☑️کمی آرام باشیم
📌درباره بگومگوی تلخ آقای یزدی و آقای آملی لاریجانی
🔸بارها شده که به خاطر عصبانیت و شور جوانی علیه موضوعی حرف تند و نسنجیدهای زدهام که بعدها پشیمان شدهام. هر بار از خود میپرسیدم که «چرا چنین شد؟ و چه کنم که دیگر اینچنین نشود؟» به چند عامل میرسیدم. اول آنکه اساتید بزرگوار ما در حوزه حقمداری و غیرت دینی را در وجود ما نهادینه کردهاند، اما به ما یاد ندادهاند که ممکن است در تشخیص مصادیق (حق) اشتباه کنیم و یا حتی اگر اشتباه هم نکرده باشیم، ممکن است دیگران دچار اشتباه شده باشند و ما باید بتوانیم با حفظ احترام و کرامت با مخالفان فکری و سلیقهای خود رفتار کنیم. لذا به جای قضاوت زودهنگام و استفاده از تعابیر نادرست و برخوردهای هیجانی سعی کنیم دغدغهها و نگرانیهای خود را در قالب رفتار صحیحی بروز دهیم.
🔸عامل دیگر آن بود که رسانه و اقتضائات آن را نمیفهمیدم. نمیدانستم در این فضای مجازی که به ظاهر حرف زدن کنتور نمیاندازد، هر حرف حساب و بیحسابی در شکلگیری شخصیت اجتماعی من اثر میگذارد. اگر توهین کنم، قضاوت غیرمنصفانه کنم، در جواب بدی، بدتر بگویم، چهرهای غیراخلاقی از من به یادگار خواهد ماند. دقت نمیکردم که رعایت آدب و احترام حتی در گفتگوهای شخصی و خصوصی اثر گذار است چه برسد در یادداشتها و مواضع عمومی. من برای آنکه امروز در دفاع از آرمانها و حقایقی که میفهمم هیجانزده نشوم و به این و آن تندی نکنم، در فضایی خارج از سلوک حوزوی کلی آزمون و خطا کردهام و همچنان به خودم مطمئن نیستم.
🔸اینها را گفتم که بگویم واقعیت بگومگوی تلخ آقای یزدی و آقای لاریجانی وبسیاری از دعواهای جامعه ما از این سنخ است. خدا به هر دو بزرگوار طول عمر بدهد. اما سن آقای یزدی بالا رفته است. طبعا نمیشود از ایشان انتظار داشت که پای توئیتر و اینستاگرام و تلگرام و ایتا و ... بنشیند و فضای اجتماعی را رصد کند. اخبار درست و نادرست را شناسایی کند. پازلهای رسانهای طراحی شده از سوی این و آن را تحلیل کند. در این شرایط انسان در معرض ملغمهای از اخبار و تحلیلهای غیردقیق اطرافیان مورد اعتماد قرار میگیرد و اگر موضوع آنها به انقلاب و مرجعیت و مسائل حائز اهمیت مربوط باشد دچار غلیان احساسات شده و واکنش نشان میدهند. و مگر این «اطرافیان مورد اعتماد» را تا کجا میتواند مدیریت و پالایش کرد؟ و مگر ما خودمان تحت تأثیر نیستیم؟
🔸آقای لاریجانی هم همینطور. حق دارد ناراحت شود. هر چند التفات ندارد که نامهاش تبعاتی برای جامعه و نظام به همراه خواهد داشت. آقای لاریجانی علیرغم زحمات زیادی که در قوه قضائیه کشید اعتنایی به افکار عمومی ندارد. مناسبات اجتماعی جدید را نمیشناسد. در سالهای خدمت یا تیم رسانهای خوبی نداشته و یا مشورتپذیر نبوده است. به هر حال بسیاری از مطالبی که در نامهاش به آقای یزدی آورده را میتوانست همان سالها با کمک یک تیم رسانهای جوان به اطلاع عموم مردم برساند. کاری که آقای رئیسی در این مدت کوتاه انجام داده و ما فکر میکنیم دارد شق القمر میکند. (شاید هم میکند). اما فرق آقای رئیسی و لاریجانی برای من که هیچ اطلاع دقیقی از عملکرد قوه قضائیه ندارم در همین بازتابهای رسانهای است. درست مانند آقای یزدی
