eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
18هزار عکس
9هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫عاشــــورا یعنی:↘ ✅بفهمیم که امام حسین (ع) امام زمان آن دوره بود اورا نشناختند یاری نکردند و فاجعه ای شد که جان اهل زمین و ۷ آسمان را سوزاند ما آیا امام زمانه ی خود را میشناسیم او کیست ایا او را شناخته ایم آیا دستی به یاری آن نور آسمانی بلند کرده ایم مهدی (عج) تنها تر از جدش مانده است امام حسین یک عاشورا دید اوهزاردویست عاشورامیبیند و درک میکند 👈اگر هر سال به عاشورا میرسیم یعنی هنوز برای ظهور قطب عالم امکان حضرت ولی عصر اماده نشده ایم 🔸به خود آییم 🔸به امید ظهورش 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
وقتی مهمونامون رنگ شهر رو عوض کردند و به غربزده ها تو دهنی زدند.🌹 #شهدا_متشكريم 🇮🇷
بین الحرمین محمدحسین در حال #روضه خواندن برای #دلم بخوان و نفس بزن که دیده دل سالهاست #خشک است #شهید_محمدحسین_محمدخانی #شهید_مدافع_حرم🌷 #عمار_حلب
🔹سه سال بود که تو عراق و به دفاع👊 از حریم حرم اهل بیت پیامبر (ص) مشغول بود.اسم مستعارش تو سوریه " " بود و همه "حاج عمار" صداش میکردن 🔸شجاع و نترس بود💪 و محبوب دلـ❤️ـها وقتی ازش میپرسیدیم تو چکار میکنی؟ میگفت: ️. 🔹روز تشییع پیکرش⚰ وقتی نظامی رو دیدم ازشون پرسیدم: مگه اونجا چکاره بود⁉️سردار گفت: 👈فرمانده تیپ هجومی (ع) ! 🔸سالها بعد از اومد تو میدون، بعد از ما اومد و قبل از ما رفت😔. محمدحسین زود بارش رو بست. میگفت و میسوخت و میخورد😞... 🔹مرام‌های خاص زیاد داشت⚡️ اما بعضی چیز ها برایش بود و خط قرمز داشت⭕️ و یکی از آن خط قرمز ها این بود :👈محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش👀 از بقیه جاها بیشتر بود را به تعلق میداد 🔸و تو باید قبول میکردی✅ که به واسطه عکس شهدا🌷 حضور شهدا را در خانه رعایت کنی .⚡️وگرنه...قرارداد که تمام میشد و خانه🏡 را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکس ها هم میشد 🔹یادم هست وقتی کم عرض شهدا 🌷مد شده بود محمدحسین کلی ذوق کرد که عکس های را میتواند در خانه جا بدهد. 🔸با این حال ولی همیشه یک پوستر بود ؛ قدیمی بود؛ و ✘نه نو میشد و ✘نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم👈 تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور بود 🔹خیلی دوست داشت "محمد عبدی" باشد همیشه از خنده های😄 لحظه های اخرش و محمد عبدی میگفت ؛وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان39; 39; است اصلا جا نخوردم 🔸ولی زمانی که را در معراج شهدای🌷 تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد. 🌾تا در طلب گوهر کانی کانی 🌾تا در هوش لقمه نانی نانی 🌾این نکته ی رمز اگر بدانی دانی 🌾هرچیز که در جستن آنی،آنی 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت شصت و نه 🔗بركت در مال چيزي نيست كه با مفاهيم مادي و دنيايي قابل بحث وتوج
