواپيما شديم. در داخل هواپيما زياد معطل شديم. ايشان خيلي ناراحت بودند كه نماز نخوانده اند . چند مرتبه خواستند پياده شوند ، گفتند مسافرين همه سوارند ، الان حركت مي كنيم. بالاخره تأخير هواپيما به قدري شد كه حساب كرديم وقتي به جده مي رسيم ممكن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد . حضرت آيت ا... دستغيب با حالت پريشان و ناراحت گفتند : پياده شويم هر چند هواپيما برود و ما جا بمانيم ، اما درب هواپيما بسته بود. ايشان با حالت توجه مخصوص و سكوت چند دقيقه اي سراپا ايستاده بودند كه هواپيما براي حركت روشن شد. به مجرد روشن شدن هواپيما شعله هاي آتش از موتور آن نمايان گرديد. با عجله هواپيما را خاموش كردند و درب آن را باز كردند و از مسافرين خواستند كه هرچه زودتر پياده شوند. ايت ا... دستغيب با خوشحالي زائدالوصفي با دوستان پياده شدند و مرتب مي فرمودند : « نماز ، نماز » كاركنان هواپيما مي گفتند : حداقل 4 ساعت تأخير داريم تا هواپيما آماده حركت شود . به مجرد رسيدن به سالن فرودگاه ايشان به نماز ايستادند. نماز مغرب و عشاء را با توجه و شكر گزاري خاص انجام دادند. سلام نماز را كه دادند . مأمورين گفتند : آقا سوار شويد كه نقص هواپيما برطرف شده و مي خواهيم حركت كنيم !
❤️شهادت:ادای نماز جمعه - 20/9/60
مزار شهید:حرم حضرت احمد بن موسی علیه السلام (شاه چراغ)
#شهدا_را_یاد_نمایید_حتی_با_ذکر_یک_صلوات
💠 #شهید ايران قرباني (شهیده ی شاخص بسیج دانش آموزی میانه)(شهيد دانش آموز در بمباران ميانه)
💠 #زندگی_نامه : شهیدایران قربانی در روستای هندلان از توابع شهرستان میانه در سال 1345 به دنیا آمد.
قلم زیبایی داشت .زیبا می نوشت وزیباتر قرائتشان می کرد . ... شعرهایش به جان بچه ها می نشست.رابطه خوب و نزدیکی با معلمان و دوستانش داشت. همه ایران را دوست داشتند .ایران در همه فعالیت های پرورشی دبیرستان زینبیه ""اولین"" بود و چون ستاره نازنینی در مدرسه وجمع دوستان می درخشید ...
مگر می شود دختری مثل ایران نسبت به آنچه بر سرمیهنش می آید بی تفاوت باشد ؟ او هم مثل بسیاری از نوجوانان هم سن و سالش در تب و تاب جنگ بود .به حال رزمندگان وشهدا غبطه می خورد .برایشان مطلب می نوشت، شعر می سرود و و از هرراهی افکار ورفتارش را به رزمندگان نزدیک می کرد .
همیشه باور محکم ایران راه را برایش بازمیکرد. او در روزهایی به شهادت فکر می کرد که شهر کوچک میانه حتی یکبار هم بمباران نشده بود اما دل دریایی ایران ، بهترین ها را می خواست ...
نه فقط درفکر بلکه در عمل هم درکارهای خیرپیشتازبود . در تمام تشییع جنازه های شهدای شهرش حضور داشت .
شیفته امام بود و چه شعرها که برایش می سرود . از امام که صحبت می کرد به وجد می آمد و حتی اشکش سرازیر میشد . صدای اذان که در مدرسه می پیچید یکی از اولین کسانی که برای نماز می رفت ایران بود اهل نماز اول وقت بود و با آن سن و سال بیشترشب ها نماز شب می خواند ...
اهل این دنیا نبود. گر چه به همه موجودات این دنیا احترام می گذاشت و دوستشان داشت ....معلم پرورشي او ميگويد:
شخصی دارای روحیه بسیار قوی و کنجکاو در مسائل اعتقادی و عرفانی بود او مانند صحیفه سجادیه بود روحیه یک موجود خاکی را نداشت...او قبل از رفتن جسمش روحش به ملکوت پرواز کرده بود خیلی سخت است در مورد روحیه ی یک شهید حرف زدن و برشمردن خصوصیات اخلاقی و روحی او. ظاهراً در میان ما بودند با ما راه می رفتند و حرف می زدند می نشستند و فعالیت می کردند و همراه ما بودند ولی با ما همسفر نبودن روح او مدتها پیش از کالبد جسم خاکی اش از این دنیا رفته بود و ما تنها با جسم او بودیم....
سرانجام در روز 12 بهمن سال 65 در بمباران هوايي دبيرستان زينبيه ميانه به آرزوي ديرينه خود رسيد و شهد شهادت نوشيد .
#کلام شهدا: آه ای خدای مهربانم ! شاهد باش که تمام وجودم لبریز از تو شده خدایا شاهد باش که چگونه این قلب پژمرده ام شب و روز و غروب و سپیده دم در همه حال به یاد توست و...
خدایا از تو تمنا دارم که در همه حال با من باشی که من در همه حال به یاد تو خواهم بود . مددم رسان که کار و درس خواندنم ، زندگی کردنم ، هدفم و مردنم همه به خاطر تو و برای تو باشد.