🔸اما در این میان، سوءتدبیر بسیج اساتید را نمیفهمم. فارغ از آنکه آقای یزدی درباره رئیس جمهور، مرجعیت آقای علوی بروجردی و آقای لاریجانی صحبت کرده است، انعکاس این اظهارات تند و تیز بنا بود چه دردی را دوا کند؟ مگر آقا نگفته بود اختلافات در حوزه را مدیریت کنید؟ موضعگیری رئیس جامعه مدرسین علیه دولت، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از اساتید حوزه چه فایدهای دارد که متن جلسه را بیپروا منتشر کردند؟ من از ژورنالیستهای اصلاحطلب، روزنامههایشان و نیز BBC فارسی توقعی ندارم. شاید من هم بودم از این پاس گل نهایت استفاده را میکردم، اما آیا رفقای بسیجی ما به پیامدهای این سوءتدبیر نیاندیشیدند؟
🔸در پایان امیدوارم همه ما، از آقای یزدی و آقای آملی لاریجانی تا دوستان بسیج اساتید و ما رسانهایهای پیادهنظام حوزه از این روزهای تلخ عبرت بگیریم. در یک حوزه ملتهب نمیتوان از کیان انقلاب و نظام و مرجعیت و حوزه دفاع کرد. کمی آرام باشیم
🔻🔻🔻
@sedyaser
☑️انقلابهراسی در حوزه را جدی بگیریم
📌تأملی بر تأثیر ادبیات و مواضع رادیکال در نسبت حوزه و نظام که در سایت مباحثات منتشر شد
🔸«تندروی» به عنوان یک آفت اجتماعی در مواجهه با دگراندیشان ظهور وبروز مییابد. تندروها- بر فرض فهم صحیح از آرمانها و ارزشهایی که مدعی آن هستند- بواسطه تعلقی که به دین، مذهب و یا گفتمان خود دارند، هویت خود را با شاخصههای حداکثری تعریف میکنند. لذا به واسطه کوچکترین زاویه و اختلافنظر و عدول یک جریان از آن شاخصهها، آن را خارج از گفتمان مطلوب خود تلقی کرده و مدام دچار «دیگریسازی» و مرزبندی هویتی با آنان میشوند.
🔸با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، این آفت فرهنگی ظرفیت مییابد تا نقش خود را در نزاعهای بینالمللی و نیز جنگهای خونین بیش از پیش تثبیت کند. همین امر موجب میشود جریانها و دولتهای متخاصم جهت «دشمنهراسی» روی جریانهای تندروی حریف سرمایهگذاری کنند. این معامله دو دستآورد مهم دارد. اول آنکه یکپارچگی اجتماعی جریان مقابل متفرق و آسیبپذیر میشود و دوم آنکه افکارعمومی را نسبت به گفتمان رقیب ترسانده و مبارزه با آن را موجه و بلکه ضروری مینمایاند.
🔸تندروی در سلب مشروعیت از گفتمانها در افکارعمومی نقش بسزایی دارد. از این رو تأمل درباره نقش مواضع رادیکال در حوزه که به اسم دفاع از «حوزه انقلابی» مراجع، اساتید و صاحبنظران و مخالف خود را با ادبیات نامناسب متهم به ضدیت با دین، نظام و انقلاب و نیز همراهی با معاندان میکنند، ضروری به نظر میرسد. این برخوردهای شبهتکفیری که سعی دارد دگراندیشان را از دایره انقلاب حذف کند بیش از آنکه به تقویت گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه کمک کرده باشد، منجر به «انقلابهراسی در حوزه» خواهد شد .
🔸پر واضح است مشروعیتیابی انقلاب اسلامی نه از سنخ قدرتهای سیاسی رایج در دنیا، بلکه بر آمده از قدرت اجتهاد و فقاهت در حوزههای علمیه است. انقلاب اسلامی نیازمند آن است که در بستر علمی حوزههای علمیه هم مشروعیت خود را بازیابی و تقویت کند و هم به پرسشهای اساسی پیرامون اداره نظامات سیاسی و اجتماعی تحت زعامت ولی فقیه به پاسخهای کارآمد برسد. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت علما، اساتید و صاحبنظران درباره تمام مسائل مرتبط با انقلاب و اداره نظام به یک نحو فکر کنند و برداشتی یکسان داشته باشند.