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت هفتاد 📌يادم هست كه در تهران تصويرنسبتاً بزرگ شهيد ابراهيم هادي را جلوي موتور نصب كرده بود واين طرف و آن طرف مي رفت. 🌟هادي هم از خدا خواسته بود كه بتواند گره از مشكلات خلق خدا برطرف كند. 🔗بايد اشاره كرد كه نشستن و دعاكردن، براي اينكه خداوند بركت خودرا نازل كند، در هيچ روايتي وارد نشده. 🔘انسان اگر مي خواهد به جايي برسد، بايد تلاش كند. زماني كه هادي ذوالفقاري در تهران بود و در بازار آهن فعاليت مي كرد 💟هميشه دست خيرداشت.خصوصاًبراي هيئتها بسيار خرج مي كرد. هادي مي گفت بايد مجلس امام حسين پررونق باشد. 🔳بايد اين بچه ها كه به هيئت مي آيند خاطره ي خوشي داشته باشند. ✴هر بار كه براي هيئت و يا كارهاي فرهنگي مسجد احتياج به كمك مالي داشتيم اولين كسي كه جلو مي آمدهادي بود. 🌀 هميشه آماده بود براي هزينه كردن. يك بار به هادي گفتم: از كجا اين همه پول مياري؟ مگه توي بازار چقدربهت حقوق ميدن❓ 🔵خنديد و گفت: از خدا خواستم كه هميشه براي اينطور كارها پول داشته باشم. خدا هم كمكم مي كنه. ❓پرسيدم: چطوري؟ گفت: بايد تلاش كرد. بعد ادامه داد: براي اينكه برخي خرجها رو تأمين كنم ✳بعد از كار بازار آهن، با موتور كار مي كنم. بار ميبرم، مسافر و... خدا هم توي پول ما بركت قرار ميده. ⭕هادي در نجف هم دست از اين كارها بر نمي داشت. بسياري ازطلبه هاي نجف از فعاليتهاي هادي مي گفتند ❇و اينكه نمي دانستند هادی از کجا می اورد 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
﷽ ━━━━━━━◾️🌹◾️━━━━━━━ 💔||•همه ی جهان به آدینه ی ماست یک بغض هزار ساله در سینه ی ماست آقا اگر آمدی حواست باشد مظلوم کشی عادت دیرینه ی ماست•||💔 ━━━━━━━◾️🌹◾️━━━━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ ╔═★🌼★🌼★🌼════╗ 🔅ابـراهیـم الگوی کـامل اخلاق بـرای مـا بود. هنوز نصیحت هـایش را در ذهن دارم. او درمود آنچه یک جوان بـاید بگداند بـرای مـا صحبت می کـرد. 🍃خـداونـد دربـدتـرین دوران زندگی، بهترین بندگـان خودش را در مسیر زندگـی مـا قرار داد. 🔹کـسانی مثـل ابـراهیـم و حـاج حسین نجـار روزهـا می گذشت و مـا.. هـر شب و روز بـا آقـا ابـراهـیم بـودیم. ☑اوبه ما درس جوانـمـردی و لوطـی گـری داد. رفـاقت بـا ابـراهیـم ، ما را مقید به... مسجد و نمـاز اول وقت کـرد. آن هم در زمانی که هیئت و مسجد رفتن ،توسط بسیـاری از جوان هـای آن دوره مسخـره می شـد! ▪هیئت وحدت اسلامی راه افتاد. ابـراهیم بـرای مـا مداحی می کـرد و ما را بـا اهل بیت پیوند داد. کم کم شور و حـال انقلابـی در جوان هـا پدید آمـد. ✨نـفس مسیحایی امـام راحل (ره) خیلی ها بـه سوی خـدا و معنویـات کـشاند. ابـراهیـم غیر از معنویـات بـه ما ادب و نحوه بـرخورد بـا دیگران را آموزش می داد. 🔻در منطقه مشیریـه یک زور خـانه بود کـه یک پیر مرد هفتاد ساله ورزش کـار آن را اداره می کرد. یک شب بـا چندین موتور راهـی آنجـا شدیم. امـا نـه تنها بـه مـا محل ندادند بلکـه اجـازه ورزش هم ندادند. 🍂 رفقـای مـا کـمی بی ادبـی کـردند و می خواستند دعوا راه بیاندازند ولی ابراهیم داد زد گفت... این حرفـا چیـه کـسی بـرگرده بـا مـن طرفه. ☀روز بعد صـاحب زور خـانـه را در بـازار دیدم جلو رفتم و معذرت خواهـی کـردم. پیرمرد گفت: رفقـای شمـا همـه.. بـی ادبی کـردند بـه جـز آن جـوان کـه محـاسن بـلندی داشت. 🌷سال هـا بـعد از شهـادت ابـراهیـم یکبـار بـه زور خـانـه پیرمرد رفتم. تصویر بـزرگی از ابـراهیـم را در محل ورزش بـاستانی نصب کـرده بـود. 📚سلام بـر ابـراهیم ۲
شهیدگمنام... خوشنام تویی، گمنام منم...😔 #شهید #شهادت