همیشه دلم می خواست کوهی باشم و در مقابل ظلم کاخ نشین ها قدعلم کنم .
همیشه دلم می خواست آزاد باشم و سینه خصم را بشکافم .
خدایا ...
#خاطره: به قدری روحیه والایی داشتند که حتی برای من قابل درک نبود و صحبت های من و اطرافیان او را در مسائل قانع نمی کرد و همین مسئله نیز برای خودشان جای سئوال بود که چرا من که دبیر پرورشی بودم او را درک نمی کنم و نمی توانست باور کند که به ان پایه ای از معنویت و عرفان که ایشان رسیده است من نرسیده ام و آگاهی و درک من به ان حدی نیست که با او برابر باشم طرز فکرشان اینطور بود که همه باید خدا را بشناسند و عارف باشند فکر می کردند همه باید بال پرواز داشته باشند و اوج بگیرند که (این زمین خاکی مناسب انسان نیست جایگاه انسان درجای بالاتر و والاتر از اینجاست) بارها مستقیماً به ایشان گفته بودم که، ایران! این مسائل را که تو درک می کنی ما درک نمی کنیم تو باید دست ما را بگیری تا به پای تو برسیم .
❤️شهادت:12/11/65 ميانه
#شهدا_را_یاد_نمایید_حتی_با_ذکر_یک_صلوات
💠 #شهید احمد اسكندري(شهيد دفاع مقدس)
💠 #زندگی_نامه : شهید احمد اسکندری، سال ۱۳۳۶ش در یکی از روستاهای دورافتاده شهرستان خمین بهنام چنار چشم به جهان هستی گشود. دوران کودکی احمد به تحصیل علوم مذهبی گذشت. در هفتمین بهار زندگی به مدرسه رفت و بهعنوان شاگرد ممتاز میان دوستان و آشنایان مشهور شد. تحصیلات خود را تا اول راهنمایی ادامه داد. وی چندی بعد بههمراه خانواده به شهر تهران مهاجرت نمود و همزمان با اوجگیری مبارزات مردمی انقلاب اسلامی در صف مبارزان روحالله (ره) قرار گرفت. احمد در سال ۱۳۵۴ش با دوشیزهای پارسا ازدواج کرد. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، در مسجد احمدیه نارمک فنون نظامی را آموخت. سپس در اردیبهشتماه ۱۳۵۹ش به عضویت نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در شورای هفتنفری گردان مشغول خدمت شد. تشکیل گردان القارعه، تشکیل گشت ثارالله، فرماندهی یگان، عملیات پادگان ولیعصر (عج)، عملیات شهری و سرکوب ضد انقلاب از دیگر اقدامات او در سپاه پاسداران بود. با آغاز جنگ تحمیلی، احمد به جبهههای حق علیه باطل شتافت و معاونت لشگر حضرت رسول (ص) را بر عهده گرفت. سرانجام همای سعادت بر شانههای سترگ اسکندری نشست... فرمانده عملیات پایگاه تهران و معاون لشگر محمد رسولالله (ص) عازم عملیات والفجر مقدماتی شد و در روز بیست و هفتم بهمنماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در سن بیست و پنج سالگی در عملیات والفجر ۱ از قربانگاه فکه به معراج پر کشید. پیکر پاک شهید احمد اسکندری در روستای زادگاهش، چنار به خاک سپرده شد. از این شهید بزرگوار، دو فرزند دختر به یادگار مانده است.
-
#خاطره: خاطره اي به نقل از مادر شهيد :سه روز قبل ازشهادت،احمد به چنارآمد(ایشان همیشه درتهران درحال خدمت بودندودرلشگر27حضرت رسول "ص" معاون بودند) درحیاط خانه گشت می زد ودرفکری عمیق فرورفته بود.خیلی فکر می کرد من هم داخل حیاط نشسته بودم.به طرف من آمدوبالبخند ملیحی که برلب داشت به من گفت:مادرازدست من راضی هستید؟ گفتم این چه سوالی است که می کنید مگر می شود ازدست شما راضی نباشم چرا این حرف را می زنید به من گفت:می خواهم به جبهه بروم ومی خواهم ازرضایت شما مطمئن باشم! ومن گفتم احمدجان نمی خواهد دیگر جبهه بروی،گفت:مادرجان این حرف رانزن مگر می شود که به جبهه نرفت؟ جواب حضرت رسول"ص" وائمه راچگونه بدهم؟ خلاصه من را قانع کرد که برود ودرنهایت به ایشان گفتم،من ازدست تو راضیم،خدا وامام زمان هم ازدست شماراضی باشد. وازپدرش هم حلالیت طلبید. حال وهوابش واقعا عوض شده بود.من می خواستم برای ایشان گوشت بگذارم که به تهران ببرد ولی ایشان قبول نکردند وگفتند:من سه روز دیگر بر می گردم احتیاجی نیست می ماند وخراب می شود وباهمین حال وهوای عجیبش،خانه راترک کرد وباما برای همیشه خداحافظی کردوبعد از سه روز جنازه اش را برای ما آوردند.
❤️شهادت:27/11/61 فكه
مزار شهید:روستاي چنار/خمين
#شهدا_را_یاد_نمایید_حتی_با_ذکر_یک_صلوات