🔸مواجهه نامحترمانه با اختلافنظرها بیش از آنکه بیانگر تعصب نسبت به انقلاب و نظام باشد، نمایاننده منطق حاکم بر گفتمان انقلاب در حوزه است. بیشک اساتید حوزه نسبت یکسانی با انقلاب و نظام ندارند اما میتوانند در رونق فقهی حوزهها مؤثر باشند و در برخی مقاطع نیز در حد ظرفیت خودشان همراهی کنند؛ لکن با نگاه به منطق مخرب برخی رسانهها ترجیح میدهند فاصله خود را با آنچه «حوزه انقلابی» و «دغدغه نظام» نمایانده میشود حفظ و بلکه بیشتر کنند.
🔸از سوی دیگر این ناملایمتها به جریانهای معاند این امکان را میدهد تا با تشدید شکافهای نظری و رفتاری بتوانند ظرفیت اجتماعی روحانیت که همان ظرفیت اجتماعی انقلاب اسلامی است را متفرق و آسیبپذیر نمایند.
🔸با این تفصیل قابل توجه است همانطور که جریانهای رادیکال شیعه، میتوانند تهدیدی علیه وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و عامل شیعه و اسلامهراسی باشند، ادبیات رادیکال در حوزه نیز این ظرفیت و توان را دارد با «انقلابهراسی» و افزایش تنش در بدنه حوزههای علمیه، فرصتهایی که میتوان در راستای طرح پرسشهای علمی و فقهی استفاده کرد را به تهدیدی علیه رابطه حوزه و نظام تبدیل کند.
🔸از این منظر شاید اهمیت تذکر آیت الله خامنهای در دیدار رمضانیه اخیر خود با طلاب بیش از پیش روشن شود که فرمودند: «در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف نظر هست، در جهتگیریهای فکری که اختلاف نظر هست، در زمینههای سیاسی هم اختلاف نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهرهی یکدیگر نینجامد!»
📌متن کامل این یادداشت را در لینک زیر مشاهده کنید:
http://mobahesat.ir/21480/amp
🔻🔻🔻
@sedyaser
☑️مهمترین نگرانی در باب مرجعیت
📌سیدیاسر تقوی
🔸معتقدم در زمانه حاکمیت ولی فقیه هیچ نیازی به مرجعیت، به معنای زعامت دینی نداریم. امروزه راهبری امور مسلمین در اختیار امام امت است. معنا ندارد در عرض ولی فقیه، مرجعیت را به گونهای تعریف کنیم که اختیارات امام میان آنها تقسیم شود. به نظر من، پذیرش مرجعیت دینی در کنار ولایت فقیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از باب مصلحت بوده و تداوم آن فاقد وجه است.
🔸اما اگر مرجعیت به معنای نهاد مورد رجوع جهت دریافت احکام فقه فردی است که ضرورتی ندارد محدود باشد. البته در اینباره که آیا میتوان مسائل فردی را خارج از تبعات اجتماعی در نظر گرفت و بر آن حکم راند میتوان بیشتر تأمل کرد. اما بر فرض امکان «فقه فردی» میتوان مرجعیت را به عنوان یک جایگاه علمی و کارشناسی در عرض سایر مراجع تخصصی علوم مختلف تعریف کرد.
🔸از این منظر نگرانی اصلی در باب مرجعیت این نیست که چه کسانی بدون اجازه جامعه مدرسین رساله چاپ میکنند و یا در رسانههای خود مرجعیت خود را تبلیغ میکنند؟ نگرانی اصلی در باب مرجعیت، زعیمانگاری مرجع تقلید در زمانه حاکمیت ولی فقیه است. این است که مردم را در مناسبات اقتصادی (پرداخت وجوهات) و شرعی دچار دوگانگی میکند.
🔸به طور مثال مردم نمیدانند بانکداری را مطابق نظر برخی مراجع تقلید محل ربا یا جنگ با خدا بدانند یا طبق نظر شورای نگهبان جمهوری اسلامی که تحت زعامت ولی فقیه است آن را مشروع قلمداد کنند؟ مردم نمیدانند به مسئولیتهای اقتصادی خود در قبال پرداخت مالیات، حمایت از تولید داخلی و... متمرکز شوند یا به خاطر تعطیلی یک مناسب مذهبی خود را آماده استنکاف از قوانین حکومت اسلامی کنند؟ و...
🔸از قضا من گمان میکنم تکثر مرجعیت تنها راه بازیابی جایگاه ولایت فقیه است. مرجعیت باید در جایگاه علمی بازتعریف شود و منزلت و اختیارات اجتماعیاش را به امام امت واگذارد. در زمانی که امکان این واگذاری عملا وجود ندارد و همچنان زعامت در حوزههای علمیه موضوعیت دارد، بهترین سیاست آن است که اجازه دهیم هر مجتهدی که تمایل داشت رسالهاش را منتشر و عرضه کند.
🔻🔻🔻
@sedyaser
☑️ابهامات در نسبت میان مرجعیت و ولایت فقیه
📌سیدیاسر تقوی
🔸انتشار یادداشت «مهمترین نگرانی در باب مرجعیت» https://eitaa.com/sedyaser/106 بازخوردهای متفاوتی داشت. یکی از سوالاتی که در نقد و نظر مخاطبان تکرار شده این است که اگر اعلمیت و مرجعیت در انتخاب ولی فقیه شرط نیست، تکلیف فقیه اعلمی که حاکم نیست چه میشود؟ آیا میتوان تقلید از او را کنار گذاشت؟ در تعارض میان فتوای فقیه اعلم با ولی فقیه چه باید کرد؟ به نظر میرسد این پرسشها خارج از محل نزاع است. اما طرح آن نشان میدهد ما در تبیین شرایط ولایت فقیه و مرجعیت دچار تعارضهایی هستیم. به عنوان مثال، در کشف جایگاه مرجعیت به عنوان عالیترین مقام فقهی در حوزه، اعلمیت را شرط میدانیم اما در کشف ولی فقیه نه تنها اعلمیت که حتی مرجعیت فعلی را نیز لازم نمیشماریم.
🔸در واقع ما به مردم میگوییم اگر بنا باشد فقیهی بر جامعه شما حکومت کند، همین که به لحاظ فقهی مجتهد باشد کافی است. اما اگر بنا باشد احکام به ظاهر فردی خود را ماننده صلاة، طهارت و ... فرا بگیرید، باید به سراغ مرجعی بروید که اعلم از سایرین باشد. سوالی که اینجا مطرح میشود آن است که اعلمیت در کشف کدام احکام ضرورت بیشتری دارد؟ حکومت و یا فقه فردی؟ اگر اعلمیت شرط تقلید و مرجعیت است چطور میتوان آن را در امر مهم زعامت نادیده گرفت؟ یا از زاویه دیگر، این چه اعلمیتی است که منجر به احراز صلاحیت مرجعیت میشود اما لزوما به معنای توانایی در امر زمامداری نیست؟
🔸اینها ابهاماتی است که همچنان حوزه نتوانسته پس از پیروزی انقلاب اسلامی آن را حل کند. پیش از این در یادداشتی با عنوان «مرجعیتی که دیگر شرط نیست» https://eitaa.com/sedyaser/10 اشارهای به آن داشتهام. در آنجا آوردهام: «علیرغم آنکه نظریه ولایت فقیه در توسعه نقش «مرجعیت دینی» تصور میشد، واقعیتهای میدانی نشان داد که «مرجعیت» که قله فقاهت و اعلمیت در نظام آموزشی حوزه تلقی میشود، لزوماً کارکرد مورد نیاز در امر حاکمیت و اداره جامعه را دارا نیست.»
🔸پاسخی که میتوان در این بین ارائه کرده آن است که بگوییم تلازمی میان اعلمیت و توانایی زعامت وجود ندارد. به عبارت دیگر میتوان فقهایی را در نظر گرفت که به لحاظ علمی جایگاه ویژهای دارند اما فاقد قوه تدبیر و سیاست هستند. و از سوی دیگر فقهایی را مد نظر داشت که مدیر و مدبر بوده اما جایگاه علمی برجستهای در حوزههای علمیه ندارند، اما میتوان آنان را با همان قدرت اجتهاد به رهبری جامعه منصوب کرد. این پاسخ مورد قبول است. به شرط آنکه الزامات آن پذیرفته شود. یعنی فقیه اعلم بپذیرد که در امر زعامت در عرض فقیه حاکم قرار نگیرد و جامعه دچار حاکمیت چندگانه نشود و این همان مدعای یادداشت پیشین بود. واگذاری امر زعامت به ولی فقیه و بازتعریف مرجع دینی در جایگاه کارشناس فقهی
🔸اما از سویی به نظر میرسد آنچه ما امروزه آن را «اعلمیت» میدانیم، منحصر در میزان اشراف بر تراث فقهی و اصولی است. فرایند اجتهاد و حتی مرجعیت در حوزه از مسیر تراثشناسی عبور میکند. لذا تدریس علومی همچون ادبیات، رجال، اصول و فقه آن هم با رویکرد تاریخی در ارتقای سطح علمی اساتید به سمت اجتهاد و حتی مرجعیت حائز اهمیت است. از سوی دیگر علوم اجتماعی از سیاست و جامعهشناسی تا اقتصاد و حقوق و فرهنگ و هنر هیچکدام در سلوک علمی حوزه لازم دانسته نمیشود. لذا تلاشهای فقهی آنطور که شایسته و بایسته است راه به جایی نمیبرد و از مرز نظارت و احراز عدم مغایرت با موازین شرعی –آن هم در جدایی مطلق از موضوعشناسی- عبور نمیکند.
🔸وقتی تخصص در حوزه علوم اجتماعی و موضوعشناسی و حتی تجارب اجرایی (به عنوان بستر سواد مدیریتی) جایگاهی در تعریف ما از علمیت حوزوی ندارد، ناچاریم بگوییم یک نفر اعلم در مسائل فقهی باشد و دیگری حاکم بر جامعه. این در حالی است که اگر هنجارهای حاکم بر نظام آموزشی حوزه متناسب با رویکرد «اقامه دین» بازتعریف شود، ممکن است مصداق اعلمیت در حوزه فاصله کمتری با جایگاه زعامت پیدا کند. امروزه چارهای نیست جز آنکه تفکیک میان دو ساحت علمی مرجعیت و ساحت مدیریتی ولی فقیه را پذیرفت، اما این تفکیک زمینهای فراهم میکند تا در طولانیمدت، نقش فقهای برجسته (با تعریف حوزوی) از محوریت حکومت اسلامی به حاشیهنشینی و سپس نظارت صوری تنزل یابد. امری که شاید در دهههای آینده بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
🔻🔻🔻
@sedyaser
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️لباس روحانیت را از باب مماشات با قوم میپوشم
🔸در مناظرهی اخیر که درباره لباس روحانیت در دفتر مباحثات برگزار شد، به عنوان دبیر جلسه از آقای اکبرنژاد پرسیدم: شما که تجربه شخصیتان میگوید این لباس باعث فاصله گرفتن از مردم میشود چرا همچنان ملبس به لباس روحانیت هستید؟ پاسخ ایشان را ببینید.
🔻🔻🔻
@sedyaser
هدایت شده از مباحثات
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️گزارش کامل جلسه مناظره سایت مباحثات با موضوع «لباس روحانیت» منتشر شد
🔸این مناظره با حضور حجج اسلام اکبرنژاد و سیفی مازندرانی در تاریخ 15 مهرماه برگزار شد که به دلیل همزمانی با ایام اربعین هماکنون منتشر میشود.
🎥فیلم کامل این مناظره را در کانال آپارات مباحثات مشاهده کنید:
👇👇👇
https://www.aparat.com/v/n9ZqQ
🔸مشاهده متن کامل گزارش
👇👇👇
http://mobahesat.ir/21864
🔻🔻🔻
@mobahesat